اخلاق در قرآن ۲۳۹

آیت الله صدیقی؛ ۱۲ / مهر / ۱۴۰۴

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».

کسی که حامد و مَحمود عَلی الاطلاق است

سوره‌ی مبارکه‌ی حَمد که از اختصاصات اِمتنانی خداوند متعال به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) است و حاوی مَسائل بسیار عَمیق و جامع همه‌ی کُتُب آسمانی و قرآن شریف است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[2]»؛ حَمد مَخصوص حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. هم حامد غیرِ او نمی‌تواند باشد و هم مَحمود علی الاطلاق ذات رُبوبی است. چرا حَمد مَخصوص حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است؟ اوّلاً برای اُلوهیّت او که او «الله» است. مُستجمع جَمیع صفات کَمالیه است. به دلیل الله بودن حَمد جُزء او نمی‌تواند حامد باشد و جُز او نمی‌تواند مَحمود باشد. و ثانیاً به دلیل رُبوبیّت اوست؛ زیرا او «رَبِّ الْعَالَمِينَ» است. «الْعَالَمِينَ» هم جَمع عالَم است. عالَم جَمعی است که مُفرد ندارد و اختصاص به این ندارد. در عَرب از این نوع اَلفاظ وجود دارد مانند «جیش»؛ جیش هم جَمع است ولی مُفرد ندارد. عالَم هم همین‌جور است. او «رَبِّ الْعَالَمِينَ» است. «الْعَالَمِينَ» هم یا به دلیل این‌که همه‌چیز از جانب خداوند علامت است، فِلش است، نشانه است و یا «ما یُعلَمُ بِه» است. عالَم هرچیزی که مَنشأ علم است. آدم با تَوجّه به او، با تَحقیق در او به علم می‌رسد و همه‌ی موجودات خُطوط دفتر علم عملی پروردگار متعال هستند. عالَم صفحه‌ی علم خداست و هر موجودی کلمه‌ای از کلمات حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است که در پایان سوره‌ی مبارکه‌ی کَهف فرمود: «قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ[3]»؛ ولی کلمات خداوند نَفاد ندارد. این کلمات خداوند همین موجودات هستند. همین موجودات کلمات حقّ هستند و هیچ‌چیز اضافی و بی‌مُحتوا در عالَم وجود پیدا نمی‌کنید. هرچیزی هست مَخلوق خداست و هر مَخلوقی کلمه‌ای از کلمات حقّ است. این قولِ خداوند است: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ[4]»؛ خداوند متعال همه‌ی موجودات را با قول خود خَلق کرده است. این قول الله است، این کلمه الله است. مَجموعه‌ی نظام عالَم یک کتاب است. «وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ[5]»؛ همه‌ی هفت آسمان و زمین و موجودات در مراتب مُختلف‌شان یک مَجموعه را نشان می‌دهند که همه قول هستند؛ «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ». خداوند متعال فرمود: «كُنْ[6]»؛ و این اَثر آن قول است. کلمه‌ی تامّه آن «كُنْ» هست و بعد باز شده است، همه‌ی عالَم وُسعتی پیدا کرده است که کسی نه صفحه‌ی اوّل را دیده است… خداوند «رَبِّ الْعَالَمِينَ» است. عالَمین «ما یُعلَمُ بِه» است و همه‌چیز مَبدأ علم است؛ از برگ درختان سبز تا ذَرّات خاک همه «ما یُعلَمُ بِه» هستند و مَبدأ علم هستند. و لذا به بَشر گفته شده است که در همه‌چیز تَوجّه کند. «أَوَلَمْ يَرَوْا[7]»؛ نمی‌بینند. گاهی فرموده است: «أَوَلَمْ يَنْظُرُوا[8]»؛ تَوجّه نمی‌کنند. گاهی هم فرموده است: «فَلْيَنْظُرِ[9]»؛ نگاه کنید. این‌ها علامت‌ها هستند، این‌ها چشمه‌های علم شما هستند. از همه‌ی این‌ها درس بگیرید. «ما مِن شَى ءٍ تَراهُ عَيناكَ إلاّ و فيهِ مَوعِظَةٌ[10]»؛ آن‌چیزی که چشم می‌بیند، در آن عبرت هست. پس دلیل اوّل حامد بودن و مَحمود بودن، کَمال مُطلق بودنِ اوست، اُلوهیّت اوست. دلیل دوّم رُبوبیّت حق‌تعالی است. او «رَبِّ الْعَالَمِينَ» است. رُبوبیّت بعد از کلمه‌ی الله است. و تالی‌تِلو اسم مُبارک الله است که اسم جَلاله است، مُستجمع جمیع صفات کَمالیه است. رَبّ در درجه‌ی بعد قرار دارد، رُبوبیّت مُطلق هم به غیر خدا اِطلاق نمی‌شود. بله «رَبُّ الدّار» و «رَبُّ الإبِل» به صورت اضافه گفته می‌شود؛ ولی رَبّ مُطلق حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است و جُز به خداوند به کسی رَبّ گفته نمی‌شود.

رُبوبیّت حق‌تعالی شامل همه‌ی موجودات و عوالِم می‌شود

در‌ رُبوبیّت مَسأله‌ی تَدبیر و تَربیب است. خداوند هم رَبّ است و هم رَبیب است. تربیت می‌کند. چون رَبّ است صاحب است، چون رَبّ است مالک است و چون مالک و صاحب است، مِلک خودش را رَها نمی‌کند. «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ[11]» ، «ثُمَّ هَدَى[12]»؛ خداوند همه‌ی مَخلوقات را به مَقصد می‌رساند. با آن‌ها همراهی می‌کند تا هر موجودی به هر مقدار استعداد دارد، توان رُشد و تَکامُل دارد، به کَمال مَطلوب خودش برسد. چون رُبوبیّت او مُطلق است و همه‌ی موجودات عالَم مَربوب خداوند هستند، مَملوک خداوند هستند و در عینِ حال مَشمول تربیت الهی هستند. در هدایت عامّه‌ی خداوند متعال هیچ چیزی استثناء نشده است. خداوند همه‌ی موجودات را هدایت می‌کند تا برای بَشر دو نوع هدایت دارد. یک هدایت ارشادی است و یک هدایت ایصالی است. خداوند راه و آدرس را به همه‌ی موجوداتی که دارای اختیار هستند و مُکلّف هستند، آدرس در اختیارشان قرار می‌دهد که راهِ درست این است؛ انتخابت را درست کُن. آن‌هایی که لبیک می‌گویند پاداش لبیک‌شان این است که خداوند آن‌ها را یک قَدم جلو می‌بَرد. خودش می‌بَرد؛ نه این‌که آدرس بدهد و بگوید تو بُرو. آن کسی که لبیک گفت و در راه آمد، خداوند هم پاداشاً یک هدایت ایصالی و جَذبه‌ای در اختیار او قرار می‌دهد. بنابراین پروردگار متعال در رُبوبیّت کَمال مَحض است، رُبوبیّت او رُبوبیّت علی الاطلاق است؛ مَلائکه اوّل مَخلوق که نور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است همگی شامل رُبوبیّت خداوند، تربیت خداوند، تَکوین الهی و هدایت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هستند. یک چنین موجودی شایسته‌ی حَمد است و کسی نمی‌تواند چنین موجودی را جُز خداوند حَمد کند، به جُز خداوند هم کسی این‌چنین مَحمودیّت را ندارد. او مَحمود علی الاطلاق است و حامد علی الاطلاق است. در قَدم اوّل به دلیل این‌که کَمال مُطلق است، در قَدم دوّم برای این‌که رَبّ مُطلق هست.

رَحمت رَحمانیّه‌ی خداوند یکی از دلایل الزام‌آور برای حَمد اوست

دلیل سوّم و توجیه سوّم این است که این حَمد چه‌قَدر مهم است که خداوند متعال جَهات را برای بندگانش بازگو می‌کند تا این‌که آدم مَجذوب بشود و این حَمد را جدّی بگیرد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»؛ دو دلیل دیگر: این 4 اسم «الله»، «رَبّ»، «رحمن» و «رحیم» هر کُدام یک تفسیر است، یک توجیه است، یک حَدّ وسط است برای این‌که حَمد مَخصوص حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. رَحمانیّت خداوند متعال که رَحمت خداوند به وُسعت همه‌ی عالَم وجود است. رَحمت حق‌تعالی رَحمت رَحمانیّه‌اش همه‌ی موجودات را پوشش داده است. هیچ موجودی نیست مَگر این‌که مَشمول رَحمت رَحمانیّه است. «بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ[13]»؛ رَحمت رَحمانیّه‌ی خداوند همه‌ی عالَم حتی آتش جَهنّم را در بَر گرفته است. غَضب خداوند را هم این رَحمت پوشش می‌دهد، عذاب الهی را هم این رَحمت پوشش می‌دهد. همه‌چیز در رَحمت رَحمانیّه‌ی الهی گُنجانده شده است و امامِ علی‌ الاطلاق برای همه‌ی موجودات مُمکن است. رَحمت امامت می‌کند؛ لذا فرمود: «وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ[14]»؛ برحَسب تفسیری این رَحمت قبل از آن آمده است و بعد خداوند متعال فرمود: «وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ»؛ اصلاً مَقصد خلقت تَجلّی رَحمت بوده است. خداوند متعال خواست رَحمت واسعه‌ی خودش را مُتجلّی کند؛ لذا خَلق را در این وُسعت آفرید. این‌ رَحمت امام است، این رَحمت مَقصد است و این رَحمت واسعه‌ی در این حَدّ مَخصوص حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. لذا هر رَحمتی حَمد و ستایشی دارد و چون وُسعت آن لایتناهی است، درخور کسی نیست که اِحاطه داشته باشد، خداوند متعال خودش مُحیط بر رَحمت‌ خودش هست، خودش هم حامد است، خودش هم مَحمود است.

رَحمت رَحیمیّه‌ی خداوند تا اَبد همراه مؤمنین خواهد بود

و توجیه چهارم یا حَدّ وسط چهارم رَحیمیّت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است. رَحیمیّت‌ خداوند یعنی اَبدی بودن آن است؛ هم اَزلی است و هم اَبدی است، استمرار دارد. رَحمت رَحمانیّه‌ وُسعت دارد؛ ولی رَحمت رَحیمیّه انقطاع ندارد، نَفاد ندارد. رَحمت رَحمانیّه‌ برای کُفّار تا هنگام مرگ است؛ ولی بعد از آن دیگر رَحمتی به این‌ها نمی‌رسد. اما برای مؤمنین، برای فرشتگان، برای انبیاء (علیهم السلام)، برای موجوداتی که عصیان ندارند، رَحمت حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) پایان ندارد. چون لایتناهی اَبدی هست، جُز خدا کسی به آن اِحاطه ندارد. خداوند خودش مُحیط بر این رَحمت خاصّ خودش است و جُز خداوند هم کسی نه اِحاطه دارد و نه قدرت دارد که حامد باشد یا مَحمود باشد.

خداوند حکیم مالک روز جَزاست

و پنجمین اسم «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» است. این‌ «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» خداوند مالک دنیاست به دلیل رَبُّ العالَمین بودن و مالک عالَم آخرت است، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» است؛ روز جَزا هست، روز حساب است و روز دین است که «لا یَنفَعُ فِیهَا إلّا الدِّین». این «يَوْمِ الدِّينِ» که همین دینی که ما از آن دَم می‌زنیم اگر مُراد باشد، به اَنحاء مُختلفی می‌شود از آن یاد کرد. یکی این است که «لا یَنفَعُ فِیهَا إلّا الدِّین»؛ و معنی دیگر «يَوْمِ الدِّينِ» اگر منظور از دین همین باشد که «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[15]» ، «لَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ[16]» اگر این مُراد باشد، یکی از چیزهایی که می‌شود از آن برداشت کرد این است که حقیقت دین در روز قیامت خودش را نشان می‌دهد. شما نماز می‌خوانید که اَمر اعتباری است، وُجوب اَمر اعتباری است، قراردادی است؛ اما در این‌جا هیچ‌کسی حقیقت نماز را دَرک نمی‌کند. آن‌جا که می‌رویم می‌بینیم نماز یک جلوه‌ای از جَلوات حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) بوده است. کَما این‌که خداوند در این‌جا فرموده است؛ ولی مانند همان تَسبیحی است که «وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ[17]»، خداوند فرموده است: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ[18]»؛ این نَهی برای ذَوی العُقول است. خداوند متعال نماز را دارای عقل مُعرّفی کرده است. نماز ناهی از مُنکر است؛ والّا چه کسی مُتوجّه است؟ چه کسی از نمازش یک اَثری به این صورت دیده است که وقتی می‌خواهد کار بد بکند، از ابتدا نیّت نمی‌گذارد بیاید. در باطن بازدارنده است. اگر نیّت آمد، باز می‌گوید نکُن و اگر انجام داد، در مقام رَفع می‌آید. می‌گوید که زود توبه کُن. ماندن این گُناه برای تو خوب نیست. «تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ»؛ آدم در این عالَم که از این دریافتی ندارد؛ ولی در عالَم قَبر نماز یکی از پاسداران شش‌گانه‌ای است که از شش طرف آمده‌اند تا ما را حفاظت کنند. نماز یک حقیقتِ ذَوی‌ العُقول است و کارایی دارد و نَقش دارد. ما این را در آن‌جا مُتوجّه می‌شویم. یا «اَلصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ اَلنَّارِ[19]»؛ ما این‌جا روزه می‌گیریم؛ ولی چه کسی در روزه‌اش احساس می‌کند که یک سِپَری است یا یک زِرهی است؟ چون وقتی روزه می‌گیریم آتش نَفْس کُنترل می‌شود. مَلکوت آتش نَفْس همان آتش جَهنّم است. این‌جا که ما روزه می‌گیریم و بخاطر روزه‌داری از بسیاری از گناهان مَصون می‌شویم خداوند هم توفیق تَرک گناه را می‌دهد و هم چون روزه می‌گیریم، خداوند به خیلی از گناهان اجازه نمی‌دهد سُراغ ما بیایند. چطور خداوند متعال در مورد حضرت یوسف (علیه السلام) فرمودند: «كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ[20]»؛ نه این‌که یوسف نکرد؛ ما به سوء و فَحشاء گفتیم به طرف یوسف نُرو. سوء و فَحشاء را از این‌که حُول حضرت یوسف (علیه السلام) دیده بشوند مُنصرف کردیم. اصلاً به حضرت یوسف (علیه السلام) نزدیک نشدند. روزه چنین خاصیّتی دارد. روزه به بدی‌ها می‌گوید: سُراغ روزه‌دار نروید. اگر روزه نمی‌گرفتیم چه‌قَدر گرفتاری داشتیم؟ چه‌قَدر غُبار دل ما را آلوده می‌کرد؟ اما وقتی روزه می‌گیریم پاک می‌شود. ولی این‌جا کسی این حقیقت را دَرک نمی‌کند، جامع بودن آن برای ما مَلموس نیست؛ روز قیامت بُروز می‌کند و حقیقت دینیه از اعتقادات گرفته تا اخلاقیات که فرمود: «اَلْحَسَدَ يَأْكُلُ اَلْإِيمَانَ[21]»؛ این چگونه ایمان را می‌خورد؟ این‌جا کسی این را نمی‌فَهمد. ولی خداوند متعال در آن عالَم حقیقت رَذائل اخلاقی و فَضائل اخلاقی را بُروز می‌کند. هم در اعتقادات، هم در ملَکات و سَجایا، هم در اَعمال جَوارحی حقیقت این در آن‌جا برمَلا می‌شود. و هم برای فُجّار و کُفّار بدبختی‌هایشان مَعلوم می‌شود که بخاطر بی‌دینی‌شان بوده است. «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ[22]»؛ این‌جا کار بد می‌کند؛ آن‌جا می‌فَهمد که اگر نماز خوانده بود در سَقَر نبود و اعتراف می‌کند: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ». لذا «يَوْمِ الدِّينِ» این روز دین هست هم روز حساب هست، روز جَزا هست که «كَمَا تَدِينُ تُدَانُ[23]»؛ هرچه به این عالَم قَرض بدهی، همان را پَس خواهد داد. چیزِ بد به آن ندهید تا چیزِ بد تَحویل نگیرید. این جَزاست؛ آدم یک کاری می‌کند که عمل است؛ این عمل عکس العمل دارد. این جَزا می‌شود. یا روز حساب است. «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ[24]»؛ اگر ما این‌جا اَهل حساب و کتاب بودیم، کارهای خوب را از دست نمی‌دادیم و کارهای بد را برای خودمان آتش‌اَفروزی نمی‌کردیم. ولی این‌جا که حساب نکردیم، وقتی آ‌ن‌جا به مقام حساب آمدیم می‌فَهمیم که از دست دادیم. آن‌جا روز حساب است؛ هم جَزایش، هم کیفرش همگی بر اَساس مُحاسباتی است که دقیق و به صورت ریاضی آدم مُتوجّه می‌شود و اگر آن حساب را این‌جا داشت، آن‌جا عُبور از این اُمور برایش آسان می‌شد. لذا «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» بودن خودش جَمیل است. روز قیامت که «يَوْمِ الدِّينِ» است، روز ظُهور عَدل است. عَدل از صفاتی است که دل می‌بَرد. عدالت را همه دوست دارند و روز بُروز عَدل الهی روز قیامت است.

مُروری بر تفسیر «مَجد البیان» اَثر مرحوم «مُفسّر اصفهانی» (رحمت الله علیه)

مرحوم آیت الحقّ «حاج شیخ محمّد حسین اصفهانی مُفسّر» (اعلی الله مقامه الشریف) اَلفاظ مطالب ایشان هم نور دارد. خودش جُزء عَرشیان است، جُزء واصلین در سِیر و سُلوک است و جُزء کسانی است که خداوند ایشان را به مَرتبه‌ی توحید نائل کرده است. لذا گاهی بنده عبارات ایشان را که این‌جا می‌خوانم، هم خودم خیلی دوست دارم و هم می‌دانم برای شما جاذبه دارد. می‌فرمایند: «ثُمَّ إنَّ فِی ذِکرِ هِذِه الصِّفات بَعد إسمِ الجَلاله إستجماعُ جَمیعِ الصفات الکَمِال کَما مَرَّ بیانُه إشعارٌ بانحصار الجَهات الحَمد فیهِ سُبحانَه»؛ چرا؟ «لأنَّ أن یَحمَدُهُ النّاس إنَّما یَکُونُ حَمدُهُم وَ تَعظیمُهُم لأحَدِ أمُورٍ أربَعَة إمّا لِکُونِهِ کامِلاً فِی ذاتِهِ وَ صِفاتِه»؛ این یک جَهت از این جَهت که صفات کَمالیّه در موجود جمع است. چون کامل در ذاتش و صفاتش هستف بنابراین مَحمود است، بنابراین حامد است. این حامد بودن خودش هم جُزء صفات جَمالیّه‌‌ی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) است، مَحمود بودن هم جُزء صفات جَمالیّه‌‌ی حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) هست. «إمّا لكونه كاملا في ذاته و صفاته، و إمّا لكونه محسنا اليهم و منعما عليهم»؛ رَحمن و رَحیم این را می‌گوید. « إمّا لكونه كاملا في ذاته و صفاته، و إمّا لكونه محسنا اليهم و منعما عليهم، و إمّا لأنّهم يرجون الفوز في الاستقبال و الحال بجزيل إحسانه و جليل‌ امتنانه، عاجلاً او عاجلاً»؛ کسی اُمید به فُوز دارد، به رستگاری دارد، هم در استقبال و هم در حال «بجزيل إحسانه و جليل‌ امتنانه»؛ خداوند متعال محسن است، مُجمل هست. عاجلاً و عاجلاً جَزیل احسانِ اوست که ما را به فُوز می‌رساند، به فَلاح نائل می‌کند. «إمّا لأنهم يخافون من قهره و كمال قدرته و سطوته، فكأنّه جلّ و علا يقول: يا أيّها الناس إن كنتم تحمدون و تعظمون للكمال الذاتي و الصفاتي، فإنّي أنا اللّه»؛ مُؤیّد به این خاطر من خودم … (27:06) مَفهوم نیست. «فإنّي أنا اللّه و إن كان للإحسان و التربية، فإنّي أنا رب العالمين. و إن كان للرجاء و الطمع في المستقبل، فأنا الرّحمن»؛ می‌خواهید این‌جا خیر ببینید، می‌گوییم «هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ[25]» شده است. کار خیر انجام بدهید، خیر می‌بینید. دست من است؛ «فأنا الرّحمن». «أنا العاجِل و أنا الرّحیم»؛ اگر می‌خواهید در این‌جا بد نبینید، بر سر سُفره‌ی رَحمن قرار بگیرید. اگر در عالَم آخرت می‌خواهید احسان ببینید، زیر سایه‌ی رَحیم برویدف سر سُفره‌ی او قرار بگیرید. «و إن كان للخوف من كمال القدرة و السطوة فأنا مالك يوم الدين‌»؛ آن دفعه از ایشان نَقل کردیم کسانی که به جایی رسیدند در اَثر تفکّر در این آیه‌‌ی «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» است. این‌جا مقداری توضیح داده‌اند. «و إن كان للخوف من كمال القدرة و السطوة» که خداوند به ما بدهد، «فأنا مالك يوم الدين‌». «و بملاحظه الصفات الخمسه و التوحید فیها کما عشرنا الیه فی کُلٍ منها یظهَر السِرَّ فی انحصار الاستحقاق الحَمد بالله جَلَّ و علا. و الذی لا ینبغی الاشتغال و حمد من سواه. و هذه الامور»؛ این جای دقّت هست، جای تذکّر هست؛ «و هذه الامور هی جهات المعبودیه التی دلّت علیها کلمة الجَلالة عَلی ما سَبَق»؛ این‌ها هم اقتضادی این را دارد که کسی که بر سر سُفره‌ی ایجادِ الهی، آفرینش حقّ (سبحانه و تعالی)، احیای حقّ (سبحانه و تعالی) و رِزق حقّ (سبحانه و تعالی) نشسته است، حامد باشد و حَمد الهی را اَصل حمد بداند. و هم این‌که همین‌ها موجب این است که شما بگویید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[26]»؛ مُنتها همه‌ی این‌ها را در کلمه‌ی «الله» دیده است. این‌ها «یا الله» که می‌گفتند غیر از یا الله ما بود. یا الله والِه می‌کند عَبد را، حیران می‌کند عَبد را. رَمز عشق به کَمال مُطلق و جَمال مُطلق است. می‌فرمایند: همین صفات «هی جهات المعبودیه»؛ این‌که خداوند متعال مَعبود است عَلی الاطلاق هست و مَعبودی غیر از او نیست، رَمز آن همین صفات است که همه‌ی این‌ها در کلمه‌ی جَلاله مُستتر است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ»؛ الله، الله الله، الله الله. «فاصفات الإربعة بمنزلة التفضیل لذلک الإجمال»؛ اِجمال کلمه‌ی جَلاله است و این چهار صفت توضیح و تَفضیل آن اِجمال است. «و کَما»؛ همه‌ی این‌ها دقیق است. خیلی الهی بوده است؛ آقای شیخ محمّد حسین (اعلی الله مقامه الشریف) جُزء افراد کامل است، بوی انبیاء (علیهم السلام) را می‌داده است. «و کَما أنّ القار الصورة یَقرأ هذه الآیات اوّلاً ثم العبادة و الإستعانة»؛ این آیات را می‌خواند، بعد می‌گوید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ». «کذلک قارئها بعَقله و قلبه یَتصوَّر هذه المعانی و یُصدِّق بها فی قلبه حالاتٍ بحَسَبها ثُمَّ یَسیر مُوحّداً فِی العبادَة و الإستعانة»؛ در مرحله‌ی لَفظ و فَهم و ذهن این آیات را می‌خواند؛ ولی اگر عَقل او هم قاری باشد، این سوره را قرائت کند، این ظاهر و اَلفاظ روح داشته باشد؛ باطن و قلب و سِرّ آن‌ها هم اگر قرائت بکنند… «فأنّ هذه الأمور مَجامع الایمان بالله و الیوم الآخر التی یَبتَنی لَهی العبادة و الدّین ابتناء الفروعِ الأصول بقدر قُوّة هذه المعارف و قُوّة الحُصولها عند النَفس»؛ اگر مَعرفت انسان کامل بشود، آن معرفت اَصل است و این عبادت فَرع و میوه‌ی آن هست. «وَ للوَجه الکامل تَفرع الثَمرةُ علی الشَجرة فإنّ تَفرُّعَ الثَمرةَ علی الشَجرة فإنّ کُلَّ عَملٍ نَبات و کُلُّ نباتٍ لا غَنی عَن الماء فَما طابَ سَقْيُهُ و غَرْسُهُ طاب ثَمرُه»؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه این‌جور فرمودند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ، فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ[27]»؛ هم «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ[28]»؛ این هم باید غَرْس تایید باشد، هم با آب شور نمی‌شود نمی‌شود بَذر خوب را رُشد داد. هم باید ماء طیّب باشد و هم باید غَرْس طیّب باشد. لذا «الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ[29]»؛ این عقلانیّت آبیاری است. آن‌وقت این نمازی که آدم می‌خواند، عبادتی که می‌کند یا این مراحل چهارگانه‌ی اعتقادی به صفات حقّ در وجود انسان به صورت شَجره‌ی طیّبه دارای ثَمرات طیّبه خواهد بود.

صلواتی مَرحمت بفرمایید.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[1] سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.

[2] سوره مبارکه فاتحه، آیات 2 الی 4.

[3] سوره مبارکه کهف، آیه 109.

«قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَ لَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا».

[4] سوره مبارکه یس، آیه 82.

«إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».

[5] سوره مبارکه قمر، آیه 50.

[6] سوره مبارکه یس، آیه 82.

[7] سوره مبارکه یس، آیه 71.

«أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدِينَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِكُونَ».

[8] سوره مبارکه اعراف، آیه 185.

«أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَ أَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ».

[9] سوره مبارکه طارق، آیه 5.

«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ».

[10] بحار الأنوار، ج 78، ص 319.

[11] سوره مبارکه سجده، آیه 7.

«الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ».

[12] سوره مبارکه طه، آیه 50.

«قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى».

[13] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ، وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ، وَ خَضَعَ لَها كُلُّ شَىْءٍ، وَ ذَلَّ لَها كُلُّ شَىْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ، وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِى لَايَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِى مَلَأَتْ كُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِكَ الَّذِى عَلَا كُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِكَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَىْءٍ، وَ بِأَسْمَائِكَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَىْءٍ، وَ بِعِلْمِكَ الَّذِى أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَىْءٍ؛ يَا نُورُ يَا قُدُّوسُ، يَا أَوَّلَ الْأَوَّلِينَ، وَ يَا آخِرَ الْآخِرِينَ. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِكُ الْعِصَمَ. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَيِّرُ النِّعَمَ. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. اللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّهُمَّ اغْفِرْ لِى كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ كُلَّ خَطِيئَةٍ أَخْطَأْتُها. اللّهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِذِكْرِكَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِكَ إِلَى نَفْسِكَ، وَ أَسْأَلُكَ بِجُودِكَ أَنْ تُدْنِيَنِى مِنْ قُرْبِكَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُكْرَكَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِكْرَكَ. اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَسْمِكَ رَاضِياً قانِعاً، وَ فِى جَمِيعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً…».

[14] سوره مبارکه هود، آیه 119.

«إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ».

[15] سوره مبارکه آل عمران، آیه 19.

«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ».

[16] سوره مبارکه توبه، آیه 29.

«قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ لَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ».

[17] سوره مبارکه اسراء، آیه 44.

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا».

[18] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45.

«اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ».

[19] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۱، صفحه ۱۰.

