پاسخ سوال شما تنها يك جمله است و آن اينكه: وظيفه ائمه عليهم السلام با بقيه مردم فرق مي كند به طور مثال چه بسيار مواقعي كه وظيفه امام صبر و تقيه است اما وظيفه مردم قيام و حمايت از قيام كننده است.
توضيح مطلب:
ائمه معصومين حجتهاى الهى هستند كه هركاري را كه انجام مي دادند بر اساس برنامه و دستورى بود كه از طرف خداى تعالى براى آنها تعيين شده بود و آنها نيز كه كاملترين و فرمانبردارترين انسانها بودند وظيفه خود را به هر سختى و دشوارى هم كه بوده است انجام مىدادند. براى نمونه به روايت زير توجه نماييد:
شيخ كلينى(ره) در اصول كافى در باب ان الائمه عليهم السلام لم يفعلوا شيئا الا بعهد من الله و امر منه لايتجاوزونه به سند خود از معاذ بن كثير از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمودند: به راستى كه وصيت به صورت كتابى از آسمان بر محمد صلي الله عليه و آله نازل گرديد، و نامه مُهر شدهاى جز وصيت بر آن حضرت نازل نشد، و جبرئيل عرض كرد: اى محمد، اين است وصيت تو در امت خويش كه نزد خاندان تو خواهد بود. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اى جبرئيل كدام خاندانم؟ عرض كرد: برگزيدگان خدا از آنها و دودمانشان، تا علم نبوت را از تو ارث برند همان گونه كه ابراهيم به ارث نهاد، و اين ميراث از على و فرزندان صلبى اوست.
به راستى وصيت مُهرهايى بود، پس على عليه السلام مُهر اول را گشود و هر چه در آن بود بر طبق آن عمل كرد، سپس حسن عليه السلام مُهر دوم را گشود و هرچه در آن بود به آن عمل كرد، و چون حسن عليه السلام از دنيا رفت، حسين عليه السلام مُهر سوم را گشود و ديد در آن دستور خروج و كشتن و كشته شدن بود و نوشته بود كه مردمى را براى شهادت با خود ببر كه جز به همراه تو شهادتى براى آنها نيست و آن حضرت اين كار را كرد، و چون از دنيا رفت آن وصيت را قبل از شهادت به على بن الحسين عليهالسلام داد. او مُهر چهارم را گشود و در آن ديد كه نوشته است سكوت كن و …
نظير اين روايت، روايات ديگرى نيز در همان باب از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه در برخى از اين روايات استدلال جالبى شده است كه اگر مردم علت صلح و تقيه يا جنگ ائمه را نفهميدند نمىتوانند عجولانه قضاوت كنند و تشبيه شده است به داستان موسى و خضر كه حضرت خضر به كارهايى دست زد كه براى حضرت موسى عليه السلام غير منتظره و غير قابل قبول بود؛ مانند سوراخ كردن كشتى، و كشتن آن پسر، و كارهاى ديگر. كه علت و حكمت آنها را نمىدانست. و هنگامى كه حضرت خضر علت آنها را براى موسى عليه السلام بيان كرد قانع گرديد.( علل الشرايع، ج1، ص200/ بحارالانوار، ج 44، ص 19).
پس ائمه اطهار عليهم السلام تنها به خواست و اراده خداوند عمل مي كردند و قيام و عدم قيام آنان نيز به همين خاطر بوده است.
در مورد امام سجاد و امام صادق عليهما السلام هم همين امر را مشاهده مي كنيم. آن بزرگواران از قيام كساني كه به صداقت و پاكي آنها اطمينان داشتند حمايت مي كردند و مردم را نيز امر به حمايت و پشتيباني از قيام آنان مي نمودند اما چون خودشان به دستور الهي امر به تقيه و عدم قيام داشتند نمي توانستند قيام كنند يا با قيام كنندگان همراهي كرده و رهبري قيام را به عهده بگيرند. شاهد مثال ما رواياتي است كه در باب تاييد به خصوص اين دو قيام از اين دو امام بزرگوار صادر شده است.
مثلا امام سجاد عليه السلام با وجود شرائط بسيار سختي كه در آن به سر مي برد، مردم و انقلابي ها را به همراهي با مختار تشويق و ترغيب مي كرد و به عمويش محمد بن حنفيه مي فرمود: يا عم ، لو عبدا زنجيا تعصب لنا اهل البيت لوجب علي الناس موازرته و قد وليتك هذا الامر فاصنع ما شئت، فخرجوا و قد سمعوا كلامه و هم يقولون أذن لنا زين العابدين و محمد بن الحنفية(ابن نما حلي، جعفر، ذوب النضار في شرح الثار، ص 96؛ بحارالانوار، ج 45 ، ص 365؛ خويي، سيد ابوالقاسم، معجم الرجال الحديث، ج 18، ص 101) اي عمو! اگر برده سياهي براي ما اهل البيت قيام كند، بر مردم است كه او را ياري رسانند و من تو را بر اين امر گماردم.
