عموم محدثان و مفسران شیعه و گروهی از دانشمندان سنی می نویسند:
وقتی آیه «وَ آتِ ذَالْقربی حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیل» (یعنی حق خویشاوندان و مساکین و در راه ماندگان را بپرداز)(سوره اسراء آیه 26) نازل شد، پیامبر(ص) دختر خود حضرت فاطمه(س) را خواست و فدک را به وی واگذار کرد.
(مجمع البیان، ج3، ص 411؛ شرح ابن ابی الحدید، ج16، ص268؛ الدر المنثور، ج4، ص 177 کنزالعمّال، باب صله رحم، ج2، ص157 ، فتوح البلدان، ص46؛ معجم البلدان ج4، ص240)

متن این حدیث چنین است:
لَمّا نُزِلَتْ هذِهِ الْآیةُ «وَ آتِ ذَاالْقُربی حَقَّهُ»دَعَا رَسُولُ اللهِ(ص) فاطِمَةً فَاَعْطاها فَدَک
ناقل این مطلب ابوسعید خدری یکی از صحابه بزرگ رسول اکرم(ص) است.کلیه مفسران شیعه و سنی قبول دارند که آیه در حق نزدیکان و خویشاوندان پیامبر(ص) نازل شده است و دختر آن حضرت بهترین مصداق برای «ذَا الْقُرْبی» است. خلاصه ی گفتار آن که آیه در حق حضرت زهرا(س) و فرزندان وی نازل شده و مورد اتفاق مسلمانان است ولی این مطلب که هنگام نزول این آیه پیامبر (ص) فدک را به دختر گرامی خود بخشید مورد اتفاق دانشمندان شیعه و برخی از دانشمندان سنی است. در نتیجه می توان گفت مسئله فدک و قضاوت در مورد آن از قواعد و قوانین ارث خارج بوده و این زمین در زمان حیات پیامبر(ص) به حضرت زهرا(س) بخشیده شده و ایشان مالک آن بوده اند. فلذا اصولاً ارث نبوده تا به آن حضرت برسد یا نرسد.
به عبارت دیگر ارث مالی است که از متوفی به بازماندگان می‌رسد.حالا اگر متوفی قبل از مرگ و در زمان حیات خود به فرزندش چیزی ببخشد آن ارث محسوب نمی‌شود بلکه مال شخصی آن فرزند به حساب می‌آید.یعنی پس از مرگ او، فرزندان دیگرش نمی‌توانند از سهم الارث فرزندی که در زمان حیات پدر مالی دریافت کرده، چیزی کم کنند به این بهانه که تو قبلاً چیزی گرفته‌ای.
و فدک نیز از این قرار است…
فدک ارث نبود.

 


مالی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیاتشان به دخترشان بخشیدند.
در کناب ینابیع المودة(از کتب علمای اهل سنت)صفحه ی 441 آمده است:
زمانی که آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّه» نازل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه[سلام الله علیها] را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند.
افزون بر این، حتی اگر ارث حضرت زهرا سلام الله علیها بود ایشان با استدلالی زیبا آنرا حق خود می دانست چنانکه نقل شده هنگامي كه ابوبكر فدك را گرفت به فاطمه (س) گفت: «شاهد بياور كه مالك فدكي». او علي (ع) ، «ام‌أيمن» و «رباح» را نزد خليفه آورد. اما خليفه گواهي آنان را نپذيرفت و فاطمه (ع) سوگند ياد كرد كه ديگر با ابوبكر سخن نگويد.( انساب الاشراف، ج 10، ص79؛ تاريخ اسلام، ج 1، ص591؛ تاريخ طبري، ج 4، ص345؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص69؛ فتوح البلدان، بلاذري، ص 46.)
سپس ابوبكر به حديثي استناد كرد و گفت: از پيامبر شنيدم كه فرمود: «نَحْنُ مَعاشِرَ الأَنْبِيَاءِ لا نُورَثُ»؛ «ما گروه پيامبران ارث برده نمي‏شويم ‏[ارث به‌جا نمي‏گذاريم‏]».
حضرت فاطمه (س) فرمود كه اين حديث با قرآن مخالف است؛ زيرا قرآن مجيد از قول زكرياي پيامبر مي‏گويد:
فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ (مريم: 5 و 6)
[پروردگارا!] تو از نزد خود جانشيني به من ببخش كه وارث من و وارث دودمان يعقوب باشد.
از اين آيه مي‌توان فهميد كه زكريا از خودش ارث مي‏گذارد.
یا در نقلی دیگر فرمود:
أفي اللهِ أَن تَرِثَ أَباكَ وَلا أَرِثَ أَبي، أَما قالَ رَسُولُ الله: المَرءُ يَحفَظُ في وُلدِه؟( تاريخ يعقوبي، ج 2، ص2.)
آيا حكم خداست كه تو از پدرت ميراث بري و من از پدرم ميراث نبرم، آيا پيامبر خدا نگفته است كه حق مرد درباره فرزندانش رعايت مي‏شود؟پس ابوبكر گريست.
بنابر این در هیچ حالتی نمی توان غاصبان خلافت و غاصبان فدک را از این جرم بزرگی که مرتکب شده اند مبرا دانست.

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *