اولاً در توضيح اين سؤال بايد گفت‌: آيا مقصود از سؤال اين است كه همة گريه‌هايي كه مردم در عزاداري امام حسين‌ انجام مي‌دهند از روي دلسوزي مي‌باشد، در حالي كه با وجود در نظر گرفتن مقام والاي امام حسين‌در نزد خداوند، جاي چنين دلسوزي وجود ندارد؟
و يا مراد از سؤال اين است كه‌: آیا گريه از روي دلسوزي براي امام حسين و ديگر شهدأ كربلا منطقي است؟!

در پاسخ به اين دو سؤال بايد به منشأ گريه كه يك حالت غريزي در انسان است‌، اشاره نمود تا دليل گرية ما بر امام حسين نيز روشن گردد:
1ـ گريه گاهي ناشي از مواجه شدن با شخصي است كه داراي عظمت معنوي است‌، خصوصاً وقتي انسان آن شخص معنوي را دوست داشته باشد. مانند گرية ديدار كنندگان امام راحل. در واقعه عاشورا وقتي صحنه آب آوردن حضرت عباس از شريعه فرات ذكر مي‌شود، انسان ناخودآگاه از عظمت روحي حضرت عباس گريه مي‌كند. چرا كه آن حضرت با وجود دسترسي به آب‌، خود آب ننوشيدند و اين عمل ايشان‌، بيانگر عظمت روحي آن حضرت مي‌باشد كه خود ناشي از معرفت آن حضرت نسبت به خاندان اهل بيت مي‌باشد. بنابراين قطعاً اين گريه از روي دلسوزي نمي‌باشد.

2ـ گاهي انسان در مواجهه با يك لطافت روحي اشك مي‌ريزد. مانند وقتي كه كودكان حرم امام حسين از امكان شهادت عموي خود براي تهيه آب آگاه شدند، با صداقت كودكانه خود و با لطافت روحي به امام حسين‌ گفتند كه : به عمو بگو ما آب نمي‌خواهيم‌.
اين لطافت روحي كودكان‌، باعث لطافت روح شنونده مي‌شود و اشك او متأثر از همين لطافت است‌.

3ـ وقتي انسان احساس مي‌كند كه خداوند و اهل بيت‌ از او راضي هستند از اين رضايت اشك شوق مي‌ريزد.
در ظهر عاشورا آن هنگام كه چند نفر از ياران امام حسين بدن خود را هدف تيرهاي دشمن قرار دادند تا امام و يارانش نماز به جا آورند، پس از نماز، آنها از شدت جراحت به زمين افتادند، امام حسين بر پيكر يكي از آنها حاضر مي‌شوند و سر او را بر بالين مي‌گيرند و با لبخند به او نگاه مي‌كنند. آن فرد در حال شهادت مي‌پرسد آيا انجام وظيفه نمودم‌؟ آيا از من راضي هستيد؟
وقتي شنونده اين واقعه را مي‌شنود،لذتي را كه آن شهيد از جلب رضايت امام خود برده است‌، احساس مي‌كند، و همين حالت در شنونده نيز شكوفا مي‌شود و اشك او ناشي از اين احساس خواهد بود.

4ـ وقتي انسان به يكي از آرزوهاي بزرگ خود در زندگي دست يابد، اشك شوق مي‌ريزد. در واقعة كربلا با توجه به شوق حضرت قاسم‌ به شهادت‌، وقتي از خبر شهادت خود، باخبر مي‌شوند از اينكه به آرزوي خود مي‌رسد به وجد مي‌آيد. وقتي انسان اين شوق حضرت قاسم را به شهادت مي‌شنود از اينكه ايشان به آرزوي خود رسيدند، اين شوق نيز در او اثر مي‌گذارد و گريه مي‌كند. اين مثال‌ها را از واقعه عاشورا ذكر كرديم تا معلوم شود كه اشك‌هايي كه در عزاداري اباعبدالله الحسين ريخته مي‌شود همه ناشي از دلسوزي و ترحم نمي‌باشد.

اما آيا گريه از روي دلسوزي براي امام حسين منطقي است؟! در جواب بايد گفت‌: گاهي نيز گريه و اشك از روي دلسوزي مي‌باشد. مانند هنگامي كه انسان عزيزي را «مثلاً فرزند خردسال خود را» از دست مي‌دهد، با وجودي كه مي‌داند او بي‌گناه بوده و جاي او بهشت است ولي به طور طبيعي دل او در غم از دست دادنش مي‌سوزد و اين يك حالت طبيعي و فطري است و از آنجايي كه اهل بيت‌ از عواطف شديدتري نسبت به ساير انسان‌ها برخوردارند، اين دلسوزي در آنها بيشتر است‌. وقتي مي‌شنويم كه امام حسين‌ فرزند شيرخوار خود را در دستش غرق به خون مي‌بيند، احساس مي‌كنيم كه امام‌ در آن لحظات چه سختي را تحمل كرده‌اند و اين مسأله در دل شنونده اثر مي‌گذارد و اشك او جاري مي‌شود.

از طرفي اهل بيت‌ و خانواده آنان‌، عزيزان شنونده محسوب مي‌شوند . همان طور كه هر يك از ما در غم از دست دادن عزيزان و نزديكان خود متأثر مي‌شويم‌، و از فقدان آن بزرگواران نيز اشك مي‌ريزيم‌. وقتي جبرئيل خبر شهادت امام حسين را به پيامبر داد پيامبر بر اين نوزاد گريه كرد. ممكن است گرية پيامبر از روي دلسوزي بوده باشد و اين حالت طبيعي يك پدر است‌. افزون بر مطالب بالا، بايد گفت‌: افرادي كه به مقام والاي امام حسين آگاهي دارند، مي‌دانند كه‌: با شهادت اباعبدالله الحسين نعمت هدايت و تكامل از همه بشر سلب شد و لذا فقدان ايشان را ضايعه‌اي بزرگ و جبران‌ناپذير مي‌دانند و به سوگواري مي‌پردازند. از طرفي احيأ مكتب اسلام در سايه اين عزاداري‌ها مي‌باشد و به فرمودة امام راحل : «محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشت .»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *