اگر معناى لغوى «امامت» و «خلافت» را در نظر بگيريم، بين آن دو تقابل نيست و خليفه، «امام» نيز خوانده مىشود؛ ليكن اگر محتواى دو جريان و دو گونه رهبرى را، ناظر به دو مكتب پديد آمده در جامعه اسلامى در نظر گيريم و آن دو را با معيارهاى تعيين شده در نصوص دينى بسنجيم؛ به روشنى در مىيابيم كه حكومت مورد تأييد دين، همان نظام «امامت و ولايت» است. اين مطلب دلايل فراوانى دارد؛ از جمله:

یكم. دلايل قرآنى مبتنى بر اينكه امامت، عهدى الهى است و تنها به اشخاصى كه داراى صلاحيت و شايستگىهاى ويژهاى باشند، مىرسد: «وَ اِذِ ابْتَلى اِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماما قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَتى قالَ لايَنالُ عَهْدِى الظالِمينَ»؛[1] «[به خاطر آوريد] هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايشها برآمد؛ خداوند به او فرمود:  من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم؛ ابراهيم عرض كرد: از دودمان من [نيز امامانى قرار بده]، خداوند فرمود: پيمان من، به ستمكاران نمىرسد [و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايستؤ اين مقاماند]». اين آيه نشان مىدهد:

1 – امامت عهد و پيمانى خدايى است و از سوى خداوند وضع و اعتبار مىشود.

2 – ستمكاران ـ چه ستم پيشگان عملى و چه اعتقادى ـ شايستگى اين منصب الهى را ندارند؛ هر چند از ذريه پيامبر بزرگى چون ابراهيم (علیهالسلام)باشند.

دوّم. دلايل روايى مبتنى بر اينكه امامت و رهبرى مخصوص امامان اهلبيت عصمت و طهارت  (علیهمالسّلام) است.

اين دلايل بسيار و متواتر است. جالب اينكه بيشتر اين نصوص، در متون معتبر اهل سنت نيز يافت مىشود؛ از جمله:

پيامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله)فرمود: «لا تزال هذه الامة مستقيما امرها، ظاهرة على عدوّها، حتى يمضى منهم اثنا عشر خليفة كلّهم من قريش»؛[2] «كار اين امت بسامان است، تا وقتى كه دوازده خليفه بر آنان حكم رانند، كه همگى از قريشاند».

در روايت ديگرى آمده است: «كار اين امت تا هنگامى كه دوازده مرد بر آنان ولايت داشته باشند، در جريان است».[3]

مشابه اين روايات در متون شيعه و سنى، بسيار زياد است. احاديث ديگرى نيز در تفسير اين روايات وارد شده است؛ از جمله: امام جوينى (امامالحرمين) از عبداللّه بن عباس روايت مىكند كه پيامبراكرم (صلیاللهعلیهوآله)فرمود:

«انا سيدالنبيّين و على بن ابيطالب سيّد الوصيّين و ان اوصيائى بعدى اثناعشر،  اولهم علىبن ابى طالب و آخرهم المهدى»؛[4] «من آقا و بزرگ پيامبرانم و علىبن ابىطالب سَرْور اوصيا است. همانا اوصياى پس از من، دوازده نفرند كه نخستين آنان علىبن ابىطالب و آخرينشان مهدى(عج) است».[5]

سوّم. دلايل مربوط به ولايت فقيه در عصر غيبت كه جداگانه قابل بررسى است.

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


[1] – بقره 2، آيه 124.

[2] – منتخب كنزالعمال، ج 5، ص 321؛ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249؛ تاريخالخلفاء سيوطى، ص 10؛ كنزالعمال، ج 13، ص 26؛ الصواعق المحرقة، ص 28.

[3] – نَدَوى، شرح صحيح مسلم، ج 12، ص 202؛ الصواعق المحرقة، ص 18؛ تاريخ الخلفاء سيوطى، ص  10.

[4]فرائد السمطين، ش 1164.

[5] – براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك: عسكرى، علامه سيد مرتضى، امامان اين امت دوازده نفرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *