«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ سِیَّمَا بَقِیَّةِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ وَ لَعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ».
مرحوم علّامه اعلی الله مقامه و صلوات الله علیه در بحث «وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ»[1] ایشان با توجّه به هجمههایی که از ناحیهی مخالفین به شیعه و مکتب اهل بیت علیهم السّلام شده است و میشود؛ در این بحث هم در آیات کریمهی «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ»[2] و هم در اینجا خواستند که فضای قرآن را در این موضوع خیلی روشن و شفاف بکنند تا حجّت را بر مخالفین تمام کرده باشند. لذا هم در بحث روایی، هم قبل از آن این قضیه را خیلی در چهارچوب قرار میدهند و امری مورد امضای قرآن کریم بلکه از رهنمودهای قرآنی به حساب میآورند. مباحثی که دوستان عزیز در جلسات گفتند، بخشی از اینها مطرح شد ولی دو تا نکته را یکی در بحث روایی مرحوم آقای طباطبایی اعلی الله مقامه از عایشه نقل حدیث کردند که مؤیّد اعتقادات شیعه است. یک بحثی هم در آخر این مقطع دارند تحت عنوان بحث حقوقیٌ اجتماعیٌ باز آنجا هم ملاحظه میکنید که آقای طباطبایی مطالب با ارزشی را ارائه فرمودند و حیف است که دوستان نسبت به اینها کم توجّهی بکنند.
مذمّت زنا در قرآن کریم
یکی در این قسمت میفرمایند: «أقولُ: وِ فِيهِ تَعميمٌ لِمعنى حِفظِ الفُروج بِحيثُ يَشمُلُ تَركَ نِكاحِ غِيرِ العَفيفَة وَ الرِّوايَتَان كَمَا تَرى تَعُدَّانِ المُتعَةً نِكاحاً وَ ازدواجاً وَ الأمر عَلى ذلكَ فِيما لَا يُحصى مِن رِواياتِ أئمَّةَ أهلِ البِيت علیهم السّلام وَ عَلى ذَلكَ مَبني فِقهِهِم وَ الأمر عَلى ذلكَ فِي عُرفِ القُرآن وَ فِي عَهدَ النَّبي صلّی الله علیه و آله و سلّم وَ ذلك أنَّهُ لَيسَ وَراء مِلكِ اليَمين إلّا نُوعان نِكاحُ على الزُّوجِيَّة وَ زِنا وَ قَد حَرَّمَ الله الزُّنَا وَ أكَدَ فِي تَحريمِهِ فِي آياتٍ كَثيرَة فِي السُّوَرِ المَكَّية وَ المَدنيَّة كَسُورتِي الفُرقَان وَ الإسراء وَ هُمَا مَكِّيَّتان وَ سُورِتي النُّور وَ المُمتَحِنَة وَ هُمَا مَدنيتَان ثُمَّ سَمَّاهُ سِفاحاً وَ حَرَّمَهُ فِي سُورتي النِّسَاء وَ المَائِدة ثُمَّ سَمَّاهُ فَحشاء وَ مَنَعَ عَنه وَ ذَمَّهُ فِي سُورِ الأعراف وَ العَنكبوت وَ يُوسُف وَ هِيَ مَكّيَةٌ وَ فِي سُورٍ النَّحل وَ البَقرَة وَ النُّور وَ هي أو الأخيرتَان مَدنيَّتَان ثُمَّ سَمَّاهُ فَاحِشةً وَ نَهى عَنها فِي سُورِ الأعراف وَ الأنعام وَ الإسراء وَ النَّمل وَ العَنكبوت وَ الشُّورى وَ النَّجم وَ هي مَكيَّةٌ وَ فِي سُور النَّساء وَ النَّور وَ الأحزاب و الطَّلاق وَ هِي مدنيَّةٌوَ نَهى عَنهُ أيضاً بِالتَّكنية»[3] یعنی کنایه. «فِي آيَةِ المُؤمنون: «فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ» وَ نَظيرُهُ فِي سُورةِ المَعَارِج وَ كَانَ مِنَ المَعروف فِي أوَّلِ البِعثَة مِن أمرِ الإسلَامأنَّهُ يُحرِّمُ الخَمرَ وَ الزِّنَا».
اوّل فضای آیات را در مذمّت زنا از ابتدای نزول آیات در مکّهی مکرّمه که هنوز حکومتی هم تشکیل نشده است و هم در مدینهی منوّره که یک مدنیّتی خود را نشان داده است، این همه آیات و با این همه تعبیرات خیلی غلیظ و شدید خدای متعال تا آنجایی که الفاظ میکشیده است در زشتی این مسئله کم نگذاشته است؛ آن وقت حالا ما بیاییم بگوییم که یک چنین مسئلهی خیلی زشتی در یک برههای از زمان مثلاً جایز بوده است آیا واقعاً با این فضای وحیانی شاملِ جامعی میسازد که از ابتدا تا انتها اینطور مورد سرزنش قرار داده است بگوییم که مثلاً یک وقتهایی جایز بوده است، بعد نسخ شده است.
عدم آزادی موردی زنا در جامعهی اسلامی
«فَلو لَم يَكُنِ التَّمتع ازدواجاً وَ المُتَّمتع بِهَا زُوجاً مَشمولَةً لِقولِهِ: «إِلَّا عَلى أَزْواجِهِمْ» لَكانَ زِناً وَ مِنَ المُعلوم بِالضَّرورةً أنَّ التَّمتُع كَانَ مَعمولاً بِهِ فِي مَكَّة قَبلَ الهِجرَة فِي الجُملة وَ كَذا فِي المَدينةً بَعدَ الهِجرة فِي الجُملة وَ لازِمُ ذلِك أن يَكُونَ زِنا أباحَهُ النَّبيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم لِضرورةٍ اقتَضتهُ لَو أغمَضنَا عَن قُولِهِ تَعالى: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» آنجا نص است، حالا فرض بکنیم این نص را هم نداشتیم، با این آیاتی که در کنار هم وقتی قرار میدهید، میبینید یک چیزی نیست که آدم بگوید: پیغمبر در یک فضایی این را آزاد گذاشته است. «لَو أغمَضنَا عَن قُولِهِ تَعالى: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ … إلى قوله- العادُونَ»، نَاسِخَةٌ لإبَاحَةِ التَّمتُع السَّابِقَة ثُمَّ يَكونُ تَحليلُ النَّبي صلّی الله علیه و آله و سلّم أو تَحليلُ آيَةُ سُورةُ النَّسَاء ذَلِكَ نَاسِخاً لِجميعِ الآيَات المَكَّيَةٍ النَّاهِيَة عَنِ الزَّنَا وَ بَعضَ المَدنيَّات مِمَّا نُزِلَت (نَزَلَت) قَبلَ التَّحليل، وَ خَاصَّة عَلى قُولِ مَن يَقُول: إنَّ النَّبيَّ صلّی الله علیه و آله و سلّم حَلَّلَهُ ثُمَّ حَرَّمَهُ مَرةً بَعدَ مَرَّة فَإنَّ لَازِمَهُ نَسخُ الآيَات النَّاهِيَة عَنِ الزَّنَا ثُمَّ إحكَامها ثُمَّ نَسخُهَا ثُمَّ إحكامُهَا مَرَّات وَ لَم يَقُل أحَدٌ مِنَ المُسلِمينَ بِكونِهَا مَنسوخَة فَضلاً عَنِ النَّسخَ بَعدَ النَّسخ وَ هَل هَذا إلّا لَعِبٌ بِكلَامِ الله تَجَل عَنهُ سَاحَةٌ النَّبي صلّی الله علیه و آله عَلى أنَّ الآيَاتٍ النَّاهِيَة عَنِ الزَّنُا آبِيةٌ» این خیلی مسئلهی اصولی قابل توجّه است. «عَلى أنَّ الآيَاتٍ النَّاهِيَة عَنِ الزَّنُا آبِيةٌ بِسيَاقِهَا وَ مَا فِيهِ مِنَ التَّعليلِ آبٍ عَنِ النَّسخ وَ كَيفَ يُعقَل أن يُسمَي الله سُبحَانَهُ فِعلاً مِنَ الأفعَالِ فَاحِشةً فَحشاء وَ سَبيلَ سُوء وَ يَخبُرَ أنَّ مَن يَفعَلهُ يَلقَ أثَاما يُضاعَف لَهُ العَذاب يَومَ القِيامَة وَ يَخلُدُ فِيهِ مَهانا» یک چنین وعیدهای غلیظ خلود در آتش «ثُمَّ يُجيزُ ارتكابَهُ ثُمَّ يَمنَعُ ثُمَّ يُجيزُ» اینها قابل اعتنا است، این مسائل، مسائل روز هم است. هم با اعتقادات شیعه ارتباط کامل دارد، هم مسئلهی روز است. بنبستی که امروز برای جوانها پیش آمده است، چه راهی را غیر از این راهی که شیعه از مکتب اهل بیت علیهم السّلام دارد آنها چه راهی را دارند.
نکاح حکمت بقای نسل
این قسمت را دوست دارم مکرّر مراجعه بفرمایید، مطالعه بکنید و هر وقت هم مطالعه بکنید، المیزان مثل خود قرآن است؛ «لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ»[4] یعنی هر دفعه شما به سراغ آن بروید، یک چیز جدیدی به دست میآورید خیلی مطالب متنوّع و عمیق دارد. بعد هم بحث حقوقٌ اجتماعیٌ در اینجا آقای طباطبای اعلی الله مقامه الشّریف و سلام الله علیه به این نکته توجّه میدهند کسانی که میخواهند از قرآن درس بگیرند، میگویند: خدای متعال نکاح را با حکمت بقای نسل قرار داده است و این غریزه و اینها همه جنود هستند که بشر را وادار بکنند به اینکه نسل بشر باقی بماند و اقوی دلیل بر اینکه خدای متعال این را در برنامه منظور فرموده است، ساختمان وجودی زن و مرد است. تجهیزاتی که خدا به زن داده است، پیدا است میخواهد چه کار بکند. آنجا محلّ پرورش جنین است، خدا وسیلهی تغذیهی بچّه را در وجود او قرار داده است. خود جسم زن دارد نشان میدهد که خدا برای چه این نوع ابزار را به او داده است و مرد هم همینطور. هر دوی اینها صرف نظر از تحلیلهای قرآنی و روایات و اینها، آدم یک مقدار اهل تفکّر و اندیشه باشد، در وضعیت آفرینش زن و مرد تأمّلی بکند، برای او هیچ تردیدی باقی نمیماند که این ساخته شده است که نسل به وجود بیاید. این یک نکته.
نکتهی بعدی این است که برای بقای نسل خانواده لازم است. لذا بیت، خانواده مبنای تکثیر نسل است. خانواده که شد، ازدواج دائم از اوّل خلقت حتّی اقوامی که دین نداشتند، بت پرست بودند اینها برای تکثیر نسل خود همسران دائم داشتند؛ اینطور نبود که به سراغ هر کسی بروند و دارای بچّه بشوند. بله در یک جاهایی جاهلیّت اوج گرفته است، چه بسا قبح زنا از بین رفته است، کسانی بودند که پرچم فحشا بالای در خانهی آنها بوده است ولی همان وقتها هم کسی مدح نمیکند. یعنی همان وقتها هم اگر کسی را بگویند: پدر تو چه کسی است. این برای او یک قدح است، یک… «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ»[5] میگویند میآمدند از وجود نازنین پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از گذشتگان خود میپرسیدند، مثلاً آیا پدر آنها درست بوده است یا نبوده است. خدای متعال میفرماید: نپرسید چیزهایی را که دوست ندارید یا در خود مسئلهی ابوسفیان و اینها نکتهای را که از سیّد الشّهداء علیه السّلام به معاویه مینویسد، این را تذکّر میدهد که این شما بودید که زیاد بن أبیه را با اینکه پدر او معلوم نبود، «الْوَلَدُ لِلْفِرَاشِ وَ لِلْعَاهِرِ الْحَجَرُ»[6] شما او را به خانوادهی خود ملحق کردید. یعنی جزء امور مذموم عند الفطره لجمیع النّاس بود. این هم یک نکته است که مبنای عقل و شرع یا بفرمایید فطرت و شرع، گرچه قطعاً عقل هم در محاسبه به همین نتیجه میرسد که برای بقای نسل باید قانونی باشد، بیتی باشد، خانوادهای باشد، اختصاص زن به مرد باشد تا اینکه نسل باقی بماند و آثار بیت در جامعه خود را نشان بدهد.
حریم اسلام در مورد ازدواج
نکتهی بعدی ایشان دارند بر اینکه دنیای غرب علی رغم اینکه آمد هنجارها را شکست و حدود و ثغور را از بین برد ولی مشکل حادّی که امروز بشر گرفتار آن است را نتوانسته است با آزاد گذاشتن فحشا حل بکند. این اسلام است در کنار آن امر فطری که خانواده لازم است، بیت لازم است، همسر دائم لازم است، نفقه و ارث امثال این احکام فقهی که بر همسر دائم بار است، آمده است در کنار آن یک متمّمی قرار داده است که در این متمّم هم لحاظ جلوگیری از اختلاف میاه پیش میآید که خدای متعال برای خود این یک حریمی قرار داده است که اگر کسی با داشتن همسر دائم مشکلات دارد، آزاد نباشد هر غلطی را بکند و از طرفی فرزندی که به وجود میآید، بلا تلکیف نباشد، پدر داشته باشد، سرپرست داشته باشد، آمده است این را قانونی کرده است و این متمّم آن امر است.
اقسام ازدواج در اسلام
لذا ازدواج در اسلام دو قسم است: یک قسم ازدواج دائم است با احکام خاصّ خود، یک قسم ازدواج مبنی بر تسامح و تسهیل است که این هم، هم قانونمند است و هم آن بار سنگین را روی دوش مرد نمیگذارد؛ بلکه این زن است میتواند شرط بکند، نفقه بگیرد ولی اگر شرط نکرد، نفقه به عهدهی او نیست و الّا در سایر موارد این مسئلهی عدّهی او محفوظ است. مادامی که در عقد این مرد است محدود به همین مرد است، این محفوظ است و مسئلهی اولاد هم اولاد قانونی است و امر مبهمی نیست تا خجالتی داشته باشد. روی این هم باز مرحوم آقای طباطبایی هم بحث حقوقی و هم بحث اجتماعی دارند و این را میگویند: نه تنها ما نسبت به این جهت احساس کمبود نمیکنیم، بلکه این را جزء مفاخر اسلام میدانیم که اسلام ناظر به واقعیات آفرینش انسان است و برای رفع نیازهای خدادادی که این نیازها، نیاز تصنّعی نیست نیازهایی که خدا به بشر داده است، برای رفع نیازهای او هم در همهی شرایط قانون قرار داده است این را آقای طباطبایی برجسته کرده است و جا دارد که دوستان عزیز روی این نکات تأمّل کافی را داشته باشند.
- نکتهای را راجع به این مسئله از نظر اساتید دیده بودم که در این زمینه هم در بحث اینکه راهنمایی بکنند، یک مراجعاتی به ایشان وجود دارد نمیدانم حالا بنده نمیتوانم این مسئله را درک بکنم یا حرف، حرف درستی نیست. ایشان از قول یکی از مراجع فرمودند: -که من حالا اسم آن مرجع را هم نمیبرم چون که حرف معلوم نیست که از ایشان باشد یا نباشد- این مسئله یک حلالی است که هزار نوع حرام در درون آن قرار دارد. بیشتر در ردّ این مسئله بود که این یک حلالی است که انسان از این حلال وارد هزار نوع حرام میشود. این حرف خیلی برای من تعجّبآور بود. احساس کردم شاید من حرف را خوب تحلیل نمیکنم، نمیتوانم درک بکنم. میخواستم ببینم این حرف درست است، درست نیست، باید توجیه بشود؟
علّت به وجود آمدن مشکلات عدیده در ازدواج موقت
– فی الجملهی آن درست است ولی بالجملهی آن درست نیست. بله گاهی واقعاً مشکلات عدیدهای به وجود میآید، آن هم برای اینکه فرهنگ ما فرهنگ دینی نیست. نظام ما هم نتوانسته است، این فرهنگ را جا بیندازد. فقه در کنار اخلاق و فرهنگ کاربرد دارد. فقه منهای اخلاق عسر و حرج میآورد، در حالی که خدای متعال احکام شرع را برای رفع عسر و حرج بشر فرستاده است؛ «يُريدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُريدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»[7] اصلاً احکام حرجی در اسلام نیست و الآن گاهی عمل به بعضی احکام ملازم با عسر و حرج است. مشکلاتی به بار میآورد که برای اشخاص قابل تحمّل احیاناً نیست یا ملازم با بعضی ظلمها و خلاف شرعها است. بالجملهی آن درست است، ربطی به اسلام ندارد. ربط به فاصله گرفتن ما از اسلام و سیطرهی فرهنگ غرب است، این استعمار فکری است، استعمار فرهنگی است که همچنان سایهی شوم خود را بر سر جامعهی ما دارد. یک نهضتی انقلابی لازم است که این آب رفته را به جوی برگرداند.
- این بحث ازدواج موقت -چون بیشتر بحث حول مردان میچرخید- این برای مردان است یا توصیهی اخلاقی یا فقهی برای زنان هم شده است؟
- اخلاق برای انسان است. زن هم انسان است. در اخلاق اخلاق مداری وظیفهی هر انسانی است. «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً»[8] منتها خوب باید واقعیت زن را درک کرد و با توجّه به واقعیات خود او برنامههای تربیتی و برنامههای تکاملی برای او تعریف کرد. همینطور که در بعضی مسائل فقهی، مردها و زنها خصائصی دارند. شیخ مفید احکام النّساء را برای سیّد رضی و سیّد مرتضی نوشت و همینطور که در احکام اینها خصائص دارند، در اخلاق هم خصائص دارند. زن، زن است، مرد هم مرد است. خصوصیات بدنی لوازمی دارد که در اخلاق هم باید یک روانشناس تربیتی با توجّه با ساختار وجودی او باید اخلاق خاصّ او را در آنجاهایی که اخلاق خاص دارد تعریف و اعمال بکند.
شرط لغو نبودن گفتن و شنیدن سخن
یکی دو تا هم حدیث در بحث روایی مرحوم علّامه إنشاءالله برای ما مفید است. یکی اینکه روایت شده است وجود نازنین پیغمبر خدا صلوات الله علیه «كَانَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله و سلّم إِذَا صَلَّى رَفَعَ بَصَرَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَلَمَّا نَزَلَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ وَ رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى الْأَرْضِ»[9] سر پیغمبر صلوات الله علیه تا یک مدّتی موقع نماز خواندن بالا بود. ولی وقتی آیه آمد که: «الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[10] دیگر سر به زیر شدند و چشم ایشان توجّه به محلّ سجده و زمین داشت. در ارتباط با «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[11] که باز با همین آیهی کریمه نماز هم مناسبت دارد «كُلُّ كَلَامٍ لَيْسَ فِيهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ»[12] خیلی سازنده است. آدم با توجّه حرف بزند و برای خدا حرف بزند و جهت سخن او برقراری ارتباط با خدا برای خود و برای شنونده باشد و الّا لغو میشود و در ارتباط با «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[13] «رُويَ عَن أبي عبد اللّه- عليه السّلام- أنَّه قال: أَنْ يَتَقَوَّلَ الرَّجُلُ عَلَيْكَ بِالْبَاطِلِ أَوْ يَأْتِيَكَ بِمَا لَيْسَ فِيكَ»[14] «يَتَقَوَّلَ» نسبت دادن قولی است که واقعیت ندارد. «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ»[15]ِ اینجا هم همینطور است. «يَتَقَوَّلَ الرَّجُلُ عَلَيْكَ بِالْبَاطِلِ»[16] یک چیزی که در شما نیست، به باطل به شما نسبت بدهد. «يَتَقَوَّلَ الرَّجُلُ عَلَيْكَ بِالْبَاطِلِ أَوْ يَأْتِيَكَ بِمَا لَيْسَ فِيكَ» به شما اتیان بکند، چیزی را به شما مستند بکند که در شما نیست. «فَتُعْرِضُ عَنْهُ لِلَّهِ» از این اعراض بکن، تو مقابله به مثل نکن. «وَ فِي رِوايَةٌ أخرى أنَّهُ الغِناء وَ المَلَاهي» پس یک قول، قول باطل است. قول غیر واقعی است که مصداق لغو است و از مصادیق دیگر لغو غنا است و ملاهی که همان آلات لهو و لعب است.
در ارتباط با این مسئلهی منقسم بودن زوجیّت به دو قسم. «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السّلام تَحِلُّ الْفُرُوجُ بِثَلَاثَةِ وُجُوهٍ»[17] یک «نِكَاحٌ بِمِيرَاثٍ وَ نِكَاحٌ بِمِلْكِ الْيَمِينِ» باز در این رابطه «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام عَنْهَا يَعْنِي الْمُتْعَةَ فَقَالَ لِي حَلَالٌ فَلَا تَتَزَوَّجْ إِلَّا عَفِيفَةً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ فَلَا تَضَعْ فَرْجَكَ حَيْثُ لَا تَأْمَنُ عَلَى دِرْهَمِكَ»[18] خود را ضایع نکن. این همان نکتهای است که آقای فخاریان نقل میکنند آن آقا گفته است در کنار آن گاهی محرّماتی وجود دارد. با زنهای هرزه نباید رابطه داشت، آنها ارزش پول دادن ندارند. خوب مشکلات بیماری و انواع آبرویی و اینها هم در اینها ملحوظ است.
یک آیهی دیگر از این فراز داریم که از دوستان استفاده میکنیم بعد از آن هم إنشاءالله بخش دیگری را بیان میکنیم. اوّلاً بحث ما بحث تفسیری است. میخواهیم ببینیم دیدگاه اسلام نسبت به ازدواج چیست. آن که از مباحث قرآنی ما به دست میآوریم و دلالت روشن قرآن کریم به آن است این است که ازدواج موقت ازدواج است، امری است قداست دارد، قانونی است. اگر کسی مرتکب بشود مجرم نیست، عقاب ندارد، کیفر ندارد. خدای متعال حلال کرده است. این جزء «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[19] این یک نکته.
برنامهی ریزی حکومت در مورد مسئلهی ازدواج موقت
نکتهی بعدی این است که ما چگونه این را عملی بکنیم. ما حکومت نیستیم تا بتوانیم. اصلاً مرجع این کار ما نیستیم. اگر حکومت، حکومت اسلامی باشد، باید روانشناسها جامعهشناسها و حقوقدانها بشنینند و جامعه را نیازهای جامعه را احصاء بکنند که یکی از نیازهای شایع جامعه هم همین است. کسانی هستند امکان تشکیل خانواده برای آنها نیست، مشکل هم دارند. چه زن، چه مرد. برای اینها باید اولویت… مثلاً اوّل زنان بیسرپرست، اوّل جوانهایی که عزب هستند. احکام اسلام تدریجی است. شراب را یک بار نیامد تحریم بکند. اوّل فرمود: «و ضرهما اکثر من نفعهما» «وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»[20] اوّل از آنجا شروع میکند. بعد یک مرحلهی دیگر در مرحلهی سوم فرمود: «إِنَّمَا … رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ»[21] مرحلهای در جامعهای هم که اسلام در آنجا عملی نشده است قطعاً در پیاده کردن آن آدم باید به تدریج شروع بکند. اولویت بندی میکند با رعایت اولویت اشخاصی را در این دایره قرار میدهد. این هم یک نکته که این کار، کار حکومتی است. برنامهریزی لازم دارد، نظارت لازم دارد، فرهنگ سازی لازم دارد، تبلیغ لازم دارد. کار را هم باید کسانی که قلم در دست دارند کسانی که تریبون در دست دارند، این روزنامهها این رسانهی ملّی این شبکههای مجازی باید روی آن کار بکنند. تا این مسئلهی تحریف شده یا یک حقّ فراموش شده را احیا بکنند به جامعه اوّل بگویند اسلام این را میگوید، فلسفهی آن هم اینطور چیزها است. این هم مسئلهی دوم.
مسئلهی سوم یا چهارم هم این است که از ضروریات تقدّر بقدر است. انسان در مسئلهی اینکه آیا با زن هرزه یا غیر هرزه با زن هرزه ازدواج کردن چه موقّت آن چه دائم آن حرام نیست. در سابق داشهایی بودند مثل مرحوم طیّب که اینها از این زنهای بد نام را ازدواج میکردند میآوردند در خانه مینشاندند. یک عاقبت به خیری برای آنها پیش میآوردند. قلدر هم بودند زنی که در دست او است خطا هم نمیتوانست بکند. خدا رحمت بکند مرحوم آقای کافی را او این جوانها را که مشتری او بودند با این زنهای هرزهای که در آن شهر رفته بودند و رسماً فاحشه بودند، آنها را دعوت میکرد به ازدواج اینها درمیآورد میرفتند زندگی میکردند. این برای نجات آنها گاهی نه تنها مشکل ندارد، بلکه گاهی اگر وسیلهای برای نهی از منکر تلّقی بشود برای هدایت کسی قطعاً ترجیح هم دارد امّا در شرایط عادی یک کسی میخواهد از حلالی استفاده بکند اینجا امام صادق علیه السّلام میفرماید: دقّت داشته باشید. اگر میخواهید پول بدهید یک جایی مصرف بکن که ارزش آن را داشته باشد. یک آدم پاک با یک زنی که هر روز پیش یک کسی است، بالاخره هم از نظر روحی هم از نظر اخلاقی، هم از نظر جسمی، هم از نظر اجتماعی کاهش دارد. یک آدم متشخّص نمیتواند به جای بد نام یا با فرد بد نامی ارتباط داشته باشد. اینها در شرایط یکسان نیست؛ در شرایط مختلف هر موضوعی حکم خاصّ خود را دارد. موضوعها هم، زمان، مکان، شرایط، موضوع برای ما تعیین میکنند و حکم مطابق با آن موضوع تبیین میشود. ولی آنچه مسلّم است احکام اسلام به گونهای از جانب خدای متعال برای بندگان او آمده است که کسی بخواهد زندگی مشروع داشته باشد، به نیازهای طبیعی خود پاسخ بدهد بنبست ندارد. برای هر نیازی اسلام پاسخ مشروع دارد، پاسخ سنجیده دارد. برای نسل جوان ما هم پاسخ دارد، این نکاتی است که حالا روی آن تأمّل بکنید امّا اینکه او گفت: من یک بار کار حرام میکنم و بعد از آن حلال. این اشتباه است فقه این را نمیگوید. این در همان بار اوّل که حرام است بار بعد آن هم حرام است. اینکه سیبّه نیست. منظور این است که اگر کسی ازدواج مشروعی کرده بود، بعد که طلاق میگیرد، احتیاجی به… نه آن کسی که با زنا یا با چیز دیگر… هنوز احتیاج دارد، یعنی اذن پدر در این شرط است.
- خیلی هم مقیّد نبود.
- بالاخره باید به او تفهیم بکنید که خیال نکن با این شما میتوانید مراحل بعد حلال داشته باشید، نه آن هم حرام است.
[1]– سورهی مؤمنون، آیات 5 و 6.
[2]– سورهی نساء، آیه 24.
[3]– الميزان فى تفسير القرآن، ج 15، ص 13.
[4]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 1، ص 141.
[5]– سورهی مائده، آیه 101.
[6]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص 492.
[7]– سورهی بقره، آیه 185.
[8]– سورهی نحل، آیه 97.
[9]– بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج 81، ص 256.
[10]– سورهی مؤمنون، آیه 2.
[11]– همان، آیه 3.
[12]– من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 405.
[13]– همان، آیه 3.
[14]– تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 529.
[15]– سورهی حاقه، آیات 44 و 45.
[16]– تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 529.
[17]– الخصال، ج 1، ص 119.
[18]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص 453.
[19]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 1، ص 58.
[20]– سورهی بقره، آیه 219.
[21]– سورهی مائده، آیه 90.