«…وَ أَمَّا حَقُّ يَدِكَ فَأَنْ لاَ تَبْسُطَهَا إِلَى مَا لاَ يَحِلُّ لَكَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا إِلَيْهِ مِنَ اَللَّهِ اَلْعُقُوبَةَ فِي اَلْآجِلِ وَ مِنَ اَلنَّاسِ بِلِسَانِ اَللاَّئِمَةِ فِي اَلْعَاجِلِ وَ لاَ تَقْبِضَهَا مِمَّا اِفْتَرَضَ اَللَّهُ عَلَيْهَا وَ لَكِنْ تُوَقِّرُهَا بِهِ تَقْبِضُهَا عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا لاَ يَحِلُّ لَهَا وَ تَبْسُطُهَا بِكَثِيرٍ مِمَّا لَيْسَ عَلَيْهَا فَإِذَا هِيَ قَدْ عُقِلَتْ وَ شُرِّفَتْ فِي اَلْعَاجِلِ وَجَبَ لَهَا حُسْنُ اَلثَّوَابِ مِنَ اَللَّهِ فِي اَلْآجِلِ. وَ أَمَّا حَقُّ بَطْنِكَ فَأَنْ لاَ تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِقَلِيلٍ مِنَ اَلْحَرَامِ وَ لاَ لِكَثِيرٍ وَ أَنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِي اَلْحَلاَلِ وَ لاَ تُخْرِجَهُ مِنْ حَدِّ اَلتَّقْوِيَةِ إِلَى حَدِّ اَلتَّهْوِينِ وَ ذَهَابِ اَلْمُرُوَّةِ فَإِنَّ اَلشِّبَعَ اَلْمُنْتَهِيَ بِصَاحِبِهِ إِلَى اَلتُّخَمِ مَكْسَلَةٌ وَ مَثْبَطَةٌ وَ مَقْطَعَةٌ عَنْ كُلِّ بِرٍّ وَ كَرَمٍ وَ إِنَّ الرأي [اَلرِّيَّ] اَلْمُنْتَهِيَ بِصَاحِبِهِ إِلَى اَلسُّكْرِ مَسْخَفَةٌ وَ مَجْهَلَةٌ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْمُرُوَّةِ. وَ أَمَّا حَقُّ فَرْجِكَ فَحِفْظُهُ مِمَّا لاَ يَحِلُّ لَكَ وَ اَلاِسْتِعَانَةُ عَلَيْهِ بِغَضِّ اَلْبَصَرِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْوَنِ اَلْأَعْوَانِ وَ ضَبْطُهُ إِذَا هَمَّ بِالْجُوعِ وَ اَلظَّمَإِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اَلْمَوْتِ وَ اَلتَّهَدُّدِ لِنَفْسِكَ بِاللَّهِ وَ اَلتَّخْوِيفِ لَهَا بِهِ وَ بِاللَّهِ اَلْعِصْمَةُ وَ اَلتَّأْيِيدُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِهِ ثُمَّ حُقُوقُ اَلْأَفْعَالِ فَأَمَّا حَقُّ اَلصَّلاَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا وِفَادَةٌ إِلَى اَللَّهِ وَ أَنَّكَ قَائِمٌ بِهَا بَيْنَ يَدَيِ اَللَّهِ فَإِذَا عَلِمْتَ ذَلِكَ كُنْتَ خَلِيقاً أَنْ تَقُومَ فِيهَا مَقَامَ اَلذَّلِيلِ اَلرَّاغِبِ اَلرَّاهِبِ اَلْخَائِفِ اَلرَّاجِي اَلْمِسْكِينِ اَلْمُتَضَرِّعِ اَلْمُعَظِّمِ مَنْ قَامَ بَيْنَ يَدَيْهِ بِالسُّكُونِ وَ اَلْإِطْرَاقِ وَ خُشُوعِ اَلْأَطْرَافِ وَ لِينِ اَلْجَنَاحِ وَ حُسْنِ اَلْمُنَاجَاةِ لَهُ فِي نَفْسِهِ وَ اَلطَّلَبِ إِلَيْهِ فِي فَكَاكِ رَقَبَتِكَ اَلَّتِي أَحَاطَتْ بِهَا خَطِيئَتُكَ وَ اِسْتَهْلَكَتْهَا ذُنُوبُكَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ. وَ أَمَّا حَقُّ اَلصَّوْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجَابٌ ضَرَبَهُ اَللَّهُ عَلَى لِسَانِكَ وَ سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فَرْجِكَ وَ بَطْنِكَ لِيَسْتُرَكَ بِهِ مِنَ اَلنَّارِ وَ هَكَذَا جَاءَ فِي اَلْحَدِيثِ اَلصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ اَلنَّارِ فَإِنْ سَكَنَتْ أَطْرَافُكَ فِي حَجَبَتِهَا رَجَوْتَ أَنْ تَكُونَ مَحْجُوباً وَ إِنْ أَنْتَ تَرَكْتَهَا تَضْطَرِبُ فِي حِجَابِهَا وَ تَرْفَعُ جَنَبَاتِ اَلْحِجَابِ فَتَطَّلِعُ إِلَى مَا لَيْسَ لَهَا بِالنَّظْرَةِ اَلدَّاعِيَةِ لِلشَّهْوَةِ وَ اَلْقُوَّةِ اَلْخَارِجَةِ عَنْ حَدِّ اَلتَّقِيَّةِ لِلَّهِ لَمْ يُؤْمَنْ أَنْ تَخْرِقَ اَلْحِجَابَ وَ تَخْرُجَ مِنْهُ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ. وَ أَمَّا حَقُّ اَلصَّدَقَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا ذُخْرُكَ عِنْدَ رَبِّكَ وَ وَدِيعَتُكَ اَلَّتِي لاَ تَحْتَاجُ إِلَى اَلْإِشْهَادِ فَإِذَا عَلِمْتَ ذَلِكَ كُنْتَ بِمَا اِسْتَوْدَعْتَهُ سِرّاً أَوْثَقَ بِمَا اِسْتَوْدَعْتَهُ عَلاَنِيَةً وَ كُنْتَ جَدِيراً أَنْ تَكُونَ أَسْرَرْتَ إِلَيْهِ أَمْراً أَعْلَنْتَهُ وَ كَانَ اَلْأَمْرُ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ فِيهَا سِرّاً عَلَى كُلِّ حَالٍ وَ لَمْ يَسْتَظْهِرْ عَلَيْهِ فِيمَا اِسْتَوْدَعْتَهُ مِنْهَا إِشْهَادَ اَلْأَسْمَاعِ وَ اَلْأَبْصَارِ عَلَيْهِ بِهَا كَأَنَّهَا أَوْثَقُ فِي نَفْسِكَ وَ كَأَنَّكَ لاَ تَثِقُ بِهِ فِي تَأْدِيَةِ وَدِيعَتِكَ إِلَيْكَ ثُمَّ لَمْ تَمْتَنَّ بِهَا عَلَى أَحَدٍ لِأَنَّهَا لَكَ فَإِذَا اِمْتَنَنْتَ بِهَا لَمْ تَأْمَنْ أَنْ يكون [تَكُونَ] بِهَا مِثْلَ تَهْجِينِ حَالِكَ مِنْهَا إِلَى مَنْ مَنَنْتَ بِهَا عَلَيْهِ لِأَنَّ فِي ذَلِكَ دَلِيلاً عَلَى أَنَّكَ لَمْ تُرِدْ نَفْسَكَ بِهَا وَ لَوْ أَرَدْتَ نَفْسَكَ بِهَا لَمْ تَمْتَنَّ بِهَا عَلَى أَحَدٍ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّهِ…».

[20] سوره مبارکه یوسف، آیه 24.

«وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ».

[21] الکافي، جلد ۲، صفحه ۳۰۶.

«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ اَلْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ اَلْحَسَدَ يَأْكُلُ اَلْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ».

[22] سوره مبارکه مدثر، آیه 43.

[23] الأمالي (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۲۲۹.

«أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو اَلْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) يَقُولُ: أَرْبَعٌ فِي اَلتَّوْرَاةِ، وَ إِلَى جَنْبِهِنَّ أَرْبَعٌ: مَنْ أَصْبَحَ عَلَى اَلدُّنْيَا حَزِيناً فَقَدْ أَصْبَحَ عَلَى رَبِّهِ سَاخِطاً، وَ مَنْ أَصْبَحَ يَشْكُو مُصِيبَةً نَزَلَتْ بِهِ فَإِنَّمَا يَشْكُو رَبَّهُ، وَ مَنْ أَتَى غَنِيّاً فَتَضَعْضَعَ لَهُ لِيُصِيبَ مِنْ دُنْيَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِينِهِ، وَ مَنْ دَخَلَ اَلنَّارَ مِمَّنْ قَرَأَ اَلْقُرْآنَ فَإِنَّمَا هُوَ مِمَّنْ كَانَ يَتَّخِذُ آياتِ اَللّهِ هُزُواً. وَ اَلْأَرْبَعُ اَلَّتِي إِلَى جَنْبِهِنَّ: كَمَا تَدِينُ تُدَانُ، وَ مَنْ مَلَكَ اِسْتَأْثَرَ، وَ مَنْ لَمْ يَسْتَشِرْ نَدِمَ، وَ اَلْفَقْرُ هُوَ اَلْمَوْتُ اَلْأَكْبَرُ».

[24] محاسبة النفس، جلد ۱، صفحه ۱۳.

«وَ رَوَيْتُ مِنْ كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ يَعْقُوبَ اَلْكُلَيْنِيِّ فِي كِتَابِ اَلْإِيمَانِ وَ اَلْكُفْرِ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي اَلْحَسَنِ اَلْمَاضِي صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اِزْدَادَ اَللَّهَ شُكْراً وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اِسْتَغْفَرَ اَللَّهَ وَ تَابَ إِلَيْهِ».

[25] سوره مبارکه الرحمن، آیه 60.

[26] سوره مبارکه فاتحه، آیه 5.

[27] نهج البلاغه، فرازی از خطبه 154؛ ظاهر خوب نشانۀ باطن خوب.

«…فَلْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ وَ لْيُحْضِرْ عَقْلَهُ وَ لْيَكُنْ مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ فَإِنَّهُ مِنْهَا قَدِمَ وَ إِلَيْهَا يَنْقَلِبُ. فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ؟ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ. فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ، فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ، وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ؛ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَسَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ. وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ. وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ، فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ».

[28] سوره مبارکه فاطر، آیه 10.

«مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَ الَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَ مَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ».

[29] سوره مبارکه اعراف، آیه 58.

«وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لَا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ».