ابن اعثم گوید:
شبی حسین از خانهاش بیرون شد و در کنار قبر جدّش آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا! من حسین بن فاطمهام؛ فرزند تو و پسر فرزند تو و نوادهی تو و آن وزنهای که در امّت خویش بر جای گذاشتی. ای پیامبر خدا! بر آنان گواه باش که مرا یاری نکردند و تباهم ساختند و حرمت مرا نگه نداشتند. این شکایت من به محضر توست تا روزی که دیدارت کنم. درود خدا بر تو باد!
آنگاه به نماز ایستاد و پیوسته در رکوع و سجود بود.
قال ابن أعثم:
و خرج الحسين من منزله ذات ليلة و أتى قبر جدّه (ص) فقال: السّلام عليك يا رسول الله أنا الحسين بن فاطمة فرخك و ابن فرختك و سبطك و الثّقل الّذي خلّفته على أُمّتك، فاشهد عليهم يا نبيّ الله إنّهم قد خذلوني و ضيّعوني و لم يحفظوني، و هذه شكواي إليك حتّى ألقاك صلّى الله عليك، ثمّ صفّ قدميه فلم يزل راكعاً ساجداً.[1]
[1]– الفتوح 5: 19، مقتل الخوارزمی 1: 186 و فیه بدل فی الخلف: «الثقل»، تسلیة المجالس و زینة المجالس 2: 154، عنه البحار 44: 327، العوالم 17: 177، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع): 286.