از مجموع آنچه در منابع تاريخي است چنين برمى‏آيد كه شبه جزيره عربستان در دوران جاهليت، تمدنى يكسان و همانند نداشته است برخى از نقاط آن مثل يمن از تمدنى به نسبت پيشرفته برخوردار بوده، قسمتهاى شمالى، تمدنى متوسط و نقاط ديگر مثل حجاز فاقد تمدن بوده است .

 


ناگفته نماند كه تمدن عرب جاهلى در آن بخشهايى كه به نسبت از آن برخوردار بود با تمدن ايران و روم و نيز تمدنى كه پس از ظهور اسلام در اين سرزمين پديد آمد قابل مقايسه نبود.
اما اينكه عده اي كوشيده‏اند عرب را در جاهليت‏ در جايگاهى قرار دهند كه به چيزى شبيه نيست جز حيوانات درنده در بيشه‏هاى ماران و شيران، در داورى به مرز ستم گام گذاشته‏اند، و در عيب‏جوئى به حد زياده‏روى و گزافگوئى رسيده‏اند. چرا كه پژوهشگر تاريخ عرب بيش از اين نمى‏يابد كه ميان ايشان و ملتهاى ديگر مانند ايرانيان و روميان و ديگران تفاوتهائى وجود دارد كه طبيعت صحراى خشك و فاقد امكانات كافى براى زندگى آن را ايجاب مى‏كند. بر خلاف ملتهاى ديگر كه آرامش و استقرار آنان را به سرورى رسانده و امكانات تمدن و آبادانى براى آنان فراهم بوده است.(1)
در ادامه بايد محدوده زماني و مكاني دوره جاهليت را تبيين كنيم: از نظر زماني، دوران قبل از بعثت رسول خدا(ص) را، تا حدود 150 و حداكثر 200 سال، دوران جاهلي مي‏نامند.(2)

 


در باره محدوده مكاني منطقه‏اي كه نام جاهليت بر آن نهاده شده بايد گفت كه، اين اسم براي اولين بار از طرف قرآن نسبت به دوران قبل از بعثت به كار رفته و ليكن محدوده مشخصي را منظور نكرده است؛ قرآن بيشتر مصاديقي را كه از نظر معيارهاي قرآن غلط باشد كارهاي جاهلي محسوب مي‏كند، بنابر اين چه بسا بتوان روم وايران را نيز جزو دنياي جاهليت به شمار آورد، كما اين كه در واقع نيز چنين است. كلمه «جاهليت» از ريشه جهل گرفته شده است، اما اين دليل بر آن نيست كه مفهوم آن به معناي جهلي است كه در مقابل دانش وعلم بكار مي‏رود. براي شناختن اين كلمه كه خود يك اصطلاح است بايد موارد استعمال آن را در همان دوران بررسي كنيم.

 


كاربرد كلمه جاهليت در آيات قرآن، نشان مي‏دهد كه قرآن برخي از كارهاي دوره جاهلي را، كه با معيارهاي واقعي اسلام سازگار نيست جاهلي دانسته و محكوم مي‏كند؛ قرآن زيور، عقايد و احكامي را محكوم مي‏كند كه جاهلي باشد، كما اينكه حمّيت و تعصب موجود در نظام قبيله‏اي را تعصب جاهلي مي‏داند. (3)
در توضيح نهايي راجع به اين كلمه بايد گفت: هر عمل خلاف و نادرست، چه نتيجه جهل باشد چه حاصل عدم حاكميت عقل بر قواي انساني، به آن عمل جاهلي گفته مي‏شود كه در فارسي عوامانه كلمه «نفهمي» در برابر آن است؛ يعني اگر علم نداشته باشد و عملي را انجام دهد، اين كلمه بر او صادق است، همانطور اگر بداند ولي نتواند خود را كنترل كند باز اين كلمه بر او صادق است. از ابن‏عباس نقل شده كه در اثبات جاهليت عرب همين آيه بس كه(4):«قَدْ خَسِرَ الَّدينَ قَتَلُوا اولادَهُم سَفَهاً بِغيْر عِلْمٍ و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللهُ افْتراءً عَلَي اللّهِ قَدْ ضَلّوا و ما كانُوا مُهْتَدين؛(5).

 


زيان كردند كساني كه به سفاهت، بي هيچ حجتي، فرزندان خود را كشتند وبه خدا دروغ بستند و آنچه را به ايشان روزي داده بود، حرام كردند. اينان گمراه شده‏اند و راه هدايت را نيافته‏اند.«
اما آنچه كه درباره ويژگيهاي عصر جاهلي به طور خلاصه مي توان نگاشت اين است كه:
مردم شبه جزيره عربستان، قبل از اسلام در فتنه و نزاع دائمى بسر مى‏بردند.
اكثر مردم آن پيش از اسلام بت‏پرست بودند.

 


قبيله‏گرايى، فخرفروشى، به نسب و نيز شرابخوارى در جامعه جاهليت آن روز به شدت رواج داشت.
گمراهى از ويژگيهاى اصلى مردم عصر جاهليت بود.
آنان پيروى از پيشينيان را بر پذيرش احكام آسمانى اسلام برترى مى‏دادند.
اميرمؤمنان على عليه‏السلام شيواترين بيان را درباره سطح فرهنگ و وضع زندگى مردم روزگار جاهليت دارد. آن حضرت كه خود از نزديك شاهد زندگى مردم بوده، سيماى روزگار جاهليت را ضمن خطبه‏اى ترسيم كرده است.

 


همانا خدا محمد- درود خداوند بر او و خاندانش باد- را برانگيخت، تا مردمان رابترساند و فرمان خدا را چنان كه بايد برساند. آن هنگام شما اى مردم عرب، بدترين آيين را برگزيده، در بدترين سراى خزيده بوديد. در ميان سنگستانهاى ناهموار و مارهاى زهر دار منزل گرفته بوديد، آب تيره مى‏نوشيديد و خوراكى گلو آزار مى‏خورديد و خون يكديگر را مى‏ريختيد و از خويشاوندان مى‏بريديد، بتها در ميان شما بر پا و سرتا پايتان گناه آلوده بود.(6)

از ديدگاه اميرمؤمنان (ع) مردم روزگار جاهليت، بدترين نوع معيشت را داشته‏اند.

 

منبع:پرسمان



(1) سيره المصطفى/ترجمه، ج‏1، ص: 17

(2). تاريخ الادب العربي، العصر الجاهلي، ص 38. اخباري كه در منابع اسلامي درباره دوران پيش از اسلام داريم در حدود يكصدو پنجاه سال قبل از اسلام را در برمي‏گيرد، نك: المفصل، ج 1، ص 73..

(3). احزاب، 33. آل عمران، 154. مائده، 50. فتح، 26.

(4). بلوغ الارب، ص 20.

(5). سوره انعام، 140.

(6) نهج البلاغه، خ 26، ترجمه شهيدى با اندك تغيير.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *