از جمله تهديدهای جدی برای اسلام، تفسیر به رأی‌هایی است که با موازین و مبانی متقن قرآن و سنّت مطابقت نداشته و همواره اعتقادات مسلمانان را دچار مشکل کرده است. یکی از کسانی‌که با این نوع نگرش زمینة تبلیغات دشمنان را بر ضدّ امت اسلامی فراهم ساخته است، احمد بن‌عبدالحلیم (661ـ 728ق) معروف به ابن‌تیمه است. برداشت‌های متفاوت وی از موضوعاتی همچون توحید، شرک، زیارت، جهاد و… باعث شده پیروان وی امروزه با قرائتی تنگ‌نظرانه و خشن از دین، کژ‌اندیشانه در آتش تفرقه بدمند و اختلاف میان مذاهب اسلامی را تشدید کنند. لذا ضروری است چهره واقعی این شخصیت از دیدگاه مذاهب اسلامی بررسی گردد تا صحت و سقم ادعاهای مربوط به «شیخ الاسلام وهابیت» بیشتر نمایان شود.

دیدگاه عالمان حنفی

با مطرح شدن آرای ابن‌تیمیه در جامعه اسلامی، صاحب‌نظران حنفی مانند دیگر عالمان بیدار مسلمان، از زمان حیات وی تا به امروز به تبیین و نقد اندیشه‌های او پرداخته‌اند که به برخی از این شخصیت‌ها اشاره می‌شود.

1 – شمس الدین أبوالعباس احمد بن‌ابراهیم سَرُوجی حنفی

سروجی[1] از اولین اندیشمندان حنفی مذهبی است که در زمان حیات ابن‌تیمیه به نقد افکار التقاطی وی پرداخت و مقالاتی را در این زمینه منتشر ساخت. ابن‌حجر عسقلانی، سروجی را از جمله اندیشمندانی دانسته که منصفانه و مؤدّبانه به نقد دیدگاه‌های ابن‌تیمیه پرداخته است، وی در این‌باره نوشته است: «و من تصانیفه: الردّ علی ابن‌تیمیة، و هو فیه منصف متأدّب صحیح البحث. وبلغ ذلك ابن تيمية فتصدى للرد على ردِّه».[2] همو در جای دیگری می‌نویسد: «وله ردّ على ابن تيمية بأدب وسكينة وصحّة ذهن و ردّ ابن تيمية على ردّه».[3]

ابن‌تغری بردی نیز با اشاره به تخصّص و تبحّر سروجی در علوم مختلف، با اشاره به اعتراضات سروجی به ابن‌تیمیه می‌نویسد: «کان بارعاً في علوم شتّی و له اعتراضات علی ابن‌تیمیة في علم الکلام».[4]

سروجی در مورد زیارت قبر شریف نبوی، بر خلاف اعتقاد ابن‌تیمیه می‌نویسد:

هنگامی‌که حاجیان مراسم حج را به پایان رساندند و از مکه برگشتند، باید متوجه شهر پاک رسول الله(ص) و زیارت قبر شریف آن حضرت شوند؛ زیرا زیارت قبر پیامبر(ص)از پیروزمندانه‌ترین تلاش‌هاست.[5]

2 – أحمد بن‌عثمان ترکماني جوزجاني حنفي[6]

ابن‌ترکمانی که یکی از چهره‌های شاخص و به نام احناف است،‌ با تشخیص به‌موقع انحرافات اعتقادی ابن‌تیمیه، به منظور روشن‌سازی افکار عمومی نسبت به تفکرات التقاطی وی کتابی با عنوان الأبحاث الجلیّة في الرّد علی ابن‌تیمیة در نقد و ردّ ابن تیمیه نگاشته است.[7]

3 – محمد بن‌محمد علاءالدین بخاری حنفی[8]

علاءالدین بخاری یکی دیگر از فقهای حنفی است که حکم به تکفیر و بدعت‌گذار بودن ابن‌تیمیه کرده است؛ چنان‌که ابن‌حجر عسقلانی در این‌باره می‌نویسد: «وتعصّب الشيخ علاءالدين البخاري نزيل دمشق على الحنابلة و بالغ في الحطّ على ابن‌تيميه وصرّح بتكفيره».[9]

بخاری حنفی در روشن‌سازی افکار عمومی در مورد انحرافات ابن‌تیمیه فقط به تکفیر وی بسنده نکرده، بلکه تصریح کرد هر کس او را شیخ الاسلام بنامد، کافر است. شوکانی در این‌باره می‌نویسد:

از علاءالدین حنفی درباره سخنان ابن‌تیمیه که منفرد به آن بوده، سؤال می‌شد و او جواب می‌داد که در آنها خطا و اشتباه کرده است. قلب او از ابن‌تیمیه متنفر بود، تا اینکه بر این امر استحکام یافت. لذا تصریح به بدعت‌گذاری او نمود و سپس او را تکفیر کرد و کار او به جایی رسید که در مجلسش تصریح کرد که هر کس عنوان «شیخ الاسلام» را بر ابن‌تیمیه اطلاق کند، کافر خواهد شد.[10]

4 – علی بن‌محمد قاری هروی حنفی[11]

ملا علی قاری که از فقهای به نام احناف در شبه قارّه‌ی هند محسوب می‌شود، مانند دیگر اندیشمندان مسلمان به نقد فتوای ابن‌تیمیه درباره منع از زیارت مرقد شریف پیامبر(ص)می‌پردازد و می‌نویسد:

ابن‌تیمیه از حنابله در تحریم سفر به جهت زیارت پیامبر(ص) تفریط کرده است؛ زیرا او سفر به قصد زیارت نبی مکرم اسلام(ص) را حرام می‌داند؛ چنانکه برخی دیگر نیز راه افراط را در پیش گرفته‌ و گفته‌اند: زیارت مرقد شریف رسول خدا(ص) به یقین، یکی از موارد بارز تقرّب و نزدیکی به خداست و این امر به ضرورت دین ثابت است و کسی‌که به انکار آن برخیزد، محکوم به کفر است. شاید مورد دوم به صحت نزدیک‌تر باشد؛ زیرا حرام دانستن موردی که بر استحباب آن اتفاق نظر دارند، خود کفر است؛ چون این مورد بالاتر از تحریمِ عملِ مباح است که علما در این باب، اتفاق نظر دارند بر کفر بودن آن.[12]

5 – محمد عبدالحی لکنوی حنفی[13]

وی در شمار اندیشمندان مشهور حنفی است. محمد عبدالحی منع زیارت پیامبر(ص) از جانب ابن‌تیمیه را یکی از زشت‌ترین سخنان وی دانسته و نوشته است:

کلام ابن‌تیمیه در مسئله زیارت بهترین مردم(علیه الصلاة و السلام) از زشت‌ترین کلمات است؛ زیرا او سفر به جهت زیارت قبر پیامبر(ص)را تحریم کرده و آن را معصیت دانسته و نفس زیارت قبر آن حضرت را نیز تحریم کرده است.[14]

وی همچنین با تصریح به خرق اجماع که ابن‌تیمیه در مسئله زیارت قبر شریف نبوی مرتکب شده، می‌نویسد:

هیچ‌یک از بزرگان و علمای اسلام تا عصر ابن‌تیمیه حکم به عدم مشروعیت زیارت قبر پیامبر(ص)نکرده‌ است، بلکه اتفاق نظر دارند که نفس زیارت آن حضرت پر فضیلیت‌ترین عبادات و بالاترین طاعات است، (بلکه) اختلاف ایشان در استحباب و وجوب آن است که اکثر ایشان حکم به استحباب و بعضی دیگر از آنها مانند مالکیّه و ظاهریّه حکم به وجوب آن داده‌اند و اکثر اندیشمندان حنفی معتقدند زیارت پیامبر(ص)نزدیک به واجب است و حکم نزدیک به واجب نزد علمای احناف در حکم واجب است و اولین کسی‌که خرق این اجماع را کرد و چیز جدیدی آورد که هیچ‌کس قبل از او نیاورد، ابن‌تیمیه بود.[15]

وی همچنین در کتاب التعليق المُمَجّد با تصریح به اینکه هر کس در مشروعیت زیارت قبر شریف پیامبر(ص)اظهار مخالفت کند، گمراه و گمراه‌کننده است، می‌نویسد:

مسلمانان اتفاق نظر دارند بر اینکه زیارت مرقد شریف پیامبر(ص)از بزرگ‌ترین راه‌های قرب به خدا و با فضیلت‌ترین مشروعات است و هر کس که در مشروع بودن این عمل مخالفت کند، هم خود گمراه شده و هم گمراه‌کننده است.[16]

6 – محمد بَخیت المُطیعی حنفی[17]

مطیعی که یکی از بزرگ‌ترین استادان الأزهر و مقامات قضایی مصر در عصر خود است، معتقد است ابن‌تیمیه با افکار فاسدش کتاب الواسطیّه را تألیف کرد که این کتاب مشتمل بر بسیاری از بدعت‌ها در مخالفت با کتاب و سنّت پیامبر(ص) است. وی در این‌باره می‌نویسد:

…گروهی در این عصر به تقلید از ابن‌تیمیه در عقایدشان تظاهر کرده و اقوال فاسدش را بین خاص و عام پراکنده ساخته و در این راه به طبع و نشر کتابش به نام واسطیه کمک کرده‌اند؛ کتابی‌که مشتمل بر بسیاری از بدعت‌های ابن‌تیمیه است که در آنها با قرآن و سنّت و جماعت مسلمانان به مخالفت پرداخته است. آنان فتنه‌هایی برپا کردند.[18]

وی همچنین با برحذر داشتن از کتبی که در مخالفت با کتاب و سنّت نوشته شده، به کتاب الواسطیّه اشاره کرده و نوشته:

از جمله کسانی‌که در مخالفت قرآن و سنّت کتاب نوشته، ابن‌تیمیه است که کتابی به نام الواسطیه تألیف کرده است. او در این کتاب بدعت‌هایی گذاشت که با آن اجماع مسلمانان را برهم زد و در آن با کتاب و سنّت صریح و سلف صالح به مخالفت پرداخت و با عقل فاسد خود همراهی کرد. لذا خداوند او را با علمی‌که داشت، گمراه کرد. پس خدای او هوای نفسش بود؛ زیرا گمان می‌کرد آنچه گفته، بر حق است؛ درحالی‌که چنین نبود، بلکه به‌طور حتم قول منکر و زور به حساب میآمد.[19]

المطیعی درباره روش ابن‌تیمیه و پیروان وی می‌نویسد:

پیروان ابن‌تیمیه هیچ‌گونه سخنی را نمی‌فهمند. آنان را گروهی می‌بینی که روش خود را بر مذمت علمای پیشین و پسین استوار ساخته و در این‌باره بین زنده و مرده ایشان و طعن بر آنها و القای شبهات فرقی نگذاشته‌اند. این مطالب را در میان انسان‌های ضعیف و عامی ترویج داده‌اند تا نتوانند عیوب ایشان را ببینند. قصد آنها از این امر القای کینه و بغض بین مردم عادی و علماست، تا روزگار به نفع باشد تا بدین‌سان بتوانند در زمین فساد کنند و به خدا دروغ ببندند؛ در حالی‌که (نادرستی اندیشه‌های خود را) می‌دانند. پیروان ابن‌تیمیه می‌پندارند فقط آنها هستند که امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. مردم را به پیروی از شرع و اجتناب از بدعت‌ها وامی‌دارند و خداوند شهادت می‌دهد که ایشان دروغ می‌گویند و این‌گونه رفتار همان منش ابن‌تیمیه در دوران خودش و روش پیروان منهج او در هر زمانی است. آنها می‌گویند: به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم و حال آنکه ایمان نیاورده‌اند. می‌خواهند خداوند و اهل ایمان را بفریبند و حال آنکه فریب ندهند، مگر خود را، و این را نمی‌دانند.[20]

وی همچنین در نقد دیدگاه ابن‌تیمیه درباره زیارت مرقد شریف پیامبر گرامی اسلام(ص)می‌نویسد:

قسم دوم تبرک به قبر پیامبر(ص)و دعای زیارت کننده نزد مرقد آن حضرت است. چنان‌که از فحوای کلام ابن‌تیمیه ظاهر می‌شود، او این قسم را ملحق به قسم سوم کرده که هیچ دلیلی بر این کار وجود ندارد، بلکه ما یقین داریم به باطل بودن سخنان وی در این‌باره، و از دین و سیره‌ی پیشینیان بر می‌آید که در نزد آنان تبرّک به بعضی از مردگان صالح جایز بوده، تا چه رسد به انبیا و فرستادگان خداوند، و هر کس ادعا کند که قبور انبیا با دیگران مساوی است؛ به راستی که ادعای بزرگی کرده است و ما به باطل و اشتباه بودن این ادعا قطع داریم، و این ادعا متضمّن پایین آوردن مقام پیامبر(ص)از آن مرتبه‌ای است که لایق او است و آن حضرت را با دیگر مسلمانان در یک درجه قرار داده است و این مطلب کفر یقینی است؛ زیرا کسی که مقام پیامبر(ص)را از آنچه برای او ثابت است، پایین بیاورد، به تحقیق کافر شده است.

اگر (اشکال کننده) بگوید: منع از تبرک جستن و دعا نزد مرقد شریف پیامبر(ص) تنزّل دادن مقام آن حضرت نیست، بلکه منع از تعظیم بیشتر از حد وجوب است، به آنها می‌گویم: این مطلب جهل و سوء ادب به مقام و مرتبه پیامبر(ص) است و ما یقین داریم پیامبر(ص) بیشتر از این مقدار استحقاق تعظیم را دارد، چه در زمان حیاتش و چه بعد از آن، و کسی که ذرّه‌ای ایمان در قلبش باشد، در این مطلب شک نمی‌کند.[21]

این استاد دانشگاه الأزهر همچنین معتقد است هیچ عالم مسلمانی سخنان ابن‌تیمیه درباره توسل و استغاثه را بر زبان نرانده است. وی در این‌باره می‌نویسد: 

همانا کمک خواستن و توسل به پیامبر(ص) که ابن‌تیمیه انکار کرده، سخنی است که قبل از وی هیچ عالمی آن را نگفته… و من می‌گویم در هر حال توسل به پیامبر(ص) جایز است چه قبل از خلقت آن حضرت و چه بعد از خلقتش، و چه در زمان حیاتش در این دنیا و بعد از وفاتش، و چه در عالم برزخ باشد یا بعد از برانگیختن یا در عرصه‌های قیامت و بهشت باشد.[22]

7 – شیخ محمد عبدالرحمان سلهتی هندی حنفی[23]

وی که از عالمان بیدار دیار هند است، ابن‌تیمیه را نه شیخ الاسلام، که شیخ بدعت و گمراهی نامیده و نوشته:

ابن‌تیمیه، بزرگ وهابیان است و او شیخ الاسلام نیست، بلکه شیخ بدعت و گناهان است. او اولین کسی است که تمام عقاید فاسد وهابیت را بیان کرد و در حقیقت او ایجادکننده این فرقه گمراه است. پس عقاید او بین مردم تا سال 746 از میلاد پیامبر(ص) بین مردم رواج داشت. پس  از آن سال، در عصر سلطان محمود خان دوم در سرزمین‌های عرب مردی به نام محمد بن‌عبدالوهاب، از اهل یمن ظهور، کرد و عقاید فاسدی را که مرده بود و با مرگ ابن‌تیمیه (در حالت زندانی و غل و زنجیر در قلعه‌ی دمشق) فراموش شده بوده، ظاهر کرد و شرع جدید پدید آورد… وهابیت را به اسم بزرگشان محمد بن‌عبدالوهاب نامیدند. ابن‌سعود، از بزرگان وهابی، شخصی ملحد بود که نفسش او را فریب داد و بر حجاج راه می‌بست و بندگان خدا را آزار و اذیت می‌نمود و به راهزنی می‌پرداخت… (بعد از حمله محمد علی پاشا) جمعیت آنان متفرق و اجتماعشان پراکنده شد و در شهرها پخش شدند. آنان خود را اهل‌حدیث نامیدند؛ در حالی‌که لایق به این اسم نبودند، بلکه آنان اهل بدعت و گمراهی‌اند و پیامبر گرامی اسلام6از این فرقه‌ی گمراه خبر داده بود، آنجا که فرمود: از میان شما قومی پدید می‌آیند که نماز خود را در مقایسه با نماز آنها و روزه خود را در مقایسه با روزه آنها و اعمال خود را در مقایسه با اعمال آنها خوار می‌شمارید.[24]

8 – احمد رضا بریلوی حنفی[25]

وی که بنیان‌گذار فرقه‌ی بریلویّه هند و از شاگردان احمد زینی دحلان نویسنده شافعی مذهب کتب الدرر السنیّة في الردّ علی الوهابیة و فتنة الوهابیه است، با فاسد دانستن مذهب ابن‌تیمیه می‌نویسد: «ابن‌تیمیة کان فاسد المذهب».[26] وی همچنین سخنان ابن‌تیمیه را «هذیان‌گویی بی‌محابا» دانسته و نوشته است: «إنّ ابن‌تیمیة کان یهذی جزافاً».[27]

9 – محمد زاهد کوثری حنفی

محمد بن‌زاهد بن‌حسن بن‌علی حلمی‌ کوثری، محدّث، فقيه و مورخ منتقد، در 27 شوال 1296 در روستايی به نام «دوزجه»[28] به دنيا آمد. نام کوثری به دليل انتساب او به قبيله‌ای از «چرکس» به نام کوثر است. وی بعد از وفات پدر در سال 1311ق به شهر «آستانه» آمد. او در سن 29 سالگی دانش‌آموختة دارالحدیث شد و در دانشگاه فاتح به تدريس پرداخت. فعاليت‌های علمی وی ادامه یافت و در اوايل جنگ اول جهانی توانست به‌عنوان نماينده مجلس بزرگان عثمانی (وکيل المشيخة العثمانية) انتخاب شود. با نفوذ يهوديان در ارتش اسلامی ترکيه و نيز در حوزه‌های تربيتی و مطبوعات و همچنين خريد عناصر ترک که سرانجام به فروپاشی حکومت عثمانی منجر شد، محمد زاهد کوثری در برابر اين جريان به دفاع از اسلام پرداخت و به همين دليل او را از سمت خود برکنار کردند و حکم به اعدام وی دادند. در نتيجه وی اين سرزمين را ترک کرد و در سال 1341 وارد مصر شد. وی همچنین برای استفاده‌ از نسخه‌های خطّی کتابخانه «ظاهريّه» دو بار به شام رفت و در نهایت به مصر بازگشت و تا پايان عمر در اين کشور زيست. زاهد کوثری در نوزدهم ذيقعده سال 1371 در سن 75 سالگي درگذشت. شيخ محمد ابوزهره در ستایش از کوثری می‌نویسد:

من در سال‌های اخير جز امام کوثری، دانشمندی نمی‌شناسم. با مرگ او، جای خالی‌اش پر نشود. وی ذخيره پيشينيان صالح و شايسته‌ای بود که علم را وسیله‌ای برای کسب روزی و رسيدن به هدف قرار ندادند، بلکه دانش، هدف نهايی و بلندترين افق دید اين دانشمندان بوده؛ چرا که برای مؤمن هدفی فراتر از دانش دين وجود ندارد و قلّه بالاتری از آن نيست که دانشمند بخواهد خود را به آن برساند. ايشان مصداق روايت «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبِياء» بود.[29]

کوثری تألیفات و آثار خود را در موضوعات مختلف و بر حسب نياز نگاشته است؛ به‌گونه‌ای‌که برخی در پاسخ به يک نويسنده و برخی در نقد يک ادعا تأليف شده است. به‌عنوان مثال زمانی که شيخ محمود شلتوت گمان کرد حضرت عيسي مرده و روحش به آسمان عروج کرده، وی در پاسخ به اين باور که قاديانيه آن را باور داشتند، کتاب نظرة عابرة في مزاعم من ينکر نزول عيسی را نگاشت. زمانی که قاضی احمد شاکر کتابی با عنوان نظام الطلاق نگاشت، کوثری کتاب الإشفاق علی أحکام الطلاق را نوشت. ابن‌قیّم کتابی را به نام نونيّة تألیف کرد و در آن مطالبی به دور از شأن خداوند نوشت و خداوند را به مخلوقاتش تشبيه کرد که کوثری  کتاب السيف الصقيل سبکی را به همراه تعليقه‌ای از خود با نام تبديد الظلام المُخَیِّم منتشر ساخت. همچنین کتاب التعقب الحثيث لما ينفيه ابن‌تيمية من الحديث و البحوث الوفيه في مفردات ابن‌تيمية را در نقد افکار ابن‌تیمیه نوشت.

گفتنی است کوثری تعلق خاصی به ابوحنیفه و مذهب وی داشت و به هر گونه تعریض و نسبت دادن کاستی به وی به شدت پاسخ می‌گفت. به‌عنوان مثال ابن‌ابي‌شيبه در کتاب المصنف در صدد مخالفت با ابو‌حنيفه در نقل حديث بر آمد و کوثری در پاسخ به اين ادعا کتابی با عنوان النکت الطريفة في التحدث عن ردود ابن‌ابي‌شيبة علي ابي‌حنيفة را تأليف کرد. همچنین زمانی که قرار شد کتاب تاريخ بغداد منتشر شود، الأزهر کوثری را مکلف کرد که بر اين اثر تعليقه بزند؛ چرا که در اين کتاب خطیب بغدادی مطالب تندی علیه ابوحنيفه نگاشته بود و کوثری تعلیق بر آن را با عنوان السهم المصيب في کبد الخطيب نوشت. وی پس از آن، کتاب مستقلی با عنوان تأنيب الخطيب علی ما ساقه في ترجمة أبي‌حنيفة من الأکاذيب در همين موضوع منتشر ساخت. گفتنی است معلّمی‌کتابی با عنوان طليعة التنکيل نوشت و در اين کتاب تلاش کرد تا برخی مطالب کتاب تأنيب الخطيب علی ما ساقه في ترجمة ابي‌حنيفة من الأکاذيب را اصلاح کند که کوثری در پاسخ به آن، رساله‌ای با عنوان الترحيب بنقد التأنيب را نگاشت.

9-1 – کوثری و ابن‌تیمیه

کوثری دو کتاب مستقل و چندین مقاله و تعلیقه در نقد افکار ابن‌تیمیه تألیف کرد. در آثار وی کمتر جایی را می‌توان یافت که نامی از ابن‌تیمیه نیامده آمده و کوثری تعریضی به وی نداشته باشد. منافرت وی با ابن‌تیمیه به حدّی است که از ذکر مستقیم

نام او می‌پرهیزد و او را با القابی همچون «شیخ حرّانی»، «الزائغ»، «الهالک»، «وارث علوم صابئة حرّان»، «المستلف من السلف» و… یاد می‌کند.

کوثری با انتقاد شدید به «شیخ الإسلام» نامیدن ابن‌تیمیه می‌نویسد: «اگر ابن‌تیمیه را تاکنون شیخ الاسلام می‌دانند، پس فاتحه اسلام خوانده شده است».[30]

او همچنین در این‌باره می‌نویسد:

هر کس احاطه علمی‌به آنچه در این کتاب (السیف الصقیل) و غیر آن از نصوص نقل کردیم، پیدا کند و باز هم بر پیروی از او و نام‌گذاری او به «شیخ الاسلام» اصرار ورزد، پس ناخشنودی و غضب خدا بر او باد![31]

کوثری درباره اعتقادات تفرقه انگیزانه ابن‌تیمیه و خصومت وی با فرقه‌های اسلامی مخصوصاً شیعه می‌نویسد:

اگر بگوییم که اسلام در دوران‌های اخیر به کسی مبتلا نشده که ضررش از ابن‌تیمیه در تفرقه‌ی بین مسلمانان بیشتر باشد، هرگز در این امر مبالغه نکرده‌ایم. او کسی بود که به آسانی با یهود و نصارا مسامحه داشت و درباره کتاب‌های آنها می‌گفت که تحریف لفظی نشده است و بدین‌وسیله مورد ستایش مستشرقان قرار گرفت. او مردی تند مزاج بود و سرسختانه بر فرقه‌های اسلامی‌ مخصوصاً شیعه حمله می‌کرد. [32]

9-2 – ابن‌تیمیه بدتر از خوارج

زاهد کوثری معتقد است اعتراضات و توهین‌های ابن‌تیمیه به حضرت علی(ع)، به حدی است که خوارج با آن همه دشمنی‌شان با حضرت علی(ع)، جرئت ابراز آن را نداشته و از آن ابا می‌کردند. وی در این‌باره می‌نویسد:

و اگر نبود شدت ابن‌تیمیه در ردش بر ابن‌مطهّر در منهاج السنة، به حدّی‌که کار را به جایی رسانده که به علی بن‌ابی‌طالب(ع) اعتراض کرده است؛ همان‌گونه که در اوایل جزء سوم از آن کتاب مشاهده می‌کنی، (دشمنی او) به حدّی است که خوارج ناب از آن ابا دارند، همراه با تضعیف احادیث خوبی که در این زمینه وارد شده است.[33]

9-3 – توبه‌نامه ابن‌تیمیه

 زاهد کوثری یکی از کسانی است که صورت توبه‌نامه ابن‌تیمیه را ذکر می‌کند و می‌نویسد: «در برخی از امور مهم چندین بار ابن‌تیمیه را توبه دادند، ولی وی هر بار عهد و پیمان‌های خود را نقض می‌کرد».[34]

کوثری بعد از ذکر توبه‌نامه ابن‌تیمیه و تأیید آن از سوی برخی از عالمان مانند بدرالدین بن‌جماعه، محمد بن‌ابراهیم شافعی، عبدالغنی بن‌محمد حنبلی، احمد بن‌رافعه، عبدالعزیز النمراوی، علی بن‌محمد بن‌خطاب الباجی شافعی و… می‌نویسد:

وكلّ هؤلاء من كبار أهل العلم في ذلك العصر، وابن الرفعة وحده له المطلب العالي في شرح وسيط الغزالي في أربعين مجلداً وفي ذلك عبر. ولولا أنّ ابن تيمية كان يدعو العامة إلى اعتقاد ضد ما في صيغة الاستتابة هذه بكلّ ما أوتي من حول وحيلة لما استتابه أهل العلم بتلك الصيغة وما اقترحوا عليه أن يكتب بخطه ما يؤاخذ به إن لم يقف عند شرطه، و بعد أن كتب تلك الصيغة بخطه توج خطه قاضي القضاة البدر ابن جماعة بالعلامة الشريفة وشهد على ذلك جماعة من العلماء كما ذكرنا، وحفظت تلك الوثيقة بالخزانة الملكية الناصرية، لكن لم تمض مدّة على ذلك حتى نقض ابن تيمية عهوده ومواثيقه، كما هي عادة أئمة الضلال، وعاد إلى دعوته الضالة و رجع إلى عادته القديمة في الإضلال وكم له من فتن في مختلف التواريخ في سني 698، 705، 718، 721،722، 726 وهي مدونة في كتب التواريخ وفي كتب خاصة، ومجرد تصوّر شواذه التي ألممنا ببعضها في هذا الكتاب يدلّ المسترشد المنصف على ما ينطوي عليه من الزيغ وإضلال الأمة، والله سبحانه ينتقم منه. والغريب أنّ أتباع هذا الرجل يسيرون وراءه ويتشبهون به في إثارة القلاقل والفتن بين الأمة بمواجهتها بالحكم على أفرادها بالشرك والزيغ والكفر وعبادة الأوثان والطواغيت، يعنون أحباب الله الأنبياء والأولياء يقولون: إنّ من يزورهم يكون عابد الأوثان والطواغيت، ومن هذا الطراز في زمننا كثير نراهم بأعيننا ونسمعهم بآذاننا، طهر الله الأرض منهم وأراح العباد من شرهم.[35]

اعتراضات کوثری تنها به آثار ابن‌تیمیه خلاصه نشده، بلکه او تقریباً به اکثر کتبی که پیش از او نوشته شده است و سلفیان و افراطیون حنابله به آنها نیز استناد می‌جویند، انتقاد کرده است؛ چنان‌که راجع به کتاب التوحید ابن‌خزیمه که از آثار مهم استنادی سلفیان است، نوشته است: «إنّه کتاب الشرک» و از شخص ابن‌خزیمه نیز با تعابیری همچون «مجسمٌ، جاهلٌ بأصول الدین» و «حملة أسفار» یاد کرده است.

وی همچنین پا را از این هم فراتر گذاشته و درباره مسند احمد بن‌حنبل می‌نویسد:

مسند أحمد على انفراد من انفرد به ليس من دواوين الصحة أصلاً,… و مثل مسند أحمد لا يسلم من إقامة السماع والتحديث مقام العنعنة، لقلة ضبط من انفرد برواية مثل هذا المسند الضخم.[36]

گفتنی است به دلیل مواضع نقّادانه و علمی‌ زاهد کوثری در مقابل انحرافات ابن‌تیمیه و کسانی که ادعای پیروی از سلف را دارند، وی همیشه مورد بی‌مهری و تعرّض آنان بوده است؛ چنان‌که ناصرالدین البانی، از سلفیان معاصر، در باره وی می‌نویسد:

الكوثري الذي كان -والحق يقال- على حظ وافر من العلم بالحديث ورجاله، ولكنّه مع الأسف كان علمه حجّة عليه و وبالاً؛ لأنّه لم يزدد به هدى ونوراً، لا في الفروع ولا في الأصول، فهو جهميٌ معطّلٌ، حنفيٌ هالكٌ في التعصّب، شديد الطعن والتحامل على أهل الحديث قاطبة، المتقدمين منهم والمتأخرين.[37]

10 – نعیم‌الدین مراد آبادی حنفی[38]

او که یکی از بزرگان بریلویان و جانشین احمد رضا بریلوی است، مانند استاد خویش مکتب و مذهب ابن‌تیمیه را فاسد دانسته است. وی معتقد است ابن‌تیمیه شریعت را به فساد کشانده است و می‌نویسد: «إنّ ابن‌تیمیه أفسد نظم الشریعة».[39]

تألیفاتی دیگر در ردّ دیدگاه‌های ابن‌تیمیه

اندیشمندان حنفی کتاب‌های دیگری نیز در ردّ دیدگاه‌های ابن‌تیمیه نوشته‌اند که برای اختصار فقط نام آنها را ذکر می‌کنیم:

1 – إعتراضات على ابن تيمية في علم الكلام نوشته‌ی أحمد بن‌إبراهيم سروطي حنفی؛

2 – البصائر لمنكري التوسل بأهل المقابر نوشته‌ی حمدالله داجوي حنفی هندی؛

3 – الردّ على ابن تيمية في الاعتقادات نوشته‌ی محمد حميدالدين حنفی دمشقی فرغانی.

 

منابع:

1 – الأعلام: زرکلی، بی‌جا، دارالعلم للملايين، 2002 م. 2 – الإشفاق على أحكام الطلاق: محمد زاهد کوثری، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1425ق.3 – إنباء الغمر بأبناء العمر في التاریخ، بیروت: دار الكتب العلمية، 1406ق.4 – البدایة و النهایة: ابن کثیر، بی‌جا، بیت الافکار الدولیة، بی‌تا.5 – البدر الطالع بمحاسن القرن السابع: شوکانی، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1418ق.6 – التوفيق الربَّاني في الردِّ على ابن تيمية الحرَّاني: جماعة من العلماء، بی‌جا، بی‌تا.7 – تاج التراجم في طبقات الحنفية: قاسم بن قُطلُوبغا، تحقیق: محمد خير، رمضان يوسف، دمشق: دار القلم، 1413ق.8 – تطهير الفؤاد من دنس الإعتقاد: المطیعی، ترکیه: 1397ق.9 – جنبش اسلامی‌ و گرایش های قومی‌در مستعمره هند: مشیرالحسن، ترجمه حسن لاهوتی، مشهد: 1367ش.10 – الدرر الکامنة في أعیان المائة الثامنة: ابن حجر عسقلانی، بیروت: دار الجیل، 1414ق.11 – دفع شبه من شبه و تمرد و نسب ذلک إلی الإمام أحمد: ابوبکر الحصنی، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1991ق.12 – دعوة شيخ الإسلام ابن تيمية: صلاح الدين مقبول، مجمع البحوث العلمية الإسلامية، 1412ق.13 – ذیل تاریخ الإسلام: ذهبی، بیروت: دار الکتاب العربی، 1424ق.14 – الرفع و التکمیل فی الجرح و التعدیل: عبدالحی لکنوی، حلب، بی تا.15 – رفع الإصر عن قضاة مصر: ابن حجر عسقلانی، مصر: مکتبة الخانجی، 1418ق.16 – رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسل و الزیارة: محمود سعید ممدوح، اردن: دارالإمام النووی، 1416ق.17 – سعادة الدارین فی الردّ علی الفرقتین: ابراهیم سمنودی، موریتانیا: مکتبة الإمام مالک، 1426ق.18 – سیف الأبرار المسلول علی الفجار: محمد عبدالرحمن حنفی، استانبول: 1986م.19 – السلفیة الوهابیة أفکارها الأساسیة و جذورها التاریخیة: حسن السقاف، اردن: دارالإمام النووی، 1423ق.20 – شرح العقيدة الطحاوية: محمد بن علاء الدين ابن أبي العز الحنفي، تخريج: ناصر الدين الألباني، مصر: دار السلام، 1426ق.21 – شفاء السقام في زیارة خیر الأنام: تقی الدین سبکی، حیدر آباد: دائرة المعارف العثمانیة، چاپ سوم، 1402ق.22 – شرح الشفا: علی بن سلطان محمد القاری، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1421ق.23 – شواهد الحق في الاستغاثة بسيد الخلق: یوسف النبهانی، مصر: المکتبة التوفیقیة، بی‌تا.24 – صفوة العصر في تاریخ و رسوم مشاهیر رجال مصر: زکی فهمی، قاهره: 1326ق.25 – الطبقات السنية في تراجم الحنفية: تقي الدين بن عبد القادر التميمي الغزي، رياض: دار الرفاعي، 1403ق.26 – الفتاوى السهمية في ابن تيمية، تقي الدين الحصني الشافعي الدمشقي: نجم‌الدين أبوالفتوح عمر بن‌حجي، برهان‌الدين ابن‌خطيب عذراء، بی‌جا، بی‌تا. 27 – العقیده و علم الکلام من أعمال الإمام محمد زاهد الکوثری: زاهد کوثری و آخرون، چاپ دوم، بیروت: 2009م.28 – طبقات الحنفیة: عبد القادر بن أبي الوفاء محمد بن أبي الوفاء القرشي، کراچی، بی‌تا.29 – کنزالجوهر فی تاریخ الأزهر: سلیمان زیاتی، قاهره، بی تا.30 – موطأ مالك: رواية محمد بن‌حسن شیبانی، با شرح و تعلیق عبدالحيّ لكنوي معروف به التعلیق المُمَجّد، تحقيق: تقي‌الدين ندوي، دمشق: دارالقلم، 1413ق.31 – مرآة العصر في تاریخ و رسوم اکابر الرجال بمصر: الیاس زخورا، قاهره: 1916م.32 – مقالات الکوثري: زاهد کوثری، مصر: المکتبة التوفیقیة، بی‌تا.33 – مدارس اسلامی‌هند در طول تاریخ و جایگاه فرهنگ ایران در آن‌ها: اکبر ثبوت، دهلی نو: 1374ش.34 – المنهل الصافي والمستوفى بعد الوافي: ابن تغري بردي، بی‌جا، بی‌تا.35 – النجوم الزاهرة في ملوک مصر والقاهرة: ابن تغری بردی، مصر: وزارة الثقافه، بی‌تا.

منبع: نشریه سراج منیر


پی نوشت ها

[1]. أحمد بن‌إبراهيم بن‌عبدالغني بن أبی‌اسحاق العباسی، شمس الدين سَرُوجِي حنفي (639- 710ق) ابتدا از پیروان مکتب احمد بن‌حنبل بود و سپس به مذهب حنفی گرایش پیدا کرد و شرح مفصلی در شش جلد بر کتاب الهدایه  نوشت و در شمار بزرگان مذهب حنفی قرار گرفت. وی در سال 691ق به سمت قاضی القضاة مصر انتخاب شد. ذهبی در ذيل کتاب تاريخ الإسلام وی را این‌گونه مورد ستایش قرار داده است: «الإمام الأوحد، القاضي وشيخ المذهب، أحمد بن‌إبراهيم بن‌عبدالغني السروجي الحنفي صاحب التصانيف المفيدة. كان أحد الفقهاء الأذكياء، وتواليفه دالّة على ذلك، عاش ثلاثاً وسبعين سنة،… وكان نبيلاً وقوراً فاضلاً، كثير المحاسن والبرّ». از وی تألیفات متعددی بر جای مانده است؛ از قبیل: الغایة في شرح الهدایة، تحفة الأصحاب ونزهة ذوي الألباب،±       ² نفحات النسمات في وصول إهداء الثواب للأموات، و اعتراضات علی الشیخ ابن‌تیمیه. (الدرر الکامنة، ج1، ص310؛ رفع الإصر عن قضاة مصر، ج1، ص13؛  المنهل الصافي والمستوفى بعد الوافي، ج1، ص37؛ طبقات الحنفیة، ج1، ص53؛  الطبقات السنية في تراجم الحنفية، ج1، ص 76).

[2]. رفع الإصر عن قضاة مصر، ص 42 .

[3]. الدرر الکامنة، ج1، ص 92.

[4]. النجوم الزاهرة، ج 9، ص 213.

[5]. «فإذا انصرف الحاج من مكة شرفها الله تعالى فليتوجّهوا إلى طيبة مدينة رسول الله(ص) وزيارة قبره الشريف فإنّها من أنجح المساعي». (دفع شبه من شبه و تمرّد، ص 24؛ شفاء السقام، ص65؛ الفتاوى السهمية في ابن تيمية، ص 9، به نقل از الغایة في شرح الهدایة).

[6]. أحمد بن‌عثمان بن‌إبراهيم بن‌مصطفى بن‌سليمان، معروف به ابن‌تركماني، به سال 681ق در قاهره متولد شد. او یکی از اندیشمندان بزرگ حنفی عصر خود بود. صِفْدی در مورد وی نوشته است: «كان إماماً مجيداً وفقيهاً مفيداً». برخی از آثار وی عبارت‌انداز: الفرائض، أحكام الرمي والسبق والمحلل، شرح کتاب الجامع الکبیر، شرح کتاب الهدایة، تعلیق بر دو کتاب اصولی المحصل و المنتخب، سه تعلیق بر کتاب خلاصة الدلائل في تنقيح المسائل،  شرح کتاب المقرب في النحو، شرح کتاب عروض ابن الحاجب، شرح الشمسية در منطق،  شرح التبصرة در هيئت و نجوم، تعلیق بر کتاب مختصر القدوری در فروع حنفیه و کتاب الأبحاث الجليّة في الردّ على ابن‌تيمية. وی در سال 744ق در قاهره از دنیا رفت. ( تاج التراجم في طبقات الحنفية، ج1، ص 116).

[7]. السلفیة الوهابیة، ص136.

[8]. محمد بن‌محمد بن‌محمد بخاری، معروف به علاءالدین بخاری، از بزرگان فقهای حنفی و از شاگردان سعد تفتازانی است. او در سال 779ق در ایران به دنیا آمد و سپس به هند، مکه و مصر مسافرت کرد و پس از مدتی اقامت در مصر، در اواخر عمر خود به دمشق رفت، تا اینکه در همان‌جا در سال 841ق از دنیا رفت. مهم‌ترین تألیفات وی عبارت‌انداز: الملجمة للمجسمة، نزهة النظر في كشف حقيقة الإنشاء والخبر، فاضحة الملحدين وناصحة الموحدين. ( إنباء الغمر بأبناء العمر، ج2،ص 148؛ الأعلام، ج7، ص46).

 

[9]. إنباء الغمر بأبناء العمر، ج2،ص 86.

[10].  البدر الطالع، ج 2، ص137.

[11]. علی بن (سلطان) محمد نور الدين ملا هروی قاری، معروف به ملّا علی قاری، در هرات به دنیا آمد و در شمار فقهای بنام احناف در شبه قارّه‌ی هند محسوب می‌شود و یکی از کسانی است که کتب زیادی از وی بر جای مانده؛ مانند: مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، شرح کتاب فقه اکبرِ ابوحنیفه، الاثمار الجنية في أسماء الحنفية، الفصول المهمة، بداية السالك، المصنوع في معرفة الحديث الموضوع، تنبیه الغبی في تکفیر ابن العربی، شرح الشفاء، شرح الحصن الحصين، شرح الشمائل. وی به سال 1014 از دنیا رفت (البدر الطالع، ج1، ص424؛ الأعلام، ج5، ص166).

[12]. «و قد فرّط ابن‌تیمیة من الحنابلة حیث حرّم السفر لزیارة النبيّ کما أفرط غیره، حیث قال: کون الزیارة قربة معلوم من الدین بالضرورة، و جاحده محکوم علیه بالکفر، و لعلّ الثاني أقرب إلی الصواب؛ لأنّ تحریم ما أجمع العلماء فیه بالإستحباب یکون کفراً؛ لأنّه فوق تحریم المباح المتفق علیه في هذا الباب». (شرح الشفا، ج 2، ص 152؛ شواهد الحق في الاستغاثة بسيد الخلق، ص177).

[13]. محمد عبد الحيّ بن محمد عبدالحليم أنصاری لكنوي هندی، معروف به عبدالحیّ لکنوی، به سال 1264ق در لَکنو، یکی از شهرهای هند، به دنیا آمد و در سال 1304ق از دنیا رفت. وی از فقهاى حنفى مذهب و متبحّر در علوم حديث بود که كتاب معروف الرفع و التكميل فى الجرح و التعديل یکی از بهترین کتبی است که از وی در این زمینه به چاپ رسیده و تعلیقات عبدالفتاح أبوغُدّة بر غنای این کتاب افزوده است. برخی دیگر از آثار وی عبارت‌انداز: الآثار المرفوعة في الأخبار الموضوعة، الفوائد البهية في تراجم الحنفية، التعليقات السنية على الفوائد البهية، الإفادة الخطيرة، ظفر الأماني في شرح مختصر الجرجاني، مجموعة الفتاوي، نفع المفتي والسائل بجمع متفرقات المسائل، التعليق المُمَجّد على موطأ الإمام محمد الشيباني، فرحة المدرسين بأسماء المؤلفات والمؤلفين، طرب الأماثل بتراجم الأفاضل، إنباء الخلّان بأنباء علماء هندوستان، إبراز الغي الواقع في شفاء العيّ (الأعلام، ج6، ص187؛ الرفع و التكميل، ص12، مقدّمه، با تحقيق عبد الفتّاح أبوغُدّة).

[14]. سعادة الدارین في الردّ علی الفرقتین، ج1، ص 173.

[15]. إبراز الغي الواقع في شفاء العيّ، به نقل از رفع المناره، ص 64.

[16]. «إتفقوا على أنّ زيارة قبره(صلى الله عليه وسلم) من أعظم القربات وأفضل المشروعات, ومن نازع في مشروعيّته فقد ضلّ وأضلّ» (موطأ مالك، رواية محمد بن‌حسن شیبانی، با شرح و تعلیق عبد الحيّ لكنوي معروف به التعلیق المُمَجّد، ج3، ص 448).

[17]. بَخیت مُطِیعی حنفی، در10 محرم 1271ق در قریه مُطیعه استان أَسیُوط مصر متولد شد و در 1292ق، پس از اتمام تحصیلات خود در دانشگاه الأزهر، همان‌جا به تدریس پرداخت، تا اینکه در 1297، به منصب قضا گماشته شد و در شهرهای گوناگونی چون اسکندریه و قاهره به قضاوت پرداخت. او همچنین به مقام‌های عالی دیگری از جمله مفتّشی و مفتی‌گری در وزارت دادگستری و عضویت در «الرابطة الشرقیة» نیز رسید. پس از آن در اول ذیقعده 1332ق به مفتی‌گری مصر که بالاترین مقام قضایی بود، برگزیده شد. مُطیعی در دوران حیات خویش با حوادث و جریانات گوناگونی مواجه گردید که وی در آنها شرکت کرد و درگیری فکری فعالانه داشت؛ از جمله: الف) مسائلی که از برخورد اسلام با دستاورد علوم و فنون غرب پدید آمده بود؛ ب) جریان مخالفت با اصلاحاتی که تحت نظر محمد عَبْده در الازهر صورت می‌گرفت؛ ج) ماجراهایی که در سال 1300ق سرانجام به استقلال مصر انجامید. محمد بخیت در رجب 1354ق وفات یافت. برخی از آثار وی عبارت‌اند از: سلم الوصول في شرح نهاية السول، تطهير الفؤاد من دنس الإعتقاد، أحسن الكلام فيما يتعلق بالسنّة والبدعة من الأحكام، حقیقة الاسلام و أصول الحکم، المُرهِفات الیَمانیة فی عُنُقِ مَن قال بِبُطلانِ الوَقف علی الذُریة، إرشاد القاری والسامع إلی أنَّ الطلاق إذا لم یُضَفْ الی المرأَةِ غیرُ واقع، حُجّة الله علی خَلیقَته فی بیان حقیقة القرآن و حکم کتابته، تنبیه العقول الانسانیة لما في آیات القرآن من العلوم الکونیة والعمرانیة، الجواب الشافي في إباحة التصویر الفوتو غرافی، رسالةٌ في أحکام قراءة الفونوغراف (مرآة العصر في تاریخ و رسوم اکابر الرجال بمصر، ج 2، ص 467؛ کنزالجوهر في تاریخ الازهر، ص 172؛ صفوة العصر في تاریخ و رسوم مشاهیر رجال مصر، ص 501).

[18]. تطهير الفؤاد من دنس الإعتقاد، ص 13.

[19]. همان، ص9.

[20]. همان، ص17.

[21]. تطهیر الفؤاد من دنس الإعتقاد، ص 108.

[22]. همان، ص 133 134.

[23]. متأسفانه به زندگینامه وی دسترسی نداشتیم.

[24]. سیف الأبرار المسلول علی الفجار، ص11.

[25]. احمدرضا بَریلَوی، ملقب به عبدالمصطفی، از عرفا و دانشمندان شبه قاره و بنیان‌گذار مکتب بریلوی و پیرو مذهب حنفی و طریقه قادری بود. به سال 1272ق در بریلی، ایالت اُتراپرادش در شمال هند به دنیا آمد و در سال 1340ق در همان‌جا درگذشت. احمد رضا دروس خود را نزد پدرش تقی علی خان و حدیث را نزد احمد زینی دحلان مفتی شافعیان که هر دو از مخالفان سرسخت وهابیون بودند، فرا گرفت. وی مخالفت شدیدی با تفکرات مکتب دیوبند و وهابیت داشت و آنها را دست نشانده استعمار و انگلیس می‌دانست. به همین جهت دولت عربستان از ورود کتب بریلویان به کشورش به شدت ممانعت کرد. احمدرضا به تفسیر، حدیث، فقه، کلام، عرفان، حکمت و ریاضیات پرداخته بود و گفته شده بیش از هزار کتاب و رساله کوچک و بزرگ به زبان‌های عربی و فارسی و اردو از او باقی مانده است. مجموعه فتاوای او به نام العطایا النبویّه في الفتاوي الرضویه در دوازده مجلد بزرگ گرد آمده است. میلیون‌ها نفر در هند و پاکستان خود را پیرو مکتب او می‌دانند و او را تجدید کننده دین در آغاز سده چهاردهم می‌انگارند. آرامگاه وی در بریلی زیارتگاه پیروان وی است. (مدارس اسلامی هند در طول تاریخ و جایگاه فرهنگ ایران در آنها، ج1، ص96؛ جنبش اسلامی‌و گرایش‌های قومی‌در مستعمره هند، ج1، ص369).

[26]. الفتاوی الرضویه، ص 198 – 199.

[27] . همان.

[28]. در حال حاضر در ترکيه استان دوزجه به مرکزيت شهر دوزجه است.

[29]. «لا أَعرفُ أَنَّ عالماً مات فخَلاَ مكانُه في هذه السنين، كما خلا مكانُ الإمام الكوثري؛ لأَنه بَقِيَّـةُ السلفِ الصالح الذين لم يجعلوا العِلْمَ مُرتَزَقاً ولا سُلَّماً لغاية، بل كان هو منتَهَى الغاياتِ عندهم، وأَسمَى مَطارح أَنظارِهم. فليس وراءَ علم الدين غايةٌ يتغيَّاها مؤمن ولا مُرْتَقىً يَصِلُ إِليه عالم. لقد كان2 عالماً يَتحقَّقُ فيه القولُ المأثورُ “العلماءُ وَرَثَةُ الأَنبياءِ”» (برگرفته از مقدمه مقالات الکوثري).

[30]. «إن کان ابن‌تیمیة لا یزال یعدّ شیخ الإسلام، فعلی الإسلام السلام»( الإشفاق على أحكام الطلاق، ص 89).

[31] . «ومن أحاط علماً بما نقلناه في هذا الكتاب وغيره من نصوص عباراته وتأكّد من الأصول صدق النقل واستمر على مشايعته وعلى عدّه شيخ الإسلام فعليه مقت الله و غضبه» (العقیدة و علم الکلام من أعمال الإمام محمد زاهد الکوثری، پاورقی ص505).

[32]. «و لو قلنا لم یُبَلْ الإسلام في الأدوار الأخیرة بمن هو أضرّ من ابن‌تیمیة في تفریق کلمة المسلمین لَما کنّا مبالغین في ذلک، و هو سهل متسامح مع الیهود و النصاری یقول عن کتبهم انّها لم تحرّف تحریفاً لفظیّاً فاکتسب بذلک إطراء المستشرقین له، شدید غلیظ الحملات علی فرق المسلمین لا سیّما الشیعة» (الإشفاق على أحكام الطلاق، ص86).

[33]. «و لولا شدّة ابن‌تیمیة في ردّه علی ابن المطهّر في منهاجه إلی أن بلغ به الأمر إلی أن یتعرّض لعلي بن‌أبي‌طالب (کرم الله وجهه) الذي تراه في اوائل الجزء الثالث منه بطریق یأباه کثیر من أقحاح الخوارج مع توهین الأحادیث الجیّدة في هذا السبیل…». همان.

[34]. «وقد استتيب مرّات في أمور خطرة وهو ينقض مواثيقه وعهوده في كلّ مرّة وأوردت هنا صورة من صيغ استتابته كما هي مسجلة في نجم المهتدي لتكون عبرة للمعتبر وهي هذه:  الحمد لله الذي أعتقده أنّ القرآن…»(العقیدة و علم الکلام من أعمال الإمام محمد زاهد الکوثری، پاورقی ص479).

[35]. العقیده و علم الکلام من أعمال الإمام محمد زاهد الکوثری، پاورقی ص 478.

[36] . الإشفاق على أحكام الطلاق، ص23.

[37] . شرح العقيدة الطحاوية، مقدمه ص 50.

[38]. نعیم الدین مراد آبادی (1300ـ 1367ق) ملقب به صدر الأفاضل، از جانشینان احمد رضا بریلوی و یکی از بزرگان مکتب بریلویه به شمار می‌رود. او مؤسّس مدرسه‌ای به نام «الجامعة النعیمیة» است که شاگردان این مدرسه به نعیمیون معروف‌اند. وی چهار سال پس از مرگ احمد رضا بریلوی سازمانی سیاسی ـ مذهبی به نام «کنفرانس سراسر هند» را در مرادآباد تشکیل داد. این سازمان در سال  1326ق و پس از تشکیل کشور پاکستان، جای خود را به «جمعیت العلمای پاکستان» داد. کتب الکلمة العلیا في عقیدة علم الغیب و اطیب البیان که ردّیه‌ای بر کتاب تقویة الایمان شاه اسماعیل دهلوی است، از جمله تألیفات مراد آبادی است(الکوکبة لشهابیة في کفریات الوهابية، احمد رضاخان، عظیم آباد هند، 1316ق)

[39]. دعوة شیخ الاسلام ابن‌تیمیة، ج 2، ص 611.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *