در ابتدا باید گفت: برای اثبات شأن نزول این آیه در روز غدیر، تمسک به روایات وارده کافی است؛ اما باز هم خداوند متعال در این آیه برای اثبات شأنیت این آیه برای غدیر، قرائنی را برای ما قرار داده است که به یقین توجه ما را به روز غدیر جلب می نماید:
اينك براي وضوح بیشتر ، به خلاصه از بيان مرحوم علامه بزرگوار طباطبائي ـ قدس سره ـ در تفسير الميزان اشاره می نماییم:
كلمه (يوم) كه در جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كفَرُواْ»[1] آمده و يك بار ديگر در جمله «الْيَوْمَ أَكمَلْتُ لَكمْ دِينَكمْ» آمده، يك روز را در نظر دارند، يك روزي كه هم كفار از دين مسلمانان مأيوس شدند، و هم دين خدا به كمال خود رسيده است. حال بايد ديد آن چه روزي است كه كفار از دين مسلمانان مأيوس شدند و فهميدند كه ديگر نمي توانند دين اسلام را از بين ببرند؟
احتمال اول: ابتدای بعثت
آيا زماني است كه اسلام با بعثت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و دعوت آن جناب ظاهر شد؟ و در نتيجه مراد از اين جمله اين است كه خداي تعالي، اسلام را بر شما نازل و دين را براي شما تمام و نعمت خود را بر شما به نهايت رسانيد که ديگر كفار نمي توانند به شما دست پيدا كنند!
روشن است که چنین نمی توان گفت. براي اين كه اگر اين عبارت را براي هر كسي بخواني، از آن چنين مي فهمد كه مسلمانان ديني داشته اند، كه كفار به خاطر ناقص بودن آن دین، طمع بسته بودند كه دين آنان را باطل ساخته يا در آن دخل و تصرّفي بكنند.
مسلمانان هم از همين جهت بر دين خود مي ترسيدند، وليكن خداي تعالي دين آنان را تكميل كرد، و آن نقص را برطرف ساخت، و نعمت خود را بر آن مردم به حد كمال رسانيد. آنگاه به آن مردم فرمود: ديگر نترسيد چراکه كفار از دين شما مايوس شدند!
ما مي دانيم كه عرب قبل از ظهور اسلام ديني نداشت تا با بعثت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به كمال رسيده باشد، و نعمتي نداشتند تا با آمدن اسلام آن نعمت تمام شود. علاوه بر اين اگر منظور از این از اکمال، اکمال دین قبل از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باشد، علي القاعده بايد پیامبر جمله «الْيَوْمَ أَكمَلْتُ لَكمْ دِينَكمْ»[2] را در اول کار خود آورده باشد تا جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كفَرُواْ» که در ادامه آیه است، درست معنا شود. (چون مأيوس شدن كفار لازمه به كمال رسيدن دين است نه اين كه به كمال رسيدن دين لازمه مأيوس شدن كفار باشد).
احتمال دوم: فتح مکه
احتمال بعدی مراد كلمه «اليوم»، روز بعد از فتح مکه است. چنانچه خداي تعالي در آن روز، كيد مشركين قريش را باطل و شوكت شان را شكست و بنيان دين بت پرستي شان را منهدم و بت هاي شان را خرد نمود، و اميد شان را از اين كه يك روز ديگر روي پاي خود بايستند و در مقابل اسلام صف آرايي نموده از نفوذ اسلام و انتشار آن جلوگيري كنند قطع فرمود. اما اين احتمال نيز درست نيست؛ زيرا آيه شريفه دلالت بر اكمال دين دارد، و ما مي دانيم كه بعد از فتح مكه دين خدا كامل و نعمت اش تمام نشده بود، چون فتح مكه در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد و بسياري از واجبات ديني اسلام بعد از اين سال نازل شد و بسياري از حلال ها و حرام ها بين فتح مكه و بين درگذشت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله تشريع گرديد.
احتمال سوم: نزول سوره برائت
احتمال بعدی، از مراد «الیوم» زماني است كه سوره برائت نازل شد و امير المؤمنين از طرف رسول خدا با آيات سوره برائت به مكّه گسيل داشته شد تا بقاياي رسوم جاهليت را ابطال نماید. در آن زمان، اسلام تقريباً بر شبه جزيره عرب گسترش يافته، آثار شرك از بين رفته و سنن جاهليت مرده بود. در آن روز، مسلمین دیگر در معابد و معاهد دين و از آن جمله در مناسك حج، امنیت خاطر داشته و دلواپسي نداشتند.
اما اين احتمال هم به هيچ وجه قابل قبول نيست؛ زيرا مشركين عرب هر چند كه بعد از نزول سوره برائت و برچيده شدن بساط شرك از دين مسلمانان مأيوس شدند، و رسوم جاهليت محو شد؛ ولی دين اسلام هنوز كامل نشده بود. چون فرايض و احكامي بعد از سوره برائت نازل شد، از آن جمله فرايض و احكامي است كه در سوره مائده آمد، و مفسّرين اتفاق دارند، بر اين كه سوره مائده در اواخر عمر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نازل شده بود. همچنین همه مي دانيم كه بسياري از احكام حلال و حرام و حدود و قصاص در اين سوره است.
پس با نادرست بودن اين سه احتمال كه كلمه «اليوم» به معناي دوره و ايام (امروزه) باشد، نه يك روز خاصي كه آفتاب در آن طلوع و غروب كرده باشد، و خلاصه وقتي نتوانستيم بگوئيم مراد از روز دوره پيدايش دعوت اسلامي و يا دوره بعد از فتح مكه، و يا قطعه زمان بين نزول سوره برائت و رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است، لا جرم و به ناچار بايد بگوئيم مراد از اين كلمه يك روز معيني است.
روزي است كه خود اين آيه در آن روز نازل شده، و قهراً روز نزول اين سوره است، البته اين در صورتي است كه جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كفَرُواْ» معترضه و بر حسب معنا مرتبط با آيه باشد كه آن را احاطه كرده. و يا بگوئيم نزول اين آيه حتي بعد از نزول سوره و در روزي بوده كه بعداز آن ديگر هيچ آيه نازل نشده، چون دنبالش فرموده: «امروز ديگر دين شما كامل شد» خوب حال مي پرسيم اين روز معيّن چه روزي بوده؟ آيا روز معيّني بوده كه فتح مكه شد؟ و يا روز معيني كه سوره برائت نازل شد؟ و در فساد اين دو احتمال همان اشكال هاي سابق كافي است، ديگر حاجتي به تكرار آن ها و يا دليل ديگر نيست.
احتمال چهارم: روز عرفه
و يا مراد از اين روز معيّن روز عرفه است در حجة الوداع، كه بسياري از مفسرين اين را گفته اند، در اين صورت هم مي پرسيم معناي مأيوس شدن كفار از دين مسلمانان در آن روز معين چيست؟ آيا معنايش اين است كه مشركين قريش از اين كه بار ديگر زور شان برسد و دين اسلام را از بين ببرند، مأيوس شدند؟ این احتمال هم بسيار بي پايه است؛ براي اين كه مشركين عرب دو سال قبل، يعني در فتح مكه مأيوس شدند كه سال هشتم هجرت بود، نه در روز عرفه از حجة الوداع، كه سال دهم هجرت بوده!
چه بسا ممكن است كسي بگويد: صدور اين آیه در رابطه اکمال امور حج بوده است؛ چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به نفس شريف خود در آن مراسم شركت كرده بود و تك تك احكام حج را بیان کرد و خود ایشان آن را پیاده می کرد؛ اما متأسفانه اين احتمال را هم نمي توان پذيرفت، براي اين كه ديديم يكي از مناسكي كه در آن سال به مسلمانان تعميم داد؛ حج تمتّع بوده كه چيزي نگذشت بعد از درگذشت ایشان، متروك شد! همچنین اشکال دیگر آن است که چه طور ممكن است تعليم چنين حكمي را اكمال دين بناميم، و تعليم نماز، روزه، حج، زكات، جهاد و سائر معارف كه قبلاً تشريع شده بود را تكميل دين ندانيم؟ اصلاً چه طور ممكن است تعليم يكي از واجبات دين را اكمال آن دين شمرد؟ با اين كه اكمال خود آن واجب هم نيست تا چه رسد به اكمال مجموع دين؟ از اين هم كه بگذريم اين احتمال باعث مي شود كه رابطه فقره اول يعني جمله «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كفَرُواْ مِن دِينِكمْ» با فقره دوم يعني جمله «الْيَوْمَ أَكمَلْتُ لَكمْ دِينَكمْ» قطع بشود. چه رابطه اي تصور مي شود كه ميان تعليم حج تمتّع براي مسلمانان و بيان مأيوس شدن كفار از دين مسلمين بوده باشد؟
احتمال اصلی: روز تعیین جانشین
پس بايد گفت كافران و مشركين، آخرين و اساسي ترين اميدي كه به زوال دين و موت دعوت حقه آن بسته بودند، اين بود كه به زودي داعي به اين دعوت و قائم به امر آن يعني رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از دنيا مي رود و فرزند ذكوري هم كه اهدافش را تعقيب كند ندارد و منشأ اين اميدواري شان اين بود كه آن ها مي پنداشتند دعوت ديني هم يك قسم سلطنت و پادشاهي است، كه در لباس نبوت و دعوت و رسالت عرضه شده است. پس اگر او بميرد يا كشته شود اثرش منقطع و يادش و نامش از دل ها مي رود.
بنابراين تماميت يأس كفّار حتماً بايد به خاطر عامل و علتي بوده باشد كه عقل و اعتبار صحيح آن را تنها عامل نااميدي كفار بداند، و آن چيزي نيست جز اين كه خداي سبحان براي اين دين كسي را نصب كند. کسی که قائم مقام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باشد و در حفظ دين و تدبير امر آن و ارشاد امت متدّين كار خود آن جناب، را انجام دهد؛ به نحوي كه جايي براي آرزوي شوم كفار باقي نماند و كفار براي هميشه از ضربه زدن به اسلام مأيوس شوند.
آري مادامي كه امر دين قائم به شخص معيّني باشد، دشمنان آن مي توانند اين آرزو را در سر بپرورانند، كه با از بين رفتن آن شخص دين هم از بين برود؛ ولي وقتي قيام به حاملي شخصي، مبدّل به قيام به حاملي نوعي شد، آن دين به حد كمال مي رسد و از حالت حدوث به حالت بقاء متحول گشته، نعمت اين دين تمام مي شود.
اين وجه خود مؤيد رواياتي است كه مي گويد آيه شريفه مورد بحث در روز غدير خم در مورد ولايت علي عليه السلام نازل شد. يعني روز هيجدهم ذي الحجه سال دهم هجرت، و بنا بر اين دو فقره آيه به روشن ترين ارتباط مرتبط مي شوند و هيچ يك از اشكالات گذشته هم وارد و متوجه نمي شود[3].
[1] مائده : 3
[2] مائده : 3
[3] مطالب این مقاله عیناً با کمی تلخیص از ترجمه تفسیر المیزان، یادداشت شده است، ج 5، ص 270 ـ 285