اي دل دل شكستگان عاشق و مبتلاي تو
روح گرفته آبرو از نفس صفاي تو
نغمه ي عشق عاشقان زمزمهي ولاي تو
بود و نبود عالمي در نعم از ولاي تو
اي حرم غريب تو كعبهي قلب ما، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
اي كه علي مرتضي بوسه گرفته از لبت
شانهي ختم انبياء گشته خجسته مركبت
بردن نان بي كسان آمده كار هر شبت
لؤلؤ گوش قدسيان زمزمه هاي ياربت
لب بگشا بخوان بخوان بار دگر دعا، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم
بقيع بي چراغ تو چراغ روشن دلم
نقل حديث عشق تو نقل مدام محفلم
كرامتي كه بنده ام عنايتي كه سائلم
مرا مران مرا مران از در خويش يا، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
مرغ پريده ي دلم خدا خدا خدا كند
گرد مدينه گردد و تو را تو را صدا كند
بلكه خدا به مقدمت مرا مرا فدا كند
تيغ فلك هزار بار اگر سرم جدا كند
نمي شوم نمي شوم ازتو دمي جدا، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
اي به سرشك فاطمه شسته شده مزار تو
مهدي صاحب الزمان زائر بي قرارتو
بهشت قرب اولياء هماره در جوار تو
از تو كسي غريب تر نبوده در ديار تو
ستم كشيده روز و شب ز غير و آشنا، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
اي كه به شانه ي رضا كوه بلا كشيده اي
بيشتر از ستارگان زخم زبان شنيده اي
زخم به زخم دل همي لحظه به لحظه ديده اي
با همه آشنا ولي از همه دل بريده اي
هر كسي از شراره اي سوخت دل تو را، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
اي صلوات قدسيان زمزمه ي حكايتت
دشمن كينه توز هم شد خجل از عنايتت
سينه ي هفت آسمان سفره اي از ولايتت
از چه نكرد هيچكس مثل علي حمايتت
همسر بي وفاي تو كشت تو را چرا، حسن؟
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
صبر تو نقش خصم را يكسره بر ملا كند
صلح تو كار نهضت و قيام كربلا كند
جنگ تو نقل قدرت بازوي مرتضي كند
كسي به جنگ و صلح تو چون و چرا، چرا كند؟
قعود تو قيام تو حكم خداست يا، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
♦ ♦ ♦
خوشا به حال آنكه شد خاك ديار عشق تو
خوشا به حال آنكه جان كند نثار عشق تو
تويي تويي تويي كه دل گشته شرار عشق تو
منم منم منم منم «ميثم» دار عشق تو
عنايتي كه جان كنم در قدمت فدا، حسن
كريم آل فاطمه امام مجتبي، حسن
شاعر: غلامرضا سازگار (میثم)