و بدين وسيله حمايت خود را از قيامهايي چون قيام مختار اعلام مي فرمود .
البته در مورد زيد شهيد عليه السلام مطلب به قدري مهم بوده كه حتي از زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و اميرالمومنين و ديگر ائمه پيشگويي شهادت وي و امر به حمايت از ايشان از جانب اين بزرگواران صادر شده بود كه به طور نمونه به برخي از اين روايات اشاره مي شود: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به امام حسين(عليه السلام) فرمود : «يخرج من صلبك رجلٌ يقال له زيد ، يتخطّى هو وأصحابه رقاب الناس، يدخلون الجنّة بغير حساب»( عيون أخبار الرضا ، شيخ صدوق ، در باب 25،1/226 ، ح 2 ; وكفاية الأثر،ص 304) از صُلب تو مردى خارج مى شود كه به او زيد گفته مى شود، او و اصحابش از فراز سر و گردن مردم (در روز محشر) عبور كرده(كنايه از اين كه در شلوغى محشر كه مردم براى حسابرسى در صف ايستاده اند ، آنان مردم را كنار زده و بى حساب و كتاب وارد بهشت مى شوند) و بدون حساب وارد بهشت مى شوند . و فرمود : «إنّه يخرج ويُقتل بالكوفة ، ويُصلب بالكناسة ، يُخرج من قبره نبشاً ، وتُفتح لروحه أبواب السماء ، وتبتهج به أهل السموات والأرض»( عيون أخبار الرضا ،1/227 ، ح 4) همانا او خروج مى كند و در كوفه كشته مى شود، و در زباله دان به صليب كشيده مى شود، و از قبرش بيرون آورده (و نبش قبر) مى شود، و براى روحش درهاى آسمان باز مى شود و اهل آسمانها و زمين به (ملاقات) او شادمان مى شوند.
و امير المؤمنين(عليه السلام) در جايگاه به صليب كشيده شدن وى در كوفه ايستاد و او و اصحابش گريه كردند ، پس اصحاب گفتند: چه چيز تو را گرياند؟ فرمود : «إنّ رجلاً من ولدي يُصلب في هذا الموضع ، من رضي أن ينظر إلى عورته كبّه الله على وجهه في النار»( كتاب الملاحم ، سيّد بن طاووس ، در باب 31 ،ص 84) همانا مردى از اولاد من در اين جايگاه به صليب كشيده مى شود، هر كس راضى شود كه به عورت او نگاه كند خدا او را به رو در آتش مى اندازد .
و امام باقر محمّد بن على(عليه السلام) فرمود : «أللّهمّ اشدد أزري بزيد» خدايا كمر مرا با زيد محكم كن .
و امام صادق(عليه السلام) وقتى خبر شهادتش را شنيد فرمود: «(إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّـآ إِلَيْهِ رَا جِعُونَ)( بقره : 156)، عند الله أحتسب عمّي إنّه كان نعم العمّ ، إنّ عمّي كان رجلاً لدنيانا وآخرتنا ، مضى والله عمّي شهيداً كشهداء استشهدوا مع رسول الله وعليٍّ والحسين ، مضى والله شهيدا»( عيون أخبار الرضا،1/288 ، ح 6) «ما از آن خداييم; و به سوى او باز مى گرديم» ، شهادت عموى خود را نزد خدا و براى رضاى او حساب مى كنم همانا او خوب عمويى بود، همانا عموى من مردى براى دنيا و آخرت ما بود، به خدا سوگند! عمويم شهيد شد مانند شهدايى كه با رسول خدا و على و حسين شهيد شدند، به خدا سوگند! او شهيد از دنيا رفت . وفرمود:«إنّ زيداً كان عالماً ، وكان صدوقاً ، ولم يدْعُكم إلى نفسه وإنّما دعاكم إلى الرضا من آل محمّد ، ولو ظفر لَوفى بما دعاكم إليه ، وإنّما خرج إلى سلطان مجتمع لينقضه»( كافي ،روضة الكافي 8/264 ، ح 381) همانا زيد عالم و بسيار راستگو بود، و شما را به خود دعوت نكرد بلكه تنها به رضاى از آل محمّد (امامِ از آنان) دعوت نمود، و اگر پيروز مى شد حتماً به آنچه شما را به آن دعوت كرد وفا مى كرد، و همانا بر سلطانى كه نيروهايش را جمع كرده بود خروج كرد تا او را در هم شكند.( شفيعي شاهرودي، گزيده اى جامع از الغدير، ص 264)
پس آن كساني كه در زمان زيد شهيد صداي وي را شنيدند ولي آنجناب را حمايت و ياري نكردند به فرموده ائمه همه گنهكارند و در قيامت بايد پاسخگوي كردار خويش باشند.
منبع:پرسمان