«افسردگى» از اختلالات خلقى محسوب مى‏شود كه شيوع آن حدود 15 درصد در طول عمر، و براى زنان تا 25 درصد نيز گزارش شده است.[1] افرادى كه به افسردگى مبتلا مى‏شوند، در واقع عواطف و هيجانات آنها دچار اختلال مى‏شود و قادر به ابراز هيجانات و عواطف خود نيستند. اگر كسى پنج تا (يا بيشتر) از علايم زير را در يك دوره يك هفته‏اى داشته باشد، دچار افسردگى اساسى شده است؛ البته به شرط اين كه اين علايم ناشى از يك بيمارى جسمانى نباشد:

1 – خُلق افسرده در اكثر مواقع روز (مثل احساس غمگينى و پوچى) ؛

2 – كاهش قابل توجهى در علاقه يا احساس به فعاليت‏هاى روزمرّه (تقريباً در همه روز) ؛

3 – بى‏خوابى يا پرخوابى تقريباً هر روز ؛

 4 – احساس خستگى مفرط تقريباً هر روز ؛

5 – تحريك يا كندى روانى – حركتى تقريباً هر روز ؛

6 – احساس بى‏ارزشى ؛

7 – كاهش تمركز و كاهش توانايى تفكر ؛

8 – افكار خودكشى به صورت مكرر (البته بدون داشتن طرح خاص يا اقدام به خودكشى).[2]

 

علل افسردگى

علل گوناگونى، منجر به بيمارى افسردگى مى‏شود؛ از جمله:

1 – عوامل روانى – اجتماعى ؛ مانند: رويدادهاى زندگى و استرس محيطى.

2 – عوامل ژنتيكى ؛ مطالعات خانوادگى نشان مى‏دهد كه با كم شدن ميزان قرابت خانوادگى، احتمال ابتلا به اختلال خُلقى نيز كاهش مى‏يابد. همچنين اگر يكى از والدين مبتلا به اختلال افسردگى است، 25 درصد شانس ابتلا به اختلال خُلقى در فرزندان وجود دارد. و اگر پدر و مادر هر دو افسرده باشند، شانس بچه‏ها براى ابتلا به افسردگى 50 تا 75 درصد افزايش مى‏يابد.

3 – عوامل زيست شناختى ؛ نوسان در پيك‏هاى عصبى – به ويژه دو ناقل عصبى به نام‏هاى نوراپى نفرين[3] و سروتونين[4] – نقش مؤثرى در اختلالات خلقى دارند.[5]

گفتنى است همه انسان‏ها نوسانات خلقى و غمگينى را در زندگى تجربه مى‏كنند و نبايد به محض غمگينى، احساس كنند كه به اختلال افسردگى مبتلا شده‏اند. فقط  در صورتى مى‏توان برچسب افسردگى را به كسى زد كه حداقل پنج علامت از نشانه‏هاى ذكر شده، به صورت مستمر در او مشاهده شود.

 

 

پی نوشت ها


[1] – كاپلان سادووك، خلاصه روانپزشكى، ترجمه پورافكارى، ج 2، ص 228، انتشارات شهر آشوب.

[2] – همان.

[3] – 1.Norepinephrine.

[4] – 2.serotonin

[5] – همان، صص 218-226.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *