در برخي منابع آمده است: در غدير خم اولين كسي كه با اميرمومنان بيعت كرد عمر بن خطاب بود و در دسته‌اي ديگر از منابع آمده است: اولين كساني كه با اميرمومنان علي عليه السلام به عنوان جانشين پيامبر خدا بيعت كردند عمر، ابوبكر و عثمان بودند.
در باره بيعت عمر به عنوان اولين نفر در كتاب جامع الاخبار آمده است: «اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نزد امير المؤمنين آمدند و ولايتش را تبريك گفتند و اولين كسى كه به وى تبريك گفت، عمر بن خطاب بود كه گفت: اى على، مولاى من، و مولاى هر مرد و زن مؤمنى گرديدى.» [1]

 


علامه اميني در كتاب گرانسنگ الغدير به نقل از منابع كهن اهل تسنن درباره اولين بعيت كنندگان مي‌نويسد: «ثمّ طَفِق القوم يهنِّئون أمير المؤمنين- صلوات اللَّه عليه- و ممّن هنّأه- في مُقدّم الصحابة- الشيخان: أبو بكر و عمر كلٌّ يقول: بَخٍ بخٍ لك يا ابن أبي طالب أصبحتَ و أمسيتَ مولايَ و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة» آن‌گاه مردم براي گفتن تبريك نزد اميرمومنان آمدند و از جمله كساني كه پيش از ديگر صحابه به او تبريك گفت ابوبكر و عمر بودند كه هر يك مي‌گفتند: مبارك باد بر تو اي فرزند ابوطالب از پس مولاي هر مرد و زن مومن گرديدي. [2]

 


در روايتي از امام باقر عليه السّلام نيز آمده: مردم در جواب پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرياد زدند: شنيديم و امر خدا و رسولش را با قلب‏ها و زبان‏ها و دست‏هايمان اطاعت كرديم. سپس به طرف على عليه السّلام رفتند و با او بيعت كردند و اولين كسانى كه با وى بيعت كردند، اولى، دومى و سومى بودند و بعد از آن مهاجرين و انصار و سپس بقيه مردم … و رسول خدا مى‏فرمود: حمد و سپاس خدايى را كه ما را بر تمام جهانيان برترى داده است‏» [3]
كلمه ثقل نيز در تمام لغت‌نامه‌هاي عرب «گرانسنگ»، «ارزشمند»، «مهم» و امثال آن ترجمه شده است به عنوان نمونه ابن منظور در لغتنامه مشهورش به نام «لسان العرب» مي‌نويسد:


و قال ثعلب: سُمِّيا ثَقَلَين لأَن الأَخذ بهما ثَقِيل و العمل بهما ثَقِيل، قال: و أَصل الثَّقَل أَن العرب تقول لكل شي‏ءٍ نَفيس خَطِير مَصون ثَقَل، فسمَّاهما ثَقَلين إِعظاماً لقدرهما و تفخيماً لشأْنهما به كلمه اين كلمه ثقلين مي‌گويند زيرا دريافت و عمل به آن بسيار مهم و گران است. و عرب به چيزي «ثقل» مي‌گويد كه نفيس، پر مخاطره و ارزشمند باشد …[4]

 

 

منبع:پرسمان



پي نوشت:
1 .
جامع الاخبار، ص10. مرحوم مجلسي نيز در بحار الانوار، ج 37، ص 166 اين گزارش را به نقل از جامع الاخبار نقل كرده است. و مناقب آن را از خبر ابو سعيد خدرى و از شرف المصطفى از براء بن عازب و از التمهيد باقلانى نقل كرده و معناى آن را هم از سمعانى ذكر كرده است و در بحار الانوار، ج 37، ص 107 از امالى شيخ صدوق از ابى هريره آمده است و فخر رازى آن را در تفسير مفاتيح الغيب، ج 3، ص 433 آورده است و علامه امينى در الغدير، ج 1، ص 272- 282 به طور مفصل اين مطلب را از 60 مصدر نقل كرده است.
2 .
علامه اميني، الغدير، ج1، ص35. در ديگر صفحات اولين نفر عمر بن خطاب معرفي شده است (الغدير، ج1، ص 435 و 451 و510)
3 .
طبرسي، احتجاج، ج 1، ص 82- 84 و اين را قبل از او شهيد فتال نيشابورى به صورت مرسل در روضة الواعظين، ص 109- 121 روايت كرده است كه سيزده صفحه از كتاب را از ص 68 تا 84 شامل شده است.
4 .
ابن منظور، لسان العرب، ج11، ص88

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *