«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلی یوم الدّین».
بررسی جُزئیّت یا عَدم جُزئیّت «بِسْمِ اللَّهِ» در نماز
در مَسألهی جُزئیّت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ[2]» برای سورهی حَمد و سایر سُوَر هم «علّامهی طباطبایی» (اعلی الله مقامه الشریف) و هم مرحوم «آقای خویی» (رضوان الله تعالی علیه) و هم مرحوم شیخ الاسلام علّامه «شیخ بهائی» (رحمت الله علیه)، اینها اتّفاق شیعه را در جُزئیّت آیهی مبارکهی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» میگویند. و مرحوم آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) ادلّهی مُخالفین را 3ـ2 نکته نَقل میکنند و رَد میکنند. یکی اینکه میگویند جُزئیّت تواتُر میخواهد و چون اختلاف هست، بنابراین جُزئیّت نیست و اگر آن تواتُر بود، اختلاف نبود. دو حدیث هم نَقل میکنند که هر دو هم مَتن مُشوَّش است و هم سَند از طریق ما نیست. ولی روایاتی که ایشان با اَسناد صحیح نَقل میکنند که در جلسهی گذشته هم بَنا بود بخوانیم، در دَسترس بنده نبود که نظر مبارک مقام مُعظم رهبری (اَطال الله عُمره الشریف) یا کسانی که قول بر عَدم جُزئیّت دارند را بررسی کنم. البته مُطمئنّاً ما کسی را سُراغ نداریم که مثلاً در نماز سورهی قَدر یا سورههای دیگر را بخواند و مُجاز باشد «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را نگوید. کما اینکه در حدیث صحیحی شاید «معاویة بن عمار[3]» بود که دفعهی گذشته هم بود، عَرضه میدارد: بعد از سورهی حَمد سورهای را خوانده است و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را نگفته است. حضرت به صورت مَکتوب جواب را مَرقوم فرمودند: «یُعیِدُها» و تکرار هم میکنند. میفرمایند قولِ مُخالف وجود داشته است و «یُعیِدُها». بنابراین چه جُزء باشد و چه جُزء نباشد، گفتن «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» واجب است.
گفتن جُزئیّت یا عدم جُزئیّت در نماز آیات و اینها کَما اینکه مُبتلا بِه هستیم، در آنجا اَثر عملی دارد؛ وَگرنه بیشتر بحث علمی است. حالا اگر دوستان تَتبُّعی کرده باشند، استفاده میکنیم. بنده فُرصتی نداشتم که بیش از این بررسی کنم. ولی هم «عُروة الوُثقی[4]» برای شیخ بهائی (رحمت الله علیه) و هم «المیزان» و «البیان» هم که بود، «فیض» هم همینجور اعتقاد دارد که امامیّه قول بر این دارند که جُزئیّت است.
کسی که رنگ خدایی داشته باشد، خداوند هم صفاتش را در اختیار او قرار میدهد
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[5]»؛ مَسألهی حَمد بعد از فراق از تَبیین لُغت که حَمد و مَدح و شُکر در یک جبهه دیده میشوند و حَمد ثَناء بر جَمیل اختیاری است و حَمد هم مَطلع است، هم اختتام است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در «نهج البلاغه» دارند که میفرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ[6]»؛ در آخرِ هر چیز هم باز حَمد مَطرح است و مَأثور است و سُنّت است. صاحب «مَجد البیان» مرحوم آقای «شیخ محمّد حسین مُفسّر اصفهانی» (رضوان الله تعالی علیه) در مورد «الْحَمْدُ» دو نکته را توضیح میدهند: یکی اینکه الف و لام «الْحَمْدُ»، الف و لامِ جنس است و چیزی ندارد که ما حَمل بر این بکنیم که این الف و لامِ عَهد باشد. ایشان میگویند: جنس است و چون جنس است، استغراق دارد. هر حَمدی از هر حامدی بر هر نعمتی در هر شرایطی به هر کیفیتی «الْحَمْدُ لِلَّهِ» است. لامِ «لِلَّهِ» هم اختصاص است. حَمد عَلی الاطلاق مُختص ذات رُبوبی است، مُختص الله (سبحانه و تعالی) است. بعد هم یک بَحثی دارند که به دیگران هم هم خداوند متعال در مورد شُکر خودش را شاکرِ عَلیم مُعرّفی میکند که مَعلوم میشود غیر از خودش مَشکوری نمیتواند وجود داشته باشد. حَمد هم همینجور است. ولی جواب میدهند که در وادی اَمر خداوند متعال، در وادی تربیت بندگانش یک چیزهایی را به حساب بنده میریزد. با اینکه مثلاً «إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا[7]»؛ چه کسی به خدا قَرض میدهد؟ چه چیزی دارد که بدهد؟ خداوند چه چیزی ندارد که قرض بگیرد؟ ولی خداوند متعال برای تَحویل گرفتن بندهاش، تَشویق بندهاش این را به مَنزلهی قَرض حساب کرده است و چیزی که مالِ خودش است، با فردی که او هم مالِ خودش است، چیزی با نیّت خداوند انجام میشود، خداوند متعال آن را به عُنوان قَرض حساب میکند. یا اینکه «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[8]»، در مَسألهی بیع و شراء از واضحات این است که باید فروشنده مالک باشد. چه کسی مالک است؟ چه کسی به چه کسی میفروشد؟ هم مَتاع برای خداست، هم ثَمَن برای خداست و هم مُعامله با قدرتی است که خداوند داده است. هم شرایط را خداوند متعال در شَرع اَنور برای اینها بیان کرده است. این مَسألهی شُکر هم به شرح ایضاً؛ مانند مُعاملهی با خداست، مانند قَرض دادن به خداست. پروردگار متعال میخواهد بندهاش را خودی حساب کند، در حَریم خودش به حساب بیاورد، از مَجاری اَسماء خودش به حساب میآورد. لذا بنده «إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ[9]»؛ اگر کسی تَطوُّعاً این مَسیر را برود و بیاید، «فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ[10]». خداوند متعال میخواهد بگوید که این کار خیلی با اَرزش است. از این جَهت خداوند شاکر شده است و بندهی خدا کاری کرده است و مَشکور به حساب آمده است؛ در حالی که «ألْعَبْدُ وَ مَا فِی یَدِهِ کَانَ لِمَوْلاهُ[11]»؛ اصلاً کسی محلّی از اعراب ندارد، چیزی ندارد. تمام کارهایی هم که میکند، با دیدِ توحید افعالی «وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ رَمَى[12]»؛ وجود مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نُطقش نیز برای خودش نیست؛ «مَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى[13]». او لِسان الله است، دیگران هم همینجور هستند. بنابراین حَمد علی الاطلاق و بالاصاله برای خداوند است؛ اما بالعَرض یا بالتشریفات برای دیگران است. در احسان و اعانت و ایثار و اینجور چیزها هم «مَن لم يَشكُرِ المَخلوقَ لَم يَشكُرِ الخالِقَ»، این هم به شرح ایضاً. آن فرد مالِ خداست، «مَا فِی یَدِهِ» مالِ خداست، توفیق مالِ خداست، تَعلیمی که باعث شد او این کار خیر را انجام بدهد مالِ خداست. همهچیز مالِ خداست؛ ولی پروردگار متعال کسی را که کار خدایی میکند، میخواهد رنگ خدایی داشته باشد. «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً[14]»؛ خداوند پَناه است، خداوند کمک است، خداوند رازق است. کسی در این صفات مَجلای خداوند میشود، مَظهر خداوند میشود، خدا هم به او چیزی را اختصاص میدهد که مالِ خودش است. جُزء مَجالی و مَجاری او به حساب میآید.
یکی از نمونههای حَمد الهی گفتن ذکر شریف «الْحَمْدُ لِلَّهِ» است
حَمد در یک روایتی دارد که حقیقت حَمد یکی اجتناب مَحارم است و دوّم گفتن «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» است و در حَمد گفتن این کلمهی شریفهی «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» جایگاه بَس رَفیعی دارد. وجود مبارک امام صادق (علیه السلام) که این را هم مَجمع البیان نَقل کرده است و هم دیگران نَقل کردهاند، دابّهاش گُم شد. فرمودند: «إن رُدَّ عَلَیَّ دابَّتِی أشکُرُ الله حَقَّ شُکراً»؛ اگر این گُمشدهی من به من برگردد، من هم حقّ شُکر را اَدا میکنم. و طولی نکِشید که کسی دابّه را آورد و تَحویل حضرت داد. حضرت به زبانشان جاری شد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ». کسی که در مَحضر امام صادق (علیه السلام) بود، با تَعجُّب عَرضه داشت: شما فرمودید که اگر این به من برگردد، من حقّ شُکر را اَدا میکنم. فرمودند: مَگر نشنیدی که گفتم «الْحَمْدُ لِلَّهِ»؟ «الْحَمْدُ لِلَّهِ» خیلی خوب است. در روایتی که دارد که اگر اَمری پیش آمد که بنده را «يَسُرُّ العَبد»، بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ اَلنِّعْمَةِ[15]»؛ و اگر حادثهای پیش آمد که «یَسُوءُ العَبد» بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ[16]». و یکی از بندگان خوب خداوند که ابتلای مُستمر هم داشت، میگفت در حدیث آمده است و من هم تجربه کردهام. اگر کسی مشکل و فاجعهای برایش پیش آمده باشد، سه بار بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»، خداوند متعال به او آرامش میدهد؛ «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ».
بررسی کلمهی «حَمد» در تفاسیر گوناگون
در تفسیر نمونه بعد از آنکه «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را مَطرح میکند، رَمز اینکه بعد از تَسمیه الله با این دو اسم جَمالیّهی خداوند متعال آمده است، حَمد را مَطرح میکند و میگوید: این مُناسبترین شروع بعد از نام خداوند متعال است. زیرا چیزی که آدم را نسبت به ولینعمت گرم میکند، نزدیک میکند، کمک میکند آدم معرفت بیشتر پیدا کند، محبّت بیشتر پیدا بکند، توجّه به نعمتهای الهی است و چون نعمتهای الهی حَدّ و حَصر ندارد، «بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ[17]»، انسان غرق در نعمت است؛ هرچه میبیند نعمت است، هرچه میشنود نعمت است، هرچه میخورد نعمت است، هرچه میفَهمد نعمت است، هرچه مییابد نعمت است، هرچه یاد میگیرد نعمت است، هرچه یاد میدهد نعمت است. چیزی در عالَم نیست که نعمت نباشد. حَدّ و حَصر هم ندارد و هیچکسی هم نمیتواند خودش را لحظهای از این نعمتها فاصله بدهد. آدمی که وجود خودش، اَعضاء و جَوارح، عقل و جان و فکر و احساس و عُروق و غُدد او همگی نعمتهای خداوند هستند. وقتی آدم نعمت میبیند، در مقام محبّت و سپاس برمیآید و میخواهد شُکر حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) را انجام بدهد. آنوقت دو آیه را مَطرح میکنند که هر دو تَناسُب هم دارد؛ یکی «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ[18]» است. دوّم هم آیهی رِزق را مَطرح میکنند که میفرماید: «وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا[19]»؛ وقتی اَصل خلقت که آدم همهاش با وجود و با مَخلوقات سر و کار دارد و خداوند متعال همهی اینها را جَمیل خَلق کرده است، زیبا آفریده است. هر چیزی آفریده است زیباست. همهچیز را او آفریده است؛ پس همهچیز زیباست. وقتی همهچیز را او آفریده است، همهچیز هم جَمال دارد و زیبا آفریده است، از طرفی هم کمبودهایش را جُبران میکند. رِزق هم به خَلق برمیگردد. او خلأهایی که هست، خداوند برایش ایجاد میکند و آن خلأها پُر میشود، رِزق را هم خداوند خودش بر عُهده میگیرد. بنابراین با یادِ ذاتِ لایتناهی دیدنِ نعمتهای بیکران پروردگار متعال مُناسبترین شروع است که آدم هم خدا را میبیند، هم همهی نعمتها را از خداوند میداند و زبان حال و قالش این میشود که «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ». حَمد مَخصوص الله است. اللّهی که هم رَحمن است و هم رَحیم است.
«آیت الله جوادی» (اَطال الله عُمره الشریف) در تفسیر «تَسنیم» در روایاتی که ایشان نَقل میکنند، میگویند: حَمد برای دنیا نیست. حَمد در بهشت بیشتر رواج دارد. بعد انگیزههای بهشتیها را آنجا در چند آیه برای حَمد مَطرح میکنند که بازگو کردن آن برای همهی ما مُفید هست. آیهی 43 سورهی مبارکهی اعراف که فرموده است: «وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ[20]»؛ اوّلین چیزی که بهشتی در آنجا نَفَس راحت میکِشد، این است که سینهاش پاک است. از هیچکسی هیچ کینهای در وجودش نیست. مَعلوم میشود این بیکینه بودن با دوستان خداوند چه آرامشی میآورد! چه نعمت بیبَدیلی است! «وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»؛ ما سینهی اینها را، باطن اینها را از هر غِلّی، از هر خیانتی، از هر آلودگی پاک کردیم، نَزع کردیم، جرّاحی کردیم؛ بدیها را ریشهکَن کردیم. این اوّلین نعمت است. بعد هم چون اینها صاف هستند، حالا اَنهار صافی هستند که از زیرشان جریان دارد. پس دو نکته است که یکی درونی و یکی بیرونی است؛ نَزع صُدور از غِلّ آرامش باطن است و این جریان آب که هم مَنظرهاش «ثَلاثَةٌ يُذهِبنَ عَن القَلبِ الحَزَن المَاء[21]»؛ واقعاً با آب بودن برای آدم نشاط میآورد، اِبتهاج میآورد. «تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا»؛ این لُطف خدا بود؛ وَگرنه ما استحقاق آن را نداشتیم، به این نعمتها دست پیدا نمیکردیم؛ چه به صورت باطنی و چه به صورت ظاهری.
آیهی 74 سورهی مبارکهی زُمَر که میفرماید: «وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ[22]»؛ اینجا هم چند نعمت است که فرد بهشتی با این نعمتها خودش را سعید میبیند، مُبتهج میشود و زبان به ثَناء جَمیل باز میکند. اوّلین نعمت این است که صِدق وعدهی خدا را مییابد. خداوند صادق الوَعد است که ما خدایی به این صورت داریم و استفادهاش برای ما دلانگیز است که یکی از آنها هم صادق الوَعد بودن اوست. دوّم «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ»؛ در دنیا بودیم و مَحدودیّتی داشتیم. اما در اینجا تمام دیوارها برداشته شد. هرکسی میخواهی باش، هرقَدری میخواهی بُرو. «فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ»؛ و خداوند متعال توفیق عمل به ما داد. اگر آن عمل نبود، این اَجر نبود. ولی خداوند به ما عمل داد و اینها را بالتَّبَع داد.
سورهی مبارکهی فاطر آیهی 34 که میفرماید: «وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ[23]»؛ چه نعمتی است که خداوند متعال به اولیاء خودش میدهد؟ «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ[24]». «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ»؛ خداوند اینها را جُزء اولیاء خودش قرار داده است و حَزَن را از اینها دور کرده است، بُرده است. «إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ»؛ میخواهد بگوید این فَضل الهی بوده است؛ وَگرنه اَعمال ما و کَمبودهای ما اینجور نبود که ما در اینجا بیغُصّه باشیم. ولی خداوند غَفور است؛ آن چیزی که باعث غُصّه میشد را پاک کرد. و شکور هم هست؛ یک بخشی کارهای خوب داشتیم که خداوند شکور است؛ یک بخشی کارهای ناشایست داشتیم که خداوند غفور است. این غفور بودن و شکور بودن در کنار هم موجب این شده است که خداوند متعال ما را در اینجا بیغَم کرده است. همهاش شادی و خوشحالی است.
و در سورهی مبارکهی یونس آیهی 10 دیگر قُلّهی ابتهاج بهشتیها رسیدن به مقام حامد بودن است. میفرماید: «دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[25]»؛ حَمد بهشت خاصّ خداست. حامدین در دنیا هم خودشان را با نعمت میبینند. مانند آن قسمت خالی است که آدم اینقَدر دارد که این نبودها و کَمبودها در برابر تَفضُّلات پروردگار متعال به حساب نمیآید. و چون اینجا غِنای باطنی داشتند، به خدای خودشان خوشبین بودند، نِقمت نمیدیدند و نعمت میدیدند، باطن و مَلکوتشان برایشان حاصل شده است که دیگر قُلّه «وَ آخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ».
در روایت دارد که «أَوَّلُ مَنْ يُدْعَى إِلَى اَلْجَنَّةِ اَلْحَمَّادُونَ[26]»؛ گروه اوّلی که فراخوان میشوند تا به بهشت وارد بشوند، اینهایی هستند که به صورت فراوان حَمد الهی را به جای بیاورند؛ «اَلَّذِينَ يَحْمَدُونَ اَللَّهَ فِي اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ[27]». این مهم است. در ضَرّاء هم اینها حَمد خداوند را میکنند. چون یقیناً این ضَرّاء برای خواصّ اولیاء الهی خیلی بُرد دارد. اینکه خداوند متعال «يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ[28]»، برای این است که آدم وقتی عبادت میکند، وقتی احسان میکند، بالاخره یک نَفْس است و خوشش میآید؛ اما وقتی مجروح میشود، وقتی شِماتت میشود، وقتی اخراج میشود، وقتی لگدمال میشود، اگر در آنجا «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» گفت، خداوند متعال یک چیزی به او داده است. این میفَهمد که «مَرَارَةُ الدُّنْيَا، حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ[29]»؛ اصلاً باطن این مرارتهای دنیوی را برای خودش غَنیمت میداند. «أَوَّلُ مَنْ يُدْعَى إِلَى اَلْجَنَّةِ اَلْحَمَّادُونَ اَلَّذِينَ يَحْمَدُونَ اَللَّهَ فِي اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ»؛ از جلد 90 بحارالانوار نَقل فرموده است. اَرزش یک حَمد چهقَدر است؟ «لَوْ أَنَّ اَلدُّنْيَا كُلَّهَا لُقْمَةٌ وَاحِدَةٌ فَأَكَلَهَا اَلْعَبْدُ اَلْمُسْلِمُ ثُمَّ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ لَكَانَ قَوْلُهُ ذَلِكَ خَيْراً لَهُ مِنَ اَلدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا[30]»؛ اگر تمام دنیا یک لُقمه بشود و به کام کسی ریخته شود، یعنی تمام لَذائذ دنیا در یک لُقمه در کامش شیرین میآید. این را یک طرف بگذارید و این «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» را هم در یک طرف دیگر بگذارید. یک «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» از همهی دنیا و آخرت بالاتر است. چون کسی که خدا را میبیند، بهشتآفرین، آخرتآفرین عزیزتر از خداوند است.
و همینجور که اَدب اقتضاء میکند، وقتی آدم در مَحضر بزرگی میخواهد حرفی را شروع کند با خوشیِ او شروع کند، لذا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» اَدب بندگی هست. بَردهای که آقا بالاسر دارد، هیچوقت بدون اذن او، بدون نام او، بدون استعانت از او، بدون استیذان از او نه هیچ قَدمی برمیدارد و نه حرفی میزند. به همان اندازه که «بِسْمِ اللَّهِ» مَطلوب است، اَدب عَبد در مَحضر مولاست، حَمد هم همین خاصیّت دارد. لذا از وجود نازنین حضرت خَتمی مَرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) نَقل کردهاند: «كُلُّ كَلاَمٍ لاَ يُبْدَأُ فِيهِ بِالْحَمْدِ فَهُوَ أَقْطَعُ[31]»؛ این مَسأله «اَبْتَر» داشت، ولی در اینجا «أَقْطَعُ» دارد. اینجا مقداری تُندتر است، تیزتر است؛ اینجا قطع میکند.
«و کان رسول الله (صَلَّی الله علیه و آله و سَلَّم) اذا اصبح قال: الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کلّ حال[32]»؛ چه تعداد؟ «ثلاث مائه و ستین مرّه و اذا امسی قال مثلَ ذلک[33]»؛ به عدد روزهای سال. هر صُبح و شام روز و روزگار سالش را با حَمد الهی پوشش میداد. و خب جامعترین حَمد هم همین «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» است که امام صادق (علیه السلام) در آن قَضیّهی دابّه عَملاً نشان دادند که حقّ شُکر را گفتن «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» اَدا میکند.
بررسی لُغوی کلمهی «رَبّ»
بعد به کلمهی دوّم یعنی «رَبِّ الْعَالَمِينَ» میرویم؛ «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ». رَبّ در جلسهی گذشته هم گفته شد و «آقای قورچیان» هم توضحیاتی دادند. رَبّ به مَعنی مالک و صاحب هست؛ ولی هر مالکی را رَبّ نمیگویند، هر صاحبی را رَبّ نمیگویند. علاوه بر این مَعنا که تقریباً همهی تفاسیر به همین مَعنا گفتهاند که رَبّ به مَعنی مالک و صاحب هست، صاحب مَجمع البیان شیخ الاسلام «طبرسی» (اعلی الله مقامه الشریف) ایشان میگویند: کسی اینقَدر بزرگ باشد که در مُحیط خودش مُطاع باشد، به او هم رَبّ میگویند. عظمتی داشته باشد که اطاعت او طبیعی باشد، مُطاع باشد؛ او هم رَبّ است. ولی در تَحلیل آن هم به همین صاحب برمیگردد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»؛ رَبّ مالک و صاحبی است که تَدبیر مَربوب را مورد عنایت قرار میدهد. او را رَها نمیکند؛ میخواهد استعداد او به فعلیّت برسد. آن کَمال مَطلوب را نائل بشود. مالکی که مَملوک خودش را، صاحبی که مِلک خودش را تَحت مُراقبت قرار میدهد، حفاظت میکند و لازمهی رُشد او را در اختیارش قرار میدهد، این رَبّ میشود. و وقتی رَبّ مُتعلَّق دارد، محدودهی رُبوبیّت و مالکیّت به اندازهی همان مُتعلَّق است. رَبُّ الّدار. حضرت عبدالمُطلب فرمودند: «أَنَا رَبُّ اَلْإِبِلِ، وَ لِهَذَا اَلْبَيْتِ رَبٌّ[34]»؛ من در مَحدودهی مِلک خودم، مایَملک خودم دارم با تو صحبت میکنم. آن چیزی که تو فکر کردی از یاد بُردهام اینجور نیست؛ کسی دارد.
رَبّ مُطلق هم فقط خداست. رَبّ مُطلق یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبِّ، یا رَبّاه! مالک مُطلق خداست، صاحب مُطلق خداست، رازِق مُطلق خداست، مُرشد مُطلق خداست، هادی مُطلق خداست. رُبوبیّت او همهی اینها را اِعمال میکند و مردم را هم به مَقصد میرساند.
دختر زن را برای شوهر رَبیبهاش میگویند. برای اینکه وقتی مادر او همسر این شد، حفاظت و مُراقبت از آن دختر هم به عُهدهی این قرار گرفته است. لذا رَبیبه میگویند بخاطر آن اهتمامی که برای حفاظتش و رساندن او به مَقصد زندگی دارد.
همهی موجودات بندگی حضرت حقّ را طوعاً انتخاب کردهاند
«الْعَالَمِينَ»؛ عالَمین جمع عالَم است؛ ولی با «مین» و به صورت عالَمین آمده است که مَخصوص عُقلاست. این مَخصوص عُقلا بودن یک احتمال این است که چون انسان، جِن و مَلَک دارای آن هستند. حالا وُسعت مَلائکه هم که برای کسی مُشخّص نیست. بنابراین این 3 گروه که ذَوی العُقول هستند، بقیهای هم که ذَوی العُقول نیستند، تَغلیب هستند. به آنها میشود گفت عالَم تَغلیب. لکن نظر دیگری هم که به نظر میرسد با نظر اَهل شُهود، اَهل معرفت و توحید سازگارتر باشد، این است که همهی موجودات حَیّ هستند، شُعور دارند و طوعاً انتخاب کردهاند. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ[35]»؛ تمامی موجودات هم ذکر دائم دارند، هم سُجود دائم دارند و هم انتخاب کردهاند. قدرت عقلی و ارادهای دارند. «فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ[36]»؛ انتخاب کردهاند. چرا تَحمیل باشد؟ با عشق میآییم؛ «قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ». بنابراین
«جُمله ذرّات زمین و آسمان ***** لشکر حقاند گاه امتحان[37]»
«ما سَمیعیم و بَصیریم و خوشیم ***** با شما نامَحرمان ما خامُشیم[38]».
اینها روز قیامت یَقهی ما را میگیرند. همین زمین، همین آسمان، همین لباس؛ این چیزهایی که ما فکر میکردیم نیستند. آنجا «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ[39]»؛ همه به زبان میآیند و آنچه در درونشان هست را اظهار میکنند.
نظر علّامهی طباطبایی (رحمت الله علیه) در مورد کلمهی «الْعَالَمِينَ»
ولی قرآن به زبان مُتعارف نازل شده است. لذا در میان مُفسّرین مرحوم آقای طباطبایی (اعلی الله مقامه الشریف) آوردهاند و دیگران ندیدهاند. ایشان میگویند: این آیات ابتدایی سورهی مبارکهی حَمد «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ * الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» شامل همه ی موجودات هستند. رَحمت رَحمانیّه، کَمیّت رَحمت رَحیمیّه است، اُلوهیّت خداوند برای همهی موجودات هست و رُبوبیّتش هم همه را شامل میشود. ولی وقتی به «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ[40]» میرسیم، این جَزا برای موجوداتی است که در مَعرض امتحان قرار گرفتند و خداوند متعال چراغ عقل را به عُنوان حُجّت جَهت حُسن انتخاب در درون آنها تَعبیه کرده است و اینها جِنّ و اِنس هستند؛ غیرِ اینها نیست. لذا به دلیل آیهی «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، این عالَمین هم مَخصوص اینهایی است که در روز جَزا پاداش دریافت میکنند؛ «إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً[41]». ایشان این نکته را دارند و بنده در مورد دیگران ندیدم این نکته را داشته باشند.
نکتهی علّامه جوادی (حفظه الله) در مورد «حَمد»
یک نکتهای را هم علّامه جوادی آملی (اَطال الله عُمره الشریف) میگویند که نکتهای جالبی است. در صحیفهی سجادیه حضرت امام سجّاد (علیه السلام) دارند بر اینکه خدایا تو را شُکر میکنیم که به ما توفیق حَمد دادی که اگر اینجور نبود، ما مانند حیوانات بودیم. ایشان از این استفاده میکنند که مُقوّم انسانیّت انسان، یعنی فَصل اَخیر او ناطق بودن اوست؛ نه اینکه حامد بودن اوست. مُقوّم انسانیّت انسان به این است که مُنعم و نعمتش را مییابد و حَمد نعمتهای الهی را دارد؛ والّا انسان نمیشود. بعد هم این آیات کریمه را بیان میکنند: «أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ[42]». این هم نکتهی لطیف و زیبایی بود.
خداوند آفرینش آدم را در پایان خلقت خویش قرار داده است
در تفسیر «مَجد البیان» وقتی عالَمین را مَطرح میکنند، 5ـ4 روایت نَقل میکنند که تعداد عالَمین را بیان کرده است. 6 عالَم، چند عالَم، چند روایت تعداد عوالِم را مُتعدّد نَقل کرده است. ولی آن چیزی که از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در اَذهان ما هست، خداوند متعال خَلَقَ «أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ[43]»؛ حالا این را که از آنجا نوشتهایم خدمتتان عَرض میکنیم: «عَنْ أَبَی جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: تَرَى أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا اَلْعَالَمَ اَلْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلْ وَ اَللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ اَلْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ اَلْآدَمِيِّينَ[44]». مَعلوم میشود که مراحل خلقت به گونهای است که آدم آخرش را نمیداند. لذا فرمود: «أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ اَلْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ اَلْآدَمِيِّينَ»؛ تو و آن آدمییّن همه در آخر عوالِم هستند. خداوند متعال ابتدا خانه را ساخته است، بعد هم امکانات زندگی را فراهم کرده است، آب را آفریده است، همهی چیزهایی که نیاز آدم را برطرف میکند همهچیز را جور کرده است و بعد به صاحبخانه فرموده است که بفرما. «أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ اَلْعَوَالِمِ»؛ از نظر مراحل خلقت خداوند آدم را در آخر قرار داده است.
تنها یک رَحمت خدا عالَم را تَحت پوشش خود قرار داده است
در مورد رَحمت هم گرچه دیگر این بَحث گذشته است، ولی چون حدیث دلنشین است و با ذهنهای مبارک شما هم آشنایی دارد، بد نیست این حدیث را هم بخوانیم. در مَجمع البیان از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نَقل میکند: «أن للّه عزّ و جلّ مائة رحمة أنزل منها واحدة إلى الأرض فقسمها بين خلقه فبها يتعاطفون و يتراحمون[45]»؛ صد رَحمتی که خداوند متعال آفریده است، یکی از آنها در زمین جولان میدهد و با همان یک رَحمت مادرها فرزندانشان را اینگونه عاشقانه تَحمُّل میکنند، اَشخاص گذشت میکنند، همدیگر را دوست دارند، ایثار میکنند، نثار میکنند. همهی اینها جلوههای یک رَحمت خداست. البته مُشخّص است که این عالَم ظرفیّت بیش از این را نداشت؛ نه اینکه خداوند نمیخواهد یا نمیتواند؛ ولی «وَ اَلَّذِي سَأَلْتَنِي لاَ يَكُونُ[46]»؛ اینجا ظرفیّتش را ندارد و یک رَحمت در اینجا دارد جولان میدهد و مَحافل را گرم میکند. «و أخر تسعاً و تسعين لنفسه يرحم بها عباده يوم القيامة[47]»؛ انشاءالله دست همهی ما به دامان حضرت علی (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) برسد. خداوند برای قیامت گذاشته است.
بسیار خوب؛ صلواتی مَرحمت بفرمایید.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات 25 تا 28.
[2] سوره مبارکه فاتحه، آیه 1.
[3] معاویة بن عمار کوفی (درگذشت ۱۷۵ق) از راویان و اصحاب امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام). از وی چند اثر درباره نماز، حج و زکات ذکر شده است. یونس بن یعقوب خواهرزاده اوست. معاویه بن عمار از راویان مورد اعتماد امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) بود. وی را از حاملان دانش این دو امام دانستهاند. برخی از دانشمندان رجالی اهل سنت نیز او را توثیق کردهاند. معاویه بن عمار راوی ۹۶۴ حدیث است. از وی آثار فراوانی ذکر شده است که از جمله آنها کتاب حج، کتاب زکات، کتاب صلاة، کتاب دعاء، کتاب طلاق و کتاب مزار أمیر المؤمنین (علیه السلام) است.
[4] اَلعُروَةُ الوُثْقی کتابی فقهی به زبان عربی، تألیف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی (۱۲۴۷-۱۳۳۷ق)، فقیه شیعه که در صد سال اخیر، مبنای فقها و مراجع تقلید شیعه برای بیان فتواهایشان بوده و فقیهان شیعه، نظرات فقهی خود را در حاشیه این کتاب بیان کردهاند. این کتاب به عروه و عروة الوثقی نیز شهرت دارد. العروة الوثقی، مهمترین کتاب فقهی سید یزدی به شمار میآید و اهمیت آن در حوزههای علمیه تا حدی است که نویسنده کتاب، «صاحب عروه» خوانده میشود. عروة الوثقی، فتواهای سید محمدکاظم یزدی در بیشتر بخشهای فقه را دربرگرفته و ۳۲۶۰ مسئله فقهی دارد. مستمسک العروة الوثقی، اولین شرح استدلالی بر عروه، نوشته آیت الله سید محسن حکیم است. عروه در ۱۶ «کتاب» یا فصل، دوره کاملی از فقه را بیان کرده است. فصلهای این کتاب به ترتیب عبارت است از: اجتهاد و تقلید، طهارت، نماز، روزه، اعتکاف، زکات، خمس، حج، اجاره، مضاربه، مزارعه، مساقات، ضمان، حواله، نکاح و وصیت. برخی از کتب وابواب فقهی طبق وصیت سید محمدکاظم یزدی پس از مرگ وی به عروة الوثقی ملحق شده است و عنوان ملحقات العروة الوثقی، توسط ناشر انتخاب شده است، پس از مقدمه بسیار کوتاه نخستین مسأله کتاب عروة الوثقی در باره وظیفه مکلف است که در مسائل مربوط به عبادات و معاملات بر او واجب است که یا مجتهد، یا مقلد باشد و یا به احتیاط عمل بکند.
[5] سوره مبارکه فاتحه، آیه 2.
[6] نهج البلاغه، فرازی از خطبه 157.
«و من خطبة له (علیه السلام) يحثّ الناسَ على التقوى: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِكْرِهِ وَ سَبَباً لِلْمَزِيدِ مِنْ فَضْلِهِ وَ دَلِيلًا عَلَى آلَائِهِ وَ عَظَمَتِهِ. عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ، لَا يَعُودُ مَا قَدْ وَلَّى مِنْهُ وَ لَا يَبْقَى سَرْمَداً مَا فِيهِ، آخِرُ فَعَالِهِ كَأَوَّلِهِ، مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلَامُهُ، فَكَأَنَّكُمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوكُمْ حَدْوَ الزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ؛ فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَيْرِ نَفْسِهِ تَحَيَّرَ فِي الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَكَ فِي الْهَلَكَاتِ وَ مَدَّتْ بِهِ شَيَاطِينُهُ فِي طُغْيَانِهِ وَ زَيَّنَتْ لَهُ سَيِّئَ أَعْمَالِهِ؛ فَالْجَنَّةُ غَايَةُ السَّابِقِينَ وَ النَّارُ غَايَةُ الْمُفَرِّطِينَ. اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ التَّقْوَى دَارُ حِصْنٍ عَزِيزٍ وَ الْفُجُورَ دَارُ حِصْنٍ ذَلِيلٍ لَا يَمْنَعُ أَهْلَهُ وَ لَا يُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ إِلَيْهِ؛ أَلَا وَ بِالتَّقْوَى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطَايَا وَ بِالْيَقِينِ تُدْرَكُ الْغَايَةُ الْقُصْوَى. عِبَادَ اللَّهِ، اللَّهَ اللَّهَ فِي أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَيْكُمْ وَ أَحَبِّهَا إِلَيْكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْضَحَ لَكُمْ سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ، فَشِقْوَةٌ لَازِمَةٌ أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ. فَتَزَوَّدُوا فِي أَيَّامِ الْفَنَاءِ لِأَيَّامِ الْبَقَاءِ، قَدْ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ وَ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ وَ حُثِثْتُمْ عَلَى الْمَسِيرِ، فَإِنَّمَا أَنْتُمْ كَرَكْبٍ وُقُوفٍ لَا يَدْرُونَ مَتَى يُؤْمَرُونَ بِالسَّيْرِ؛ أَلَا فَمَا يَصْنَعُ بِالدُّنْيَا مَنْ خُلِقَ لِلْآخِرَةِ وَ مَا يَصْنَعُ بِالْمَالِ مَنْ عَمَّا قَلِيلٍ يُسْلَبُهُ وَ تَبْقَى عَلَيْهِ تَبِعَتُهُ وَ حِسَابُهُ. عِبَادَ اللَّهِ، إِنَّهُ لَيْسَ لِمَا وَعَدَ اللَّهُ مِنَ الْخَيْرِ مَتْرَكٌ وَ لَا فِيمَا نَهَى عَنْهُ مِنَ الشَّرِّ مَرْغَبٌ. عِبَادَ اللَّهِ، احْذَرُوا يَوْماً تُفْحَصُ فِيهِ الْأَعْمَالُ وَ يَكْثُرُ فِيهِ الزِّلْزَالُ وَ تَشِيبُ فِيهِ الْأَطْفَالُ. اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ، لَا تَسْتُرُكُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ دَاجٍ وَ لَا يُكِنُّكُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاجٍ. وَ إِنَّ غَداً مِنَ الْيَوْمِ قَرِيبٌ يَذْهَبُ الْيَوْمُ بِمَا فِيهِ وَ يَجِيءُ الْغَدُ لَاحِقاً بِهِ، فَكَأَنَّ كُلَّ امْرِئٍ مِنْكُمْ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْأَرْضِ مَنْزِلَ وَحْدَتِهِ وَ مَخَطَّ حُفْرَتِهِ، فَيَا لَهُ مِنْ بَيْتِ وَحْدَةٍ وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ وَ مُفْرَدِ غُرْبَةٍ، وَ كَأَنَّ الصَّيْحَةَ قَدْ أَتَتْكُمْ وَ السَّاعَةَ قَدْ غَشِيَتْكُمْ وَ بَرَزْتُمْ لِفَصْلِ الْقَضَاءِ. قَدْ زَاحَتْ عَنْكُمُ الْأَبَاطِيلُ وَ اضْمَحَلَّتْ عَنْكُمُ الْعِلَلُ وَ اسْتَحَقَّتْ بِكُمُ الْحَقَائِقُ وَ صَدَرَتْ بِكُمُ الْأُمُورُ مَصَادِرَهَا، فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ وَ اعْتَبِرُوا بِالْغِيَرِ وَ انْتَفِعُوا بِالنُّذُر».
[7] سوره مبارکه تغابن، آیه 17.
«إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ».
[8] سوره مبارکه توبه، آیه 111.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ».
[9] سوره مبارکه بقره، آیه 158.
«إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ».
[10] همان.
[11] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲4.
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[12] سوره مبارکه انفال، آیه 17.
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَ لِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ».
[13] سوره مبارکه نجم، آیه 3.
[14] سوره مبارکه بقره، آیه 138.
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ».
[15] الکافي، جلد ۲، صفحه ۹۷.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ اَلْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنِ اَلْمُثَنَّى اَلْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَسُرُّهُ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى هَذِهِ اَلنِّعْمَةِ وَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَغْتَمُّ بِهِ قَالَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ».
[16] همان.
[17] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِى قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ، وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِى لَایَقُومُ لَها شَىْءٌ، وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتِى مَلَأَتْ کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِسُلْطانِکَ الَّذِى عَلَا کُلَّ شَىْءٍ، وَ بِوَجْهِکَ الْباقِى بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِى مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَىْءٍ، وَ بِعِلْمِکَ الَّذِى أَحَاطَ بِکُلِّ شَىْءٍ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَىْءٍ؛ یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ، یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِکُ الْعِصَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ النِّقَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُغَیِّرُ النِّعَمَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ. اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلَاءَ؛ اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِى کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَ کُلَّ خَطِیئَهٍ أَخْطَأْتُها. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلَىٰ نَفْسِکَ، وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِى مِنْ قُرْبِکَ، وَ أَنْ تُوزِعَنِى شُکْرَکَ، وَ أَنْ تُلْهِمَنِى ذِکْرَکَ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنِى وَ تَرْحَمَنِى، وَ تَجْعَلَنِى بِقَِسْمِکَ رَاضِیاً قانِعاً، وَ فِى جَمِیعِ الْأَحْوَالِ مُتَواضِعاً…».
[18] سوره مبارکه سجده، آیه 7.
«الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ».
[19] سوره مبارکه هود، آیه 6.
«وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ».
[20] سوره مبارکه اعراف، آیه 43.
«وَ نَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ وَ قَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَذَا وَ مَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَ نُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
[21] اين حديث بدين نحو در مصادر ذكر نشده است. ولى در بحارالأنوار (ج 101 ، ص 45) از امام كاظم عليه السلام روايت شده كه فرموده اند: «ثلاث يجلين البصر: النظر الى الخضرة و النظر الى الماء الجارى و النظر الى الوجه الحسن» . وعجلونى در كشف الخفا (1/324) بعد از نقل اين حديث از امام صادق عليه السلام از پدرانش از امام على عليه السلام ، براى تأييد آن گويد: ما أحسن ما قيل فى المقام: {ثلاثة تذهب عنّا الحزن الماء و الخضرة و الشكل الحسن}.
[22] سوره مبارکه زمر، آیه 74.
[23] سوره مبارکه فاطر، آیه 34.
[24] سوره مبارکه یونس، آیه 62.
[25] سوره مبارکه یونس، آیه 10.
[26] مکارم الأخلاق، جلد ۱، صفحه ۳۰۷؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۰، صفحه ۲۱۵.
«[مكارم الأخلاق]، قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : أَوَّلُ مَنْ يُدْعَى إِلَى اَلْجَنَّةِ اَلْحَمَّادُونَ اَلَّذِينَ يَحْمَدُونَ اَللَّهَ فِي اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ».
[27] همان.
[28] سوره مبارکه زمر، آیه 10.
«قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ».
[29] نهج البلاغه، حکمت 251؛ نتیجه خوشی دنیا و سختی آن.
«وَ قَالَ (علیه السلام): مَرَارَةُ الدُّنْيَا، حَلَاوَةُ الْآخِرَةِ؛ وَ حَلَاوَةُ الدُّنْيَا، مَرَارَةُ الْآخِرَةِ».
[30] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۰، صفحه ۲۱۶.
[31] عدة الداعي و نجاح الساعي، جلد ۱، صفحه ۲۶۰.
[32] کافی، جلد 2، صفحه 503.
[33] همان.
[34] البرهان في تفسير القرآن، جلد ۵، صفحه ۷۶۰.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى ، عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ ، عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) : «لَمَّا أَتَى صَاحِبُ اَلْحَبَشَةِ بِالْخَيْلِ وَ مَعَهُمُ اَلْفِيلُ لِيَهْدِمَ اَلْبَيْتَ مَرُّوا بِإِبِلٍ لِعَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ فَسَاقُوهَا، فَبَلَغَ ذَلِكَ عَبْدَ اَلْمُطَّلِبِ ، فَأَتَى صَاحِبَ اَلْحَبَشَةِ ، فَدَخَلَ اَلْآذِنُ، فَقَالَ: هَذَا عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ بْنُ هَاشِمٍ ، قَالَ: وَ مَا يَشَاءُ؟ قَالَ اَلتَّرْجُمَانُ: جَاءَ فِي إِبِلٍ لَهُ سَاقُوهَا يَسْأَلُكَ رَدَّهَا، فَقَالَ مَلِكُ اَلْحَبَشَةِ لِأَصْحَابِهِ: هَذَا رَئِيسُ قَوْمٍ وَ زَعِيمُهُمْ! جِئْتُ إِلَى بَيْتِهِ اَلَّذِي يَعْبُدُهُ لِأَهْدِمَهُ وَ هُوَ يَسْأَلُنِي إِطْلاَقَ إِبِلِهِ! أَمَا لَوْ سَأَلَنِي اَلْإِمْسَاكَ عَنْ هَدْمِهِ لَفَعَلْتُ، رُدُّوا عَلَيْهِ إِبِلَهُ. فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ لِتَرْجُمَانِهِ: مَا قَالَ اَلْمَلِكُ؟ فَأَخْبَرَهُ، فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ : أَنَا رَبُّ اَلْإِبِلِ، وَ لِهَذَا اَلْبَيْتِ رَبٌّ يَمْنَعُهُ، فَرُدَّتْ عَلَيْهِ إِبِلُهُ، وَ اِنْصَرَفَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ نَحْوَ مَنْزِلِهِ، فَمَرَّ بِالْفِيلِ فِي مُنْصَرَفِهِ، فَقَالَ لِلْفِيلِ: يَا مَحْمُودُ، فَحَرَّكَ اَلْفِيلُ رَأْسَهُ. فَقَالَ لَهُ: أَ تَدْرِي لِمَ جَاءُوا بِكَ؟ فَقَالَ اَلْفِيلُ بِرَأْسِهِ: لاَ، فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ : جَاءُوا بِكَ لِتَهْدِمَ بَيْتَ رَبِّكَ، أَ فَتَرَاكَ فَاعِلَ ذَلِكَ؟ فَقَالَ بِرَأْسِهِ: لاَ. فَانْصَرَفَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ إِلَى مَنْزِلِهِ، فَلَمَّا أَصْبَحُوا غَدَوْا بِهِ لِدُخُولِ اَلْحَرَمِ ، فَأَبَى وَ اِمْتَنَعَ عَلَيْهِمْ، فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ لِبَعْضِ مَوَالِيهِ عِنْدَ ذَلِكَ: اُعْلُ اَلْجَبَلَ، فَانْظُرْ تَرَى شَيْئاً؟ فَقَالَ: أَرَى سَوَاداً مِنْ قِبَلِ اَلْبَحْرِ، فَقَالَ لَهُ: يُصِيبُهُ بَصَرُكَ أَجْمَعَ؟ فَقَالَ لَهُ: لاَ، وَ أَوْشَكَ أَنْ يُصِيبَ، فَلَمَّا أَنْ قَرُبَ قَالَ: هُوَ طَيْرٌ كَثِيرٌ وَ لاَ أَعْرِفُهُ، يَحْمِلُ كُلُّ طَيْرٍ فِي مِنْقَارِهِ حَصَاةً مِثْلَ حَصَاةِ اَلْخَذْفِ أَوْ دُونَ حَصَاةِ اَلخَذْفِ. فَقَالَ عَبْدُ اَلْمُطَّلِبِ: وَ رَبِّ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ مَا تُرِيدُ إِلاَّ اَلْقَوْمَ، حَتَّى لَمَّا صَارَتْ فَوْقَ رُؤُوسِهِمْ أَجْمَعَ أَلْقَتِ اَلْحَصَاةَ، فَوَقَعَتْ كُلُّ حَصَاةٍ عَلَى هَامَّةِ رَجُلٍ، فَخَرَجَتْ مِنْ دُبُرِهِ فَقَتَلَتْهُ، فَمَا اِنْفَلَتَ مِنْهُمْ إِلاَّ رَجُلٌ وَاحِدٌ يُخْبِرُ اَلنَّاسَ، فَلَمَّا أَنْ أَخْبَرَهُمْ أَلْقَتْ عَلَيْهِ حَصَاةً فَقَتَلَتْهُ».
[35] سوره مبارکه اسراء، آیه 44.
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا».
[36] سوره مبارکه فصلت، آیه 11.
«ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَ هِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ».
[37] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش ۳۲.
[38] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۳۷.
[39] سوره مبارکه فصلت، آیه 21.
«وَ قَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
[40] سوره مبارکه فاتحه، آیه 4.
[41] الکافي، جلد ۲، صفحه ۷۲.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: أَحْسِنِ اَلظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِيَ اَلْمُؤْمِنِ بِي إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً».
[42] سوره مبارکه اعراف، آیه 179.
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ».
[43] الخصال، جلد ۲، صفحه ۶۵۲.
«حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينٰا بِالْخَلْقِ اَلْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا اَلْخَلْقَ وَ هَذَا اَلْعَالَمَ وَ أَسْكَنَ أَهْلَ اَلْجَنَّةِ اَلْجَنَّةَ وَ أَهْلَ اَلنَّارِ اَلنَّارَ جَدَّدَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا اَلْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لاَ إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ اَلْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ اَلسَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا اَلْعَالَمَ اَلْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلْ وَ اَللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ اَلْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ اَلْآدَمِيِّينَ».
[44] همان.
[45] تفسير الصافي، جلد ۱، صفحه ۸۲.
«و روى في المشكاة أورده في المجمع عن النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: أن للّه عزّ و جلّ مائة رحمة أنزل منها واحدة إلى الأرض فقسمها بين خلقه فبها يتعاطفون و يتراحمون و أخر تسعاً و تسعين لنفسه يرحم بها عباده يوم القيامة».
[46] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۴، صفحه ۱۴۳.
«[التوحيد]، مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي أَيُّوبَ اَلْمَدَنِيِّ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ اِبْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هَلْ يَقْدِرُ رَبُّكَ أَنْ يُدْخِلَ اَلدُّنْيَا فِي بَيْضَةٍ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَصْغُرَ اَلدُّنْيَا أَوْ تَكْبُرَ اَلْبَيْضَةُ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لاَ يُنْسَبُ إِلَى اَلْعَجْزِ وَ اَلَّذِي سَأَلْتَنِي لاَ يَكُونُ».
[47] تفسير الصافي، جلد ۱، صفحه ۸۲.





