امّ سلمه گويد: پيامبر اكرم (ص) در خانه من بود، فاطمه (س)، غذايى در ظرفى كه از سنگ بود پيش آورد.. پيامبر (ص) فرمود: شوهر و فرزندانت را هم بياور تا با هم اين غذا را تناول نماييم. پس از آمدن آنها، سفره گسترده شد، غذا را خوردند؛ نبىّ اكرم روى پارچه خيبرى نشسته و من در گوشه‏اى نماز مى‏خواندم، در همين احوال آيه تطهير نازل شد. پيامبر (ص) پس از نزول آيه، همان پارچه خيبرى را بر روى عزيزان خود كشيد و خود هم در زير پارچه قرار گرفت و دستها را به سوى آسمان گرفته و عرضه داشت: بار خدايا! اهل بيت و ويژگان زبده من اين چهار تن‏اند، پروردگارا هر پليدى را از اينان دور، و هر چه بهتر پاك نهادشان فرما !

امّ سلمه گويد: در حين دعاى پيامبر (ص)، سرم را نزديك آوردم و گفتم: آيا من هم مشمول اين دعا و موهبت هستم؟ رسول خدا فرمود: نه، ليكن تو پايان خوشى دارى (طبرى، 22/5 – 7؛ ابن كثير، 5/453 – 458؛ فخر رازى، واحدى نيشابورى، حاكم حَسَكانى، بَغَوى، سيوطى و ديگران نيز اين روايت را با اختلاف كمى آورده‏اند)

مضمون اين روايت با عباراتى ديگر و از طرق معتبر و موثّق ديگر به نقل از ام سلمه و عايشه در كتب روائى اهل سنّت آمده است كه به جهت پرهيز از اطناب از ذكر آنها خوددارى مى‏شود؛ تنها ياد آور مى‏شويم كه حاكم حسكانى (متوفى 470 ه) در شواهد التنزيل بيشترين روايات را در ذيل آيه شريفه «انّما يريد تطهيراً»، با اسناد و طرق مختلف و با تعبيرات متعدّد و بسيار دقيق آورده‏است. در اينجا فقط به ذكر نام راويان اصلى آيه تطهير و تعداد آنها و برخى ديگر از خصوصيات روايات اكتفا مى‏كنيم. اين روايات در مجلد دوّم از صفحه 18 تا 140 در طى تعداد 138 روايت از حديث 637 تا 774 به طور مستند به شرح زير آمده‏است :

1 –روايت انس بن مالك انصارى، به هشت طريق؛

2 – روايت براءبن عازب انصارى، به دو طريق؛

3 – روايت جابربن عبدالله انصارى، به دو طريق؛

4 – روايت حسن بن الزهّراء البتول (عليهما السلام)، به پنج طريق؛

5 – روايت سعدبن ابى وقّاص زهرى، به سه طريق؛

6 – روايت ابوسعيد سعد بن مالك خدرى، به دوازده طريق؛

7 – روايت عبداللّه بن عباس بن عبدالمطّلب هاشمى، به سه طريق؛

8 – روايت امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع)، به يك طريق

9 – روايت عبداللّه بن جعفر طيّار (رض) از پدرش به سه طريق؛

10 – روايت امّ المؤمنين عايشه، به ده طريق؛

11 – روايت واثلةبن اسقع ليثى، به هشت طريق؛

12 – روايت ابى الحمراء هلال بن الحارث خادم النبّى (ص) به ده طريق

13 – روايت فاطمة الزهّراء بنت المصطفى (ص) به دو طريق؛

14- روايت امّ المؤمنين امّ سلمه (هند دختر سهيل) به شصت و نه طريق، يعنى حدود شصت نه نفر جداگانه، اين حديث را از ام سلمه نقل كرده‏اند شواهد التّنزيل، 2/18 – 140

مرحوم بحرانى نيز در غاية المرام حدود 41 حديث به نقل از كتب عامه آورده‏است؛ روايات بسيارى هم بر پايه منابع اهل سنت در كتاب سبيل النجاة فى تتمة المراجعات (ص 3643-) آمده‏است .

 

 

چهار نظر در شمول آيه تطهير


1-
روايات و نصوص معتبر و متواتر از اكثر صحابه و تابعين از جمله امّ سلمه، عايشه، ابوسعيد خدرى، مالك بن انس، اميرالمؤمنين على(ع) امام حسن، فاطمه زهرا (ع)، مجاهد، قتاده و غير آنها از صحابه و علماى اسلام، به طور مستند وارد شده كه آيه تطهير را مخصوص به پنج تن آل عبا مى‏شمرند و زنان و خويشان پيامبر را از عنايات خاصّه اين آيه محروم مى‏دانند .

دلايل اين مطلب علاوه بر كثرت روايات معتبر و صحيح، وجود محتوا و سياق متفاوت آيه تطهير با آيات قبل و بعد آن و تغيير لحن خطاب از ضمير جمع مؤنث به جمع مذكر «عنكُمْ ، لِيُطَهِّرَ كُم» و اعتراف همسران پيامبر (ص) نسبت به عدم شمول آيه بر زنان پيامبر (ص) و غير اينها مى‏باشد .

شوكانى ضمن تقسيم و ذكر نظرات، در مورد نظريّه اوّل مى‏گويد: روايات معتبرِ بسيارى از راويان، از جمله روايات ترمذى، ابن جرير، ابن مندز، حاكم (كه حديث را صحيح دانسته‏اند)، ابن مردويه، بيهقى، ابن ابى حاتم، طبرانى، احمد بن حنبل، ابن كثير را با طرق زيادى از احمد بن حنبل و بسيارى از علماى ديگر نقل كرده و آيه تطهير را منحصراً شامل پنج تن آل عبا مى‏شمرد و زنان پيامبر (ص) را از شمول آيه خارج مى‏سازد (فتح القدير، 4/270 )

 

2- گروهى مانند عكرمه، مقاتل و سعيد بن جبير، اهل بيت را مخصوص زنان پيامبر(ص) مى‏دانند و مى‏گويند: منظور از بيت، بيت پيامبر است كه مسكنهاى زنان آن حضرت است (نك: دنباله مقاله)

 

3- گروهى از علما برآنند كه پنج تن و نيز همسران پيامبر (ص) مشمول اين آيه هستند، زيرا زنان به خاطر آنكه در منزل پيامبر(ص) ساكن بوده‏اند از اهل بيت به شمار مى‏آيند، ضمناً سياق آيات هم آنها را در بر مى‏گيرد؛ روايت ابن عباس و غير او نيز اين نظر را تأييد مى‏كند. اما فاطمه، حسن و حسين به خاطر قرابت و بنّوت و على به حكم معاشرتش با دختر پيامبر (ص) و ملازمتش با خود پيامبر (ص)، مشمول آيه مى‏باشند (فخر رازى، مفاتيح الغيب، 9/168؛ فتح القدير، 4/270)

 

4- نظريّه ديگرى نيز هست كه از روايت زيدبن ارقم استفاده مى‏شود. در اين نظريه عموم خاندان پيامبر اعمّ از عموها و زنان و اولاد و كليه خويشاوندان پيامبر(ص) را مشمول اين آيه مى‏دانند. در واقع، صاحبان اين نظر كلمه بيت را در اين آيه بيتِ نسب تلقّى مى‏كنند كه شامل آل على، آل عقيل، آل جعفر و آل عباس مى‏شود .

نظرات فوق را عده‏اى از مفسرين اهل سنّت با تعبيرات مختلفى در تفاسير خود بيان نموده‏اند از جمله فخر رازى (متوفى‏606ه) در مفاتيح الغيب، قرطبى(14/183)، بيضاوى (3/382)، ابن كثير (متوفى‏774 ه.)، نيشابورى (متوفى‏850 ه.) در حاشيه جامع البيان(22/10)، ثعالبى (متوفى‏875 ه ، 3/228)، كاشفى سبزوارى (ذيل آيه تطهير)، سيوطى(5/198، 199)، ابوالسّعود (متوفى 951، ذيل آيه تطهير)، حقى بروسوى (متوفى 1137ه ، 70/171)، شوكانى (متوفى 1250ه ، 4/271)، آلوسى (متوفى‏1270 ه ، 3/187190-)، طنطاوى (1358ه ،16/28) و ديگران نيز آورده‏اند .

 

اهل البيت چه كسانى هستند؟ دكتر محمد بيومى مهران، استاد دانشگاه اسكندريّه، جهت معّرفى اهل البيت، ابتداء سؤال فوق را مطرح كرده و سپس به تقسيم و توضيح نظرات مختلف پرداخته‏است .

وى سؤال كرده‏است:«مَنْ هُم هؤُلاء اهْلُ البيت الكرامُ البررة» (اهل البيت، چه كسانى هستند)، آنگاه پاسخ مى‏دهد: تمام دانشمندان تاريخ و حديث، اتفّاق يا قريب به اتفاق نظر دارند كه اهل بيت همان پنج شخصّيت بزرگوار مى‏باشند و آنان عبارتند از: 1. سيدّنا و مولانا و جدّنا محمد رسول الله (ص)، 2. سيّدنا و مولانا و جدّنا الامام على بن ابى طالب عليه السلام، 3. سيّدة نساء العالمين جدّتناالسيدة فاطمة الزهراء(ع)،4. سيدنا الامام الحسن بن على بن ابى طالب (ع)، 5. سيدّنا و جدّنا و مولانا الامام الحسين عليه السلام، و پس از ذكر نظريّه متّفق عليه دانشمندان مى‏گويد: آراء ديگرى نيز وجود دارد كه اجمالاً به آنها مى‏پردازيم :

 

سه نظريّه در باره اهل البيت‏


نظريّه اوّل: عبارت است از اين كه اهل بيت، همان همسران پيامبر(ص) اند. اين نظر را سيوطى از عكرمه نقل كرده‏است. عكرمه براى اثبات حرف خود، اعلام مباهله نيز مى‏كرد .

 

نظريّه دوّم: مراد از اهل البيت، بيت نسب است كه صدقه بر آنان حرام است و مراد از آنان همان بنى هاشم يعنى اولاد على، اولاد عقيل، اولاد جعفربن ابى طالب، اولاد عباس بن عبدالمطّلب و كليّه افرادى‏اندكه به بنى هاشم منتسب هستند و به آن بيت نسب و خاندان بنى هاشم گويند .

 

نظريّه سوم: مراد از اهل البيت فقط پيامبر، على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السّلام) مى‏باشد؛ نظر صحيح و مُتَقن بلكه متّفق، همين نظر است (الامامة و اهل البيت،1/1126-). آنگاه نظريّه اول را با هشت دليل ردّ مى‏كند و نظريّه دوّم را به اين دليل كه مشمول آيه تطهير نمى‏داند، مسكوت نهاده‏است. [البته بايد افزود: مراد از بيت، نمى‏تواند بيت نسب باشد؛ زيرا با توجّه به وجود«ال» در «البيت» كه خانه معيّن و مشخّصى را نشان مى‏دهد و آن همان خانه امّ سلمه است و با عنايت به اعمال گوناگون و مكرّر رسول اكرم (ص)از قبيل زير جامه قرار دادن خود با چهار تن ديگر و خواندن آيه بر آنها و يا دعا كردن بر آنها و اينكه اينان فقط اهل بيت من هستند و يا مكرّر جلوى در خانه فاطمه (ع) آيه تطهير را خواندن و غير آنها، ثابت مى‏كند كه مراد از اهل بيت افراد خاص و ويژه‏اى است كه پيامبر آنها را معرّفى كرده‏است‏]؛ امّا نظريّه سوم را كه در باره پنج تن است با روايات و نظرات علماء، در حدود ده صفحه تأييد و تثبيت مى‏نمايد (براى تفصيل بيشتر نك: بيومى مهران (

شايان ذكر است كه ايشان متعرض نظريّه چهارم (كه آيه را شامل پنج تن همراه با زنان پيامبر مى‏داند) نشده‏است، زيرا كه اين نظريّه در واقع اجتهاد و نظر شخصى برخى از مفسّرين و از مقوله اجتهاد در مقابل نصّ است

 

 

بررسى نظرات در باره اهل بيت و شمول آيه تطهير


نظرات چهارگانه‏اى را كه در باره شمول آيه تطهير قبلاً گفته شد، يك بار ديگر به اختصار مرور مى‏كنيم: 1. مخصوص پنج تن آل عبا است، 2. مخصوص زنان پيامبر است، 3. عام و شامل هر دو طايفه يعنى پنج تن و زنان پيامبر(ص) است، 4. شامل بيت و خاندان بنى هاشم است. اكنون لازم است كه آنها را به محك اعتبار زده تا صحّت و ارزش هر كدام روشن گردد.

نظر اول كه آيه تطهير را مخصوص پنج تن آل عبا مى‏داند، مورد اتّفاق يا قريب به اتّفاق همه اصحاب و تابعين و مفسّرين بوده‏است و نيازى به بحث در باره اثبات آن نمى‏بينيم .

امّا نظر دوّم و سوّم هر دو، يك آبشخور و وجه اشتراك دارند، يعنى اين كه دوّمى همسران پيامبر (ص) را مشمول خاصّ آيه و سوّمى مشمول عامّ (و مشترك با پنج تن) مى‏داند، در واقع هر دو نظر، زنان پيامبر را در بر مى‏گيرند و در ادّعاى خود داراى يك وجه مشترك هستند .

قبل از بررسى اين كه آيه تطهير تنها شامل زنان پيامبر يا زنان و پنج تن با هم است؟ لازم است پنج نكته را بيان كنيم :

 

 

 

نكته اول: اعترافات صريح همسران‏

 

الف – ام سلمه و عايشه صريحاً در روايات متعدّد از جمله رواياتِ ابوسعيد خدرى از امّ سلمه، ابن وهب از ام سلمه، حكيم بن سعد از ام سلمه، احمد بن حنبل با اسناد از ام سلمه، عموزاده ابن حوشب از عايشه و ديگر روايات، اعتراف و اذعان دارند كه از پيامبر (ص) در خواست كردند كه در اين موهبت الهى در زمره اهل البيت قرار گيرند، ولى پيامبر اكرم (ص) با كمال صراحت و بدون ابهام در خواست آنها را ردّ نموده مى‏فرمايد: كه شما عاقبت به خير هستيد ولى از اهل البيت نيستيد. بديهى است جايى كه خود همسران اعتراف و اقرار صريح دارند كه ما (همسران) از اين موهبت الهى و از محتواى آيه شريفه خارج هستيم، چگونه و با چه دليلى، ديگران، امثال عكرمه و برخى از مفسرين زنان پيامبر(ص) را داخل در زمره اهل بيت دانسته‏اند؟

ب – طبقه اول از مفسرين صحابه و صدر اول اسلام كه سيوطى (اتقان، 2/187) مشهورترين آنها را ده نفر ياد كرده (14-. خلفاى اربعه، 5. ابن مسعود، 6. ابن عباس، 7. ابىّ بن كعب، 8. زيدبن ثابت، 9. ابو موسى اشعرى، 10. عبدالله زبير) و به گفته دكتر ذهبى (1/62) كه شش نفر ديگر بدانان افزوده (11. انس بن مالك، 12. ابو هريره، 13. عبدالله بن عمر 14. جابر بن عبدالله، 15. عبدالله بن عمروبن العاص، 16. عايشه) و نيز همه مفسّرين صحابه بدون استثنا و مفسّرين طبقات بعدى از تابعينِ تابعين و دانشمندان اسلامى در كتب تفسيرى و حديثى خود، اتفاق نظر دارند كه آيه تطهير در باره پنج تن (محمد (ص)، على، فاطمه، حسن، و حسين، يعنى اصحاب كساء) نازل شده‏است. قدر جامع روايات اين است كه پيامبر(ص) پس از نزول آيه تطهير، على، فاطمه، حسن و حسين را زير عبا جمع كرد و آيه تطهير را بر آنها تلاوت كرد، سپس دست راست از زير عبا بيرون آورد و به سوى آسمان بلند كرد و عرض نمود: اللهمّ هؤلاء اهل بيتى فَطَهِّرهُم تطْهيراً (يعنى، بارالهااينان اهل بيت من هستند: پس آنها را پاك و پاكيزه گردان). بعد از اين جريان ام سلمه در خواست مى‏كند كه با اهل بيت باشد، پيامبر اجازه نمى‏دهد؛ همچنين عايشه (در روايت ديگر) در خواست مى‏كند كه با آنها باشد، پيامبر (ص) مى‏فرمايد: تَنَحّى فَِانَّكِ عَلى خَيْرٍ (دور شو كه تو بر خير هستى)

 

 

نكته دوّم: اختصاص آيه بر زنان پيامبر، ادّعاى واهى است‏

 

عكرمه غلام ابن عباس از ميان تابعين و بعدها پيروان او، مقاتل بن سليمان و ديگران، تمام اقدامات عملى پيامبر(ص) در مورد تعيين مصداق آيه تطهير را كه به طور مكرّر انجام داده و پنج تن را به عنوان اهل بيت تعيين و معرّفى نموده، و نيز قول صحابه و مفسّرين صدر اوّل را همه ناديده گرفته و خلاف آن اظهار نموده‏اند كه آيه تطهير فقط در باره زنان پيامبر (ص) نازل شده‏است. عكرمه در اين ادّعاى واهى تا مرز مباهله با مخالفين خود، پا فشارى مى‏كرد. اعلام آمادگى وى براى مباهله موجب گرديده كه عدّه‏اى از پيروان او، ادعّايش را باور كنند و ادّعاى او رفته رفته به صورت روايت به كتب اهل سنّت وارد شود؛ و همين نظر خلاف، مبناى نظرات مخالف عدّه‏اى از مفسّرين بعدى اهل سنّت گردد؛ به همين خاطر است كه مى‏بينيم اكثر مفسّرين بعدى، احاديث مربوط به اختصاص آيه تطهير به پنج تن آل عبا را بدون ايراد و اشكالى، به طور مستند نقل كرده و در پايان قول عكرمه را به عنوان يك حديثِ مغاير با همه آن احاديث، نقل مى‏نمايند؛ مثلاً ابن جرير 18 روايت در باره اختصاص آيه به پنج تن به طور مستند آورده و در پايان قول عكرمه را بدون اظهار نقل كرده و مى‏گذرد (ابن جرير، 22 (

امّا ابن كثير ابتدا قول عكرمه را آورده و مى‏گويد: اگر منظور عكرمه اين است كه آيه تطهير در ميان آياتى است كه در باره زنان پيامبر نازل شده‏است و بنابراين زنان پيامبر سبب نزول اين آيه‏اند، اين مطلب صحيح است؛ ولى اگر منظور عكرمه اين باشد كه «مقصود و مراد از آيه تطهير، فقط زنان پيامبر است» اين مطلب نادرست است، زيرا احاديث فراوانى داريم كه دلالت بر كسانى غير از زنان پيامبر هم دارد؛ آنگاه وى 15 حديث مستند مبنى بر اختصاص آيه تطهير به پنج تن را نقل مى‏كند. شايان توّجه است كه در ميان اين همه روايات در پيرامون آيه تطهير به عنوان نمونه حتى يك روايت هم وجود ندارد كه زنان را اختصاصاً يا اشتراكاً مشمول آيه تطهير بداند، جز قول شخصى عكرمه و اجتهاد شخصى مفسران بعدى كه مبناى همه آنها قول بى اساس و بدون دليل عكرمه است .

براى پى بردن به بى اعتبارى سخن عكرمه، شايسته است كه او را بهتر بشناسيم. بنابر نوشته اكثر علماى تراجم و رجال و حديث، عكرمه از دشمنان سر سخت على (ع) بوده‏است، بنابراين مى‏توان نظر او را در باب اين آيه ناشى از عداوت و خرده حساب شخصى با امام (ع) دانست .

فريد وجدى گويد: عكرمه غلام عبدالله بن عبّاس از اهل مغرب بود؛ هنگامى كه ابن عبّاس از طرف علّى بن ابى طالب (ع) والى بصره شد، اين غلام را حصين بن خير عنبرى، به وى بخشيد. ابن عبّاس در تعليم قرآن و سنّت و نامهاى عرب براى او خيلى تلاش كرد. امّا وى به اين سبب كه بر رأى خوارج بوده دانشمندان نظر مثبتى نسبت به او ندارند و احاديث او را نمى‏پذيرند. عبداللّه بن ابى الحارث گويد: بعد از فوت عبداللّه بن عبّاس، بر على پسر ابن عباس وارد شدم، ديدم كه عكرمه را به عنوان تنبيه در اطاقى زندانى كرده‏است؛ گفتم: با غلام خود اين طور رفتار مى‏كنى؟ گفت : چون به پدرم دروغ مى‏بندد (دايرةالمعارف وجدى، 6/533)

علّامه سيّد عبدالحسين شرف الدّين مى‏گويد: عكرمه كوشش مى‏كرد مردم را در صف دشمنان على (ع) بكشاند، و در راه انصراف مردم از آن حضرت و دور كردن آنها از مقام ولايت، سعى و تلاش پيگيرى داشت. او سر دسته طايفه مهمّى از خوارج و معتقد بود كه تمام مسلمين كافرند، و مسلمان واقعى كه از اسلام حقيقى بر خوردار است، تنها از خوارجند. خالد بن عمران گويد: در موسم حجّ از عكرمه شنيدم كه مى‏گفت: اگر كليّه حاجيان را كه در مناسك حج حضور دارند، از دم تيغ بگذرانم، به منتهاى آرزوى خود رسيده‏ام؛ و در باره آيات متشابه قرآنى مى‏گفت: «هدف بارى تعالى از فرو فرستادن اين گونه آيات، چيزى جز گمراه كردن مردم نيست». به گفته فرزند ابن عباس، اين مرد بر ابن عباس دروغ مى‏بسته، و روايات جعلى به او نسبت داده‏است. عبدالله بن حارث در حضور فرزند ابن عباس سخت به او تاخت و گفت: چرا خدا را رعايت نمى‏كنى و از تقوى‏ گريزانى. از ابن مُسيّب، حكايت شده كه به غلام آزاده شده خود گفت: مبادا همچون عكرمه كه بر مولايش ابن عباس دروغ مى‏بست، نسبت خلاف واقع به من دهى. علاّمه شرف الدّين مطالب زيادى در دروغگويى و فساد عقيده عكرمه آورده‏است، (الكلمة الغّراء، 209 – 211، به نقل از ميزان الاعتدال ذهبى، فتح البارى ابن حجر عسقلانى، و فيات الاعيان ابن خلكان، ارشاد الاديب، ياقوت (

وضع مقاتل بن سليمان هم بهتر از عكرمه نيست و همچنين عروة بن زبير، هر دو فاسد العقيده و نسبت به على (ع) دشمنى داشتند (ذهبى، تذكرة الحفّاظ، 1/174؛ ميزان الاعتدال، 4/173؛ حلبى، الكشف الحثيث عمّن رُمِىَ بوضع الحديث، 26، شوشترى، قاموس الرّجال، 6/299)

شايان ذكر است كه در كتب تفسير و حديث عامّه از ابن عباس روايات متعددى نقل شده كه حكايت از عدم شمول آيه تطهير نسبت به زنان پيامبر اكرم(ص) مى‏نمايد، به عنوان نمونه: روايت هفتم از كتاب غاية المرام كه احمد بن حنبل با سند خود از ابن عباس نقل كرده‏است و همچنين حاكم حسكانى در شواهد التنزيل در روايات شماره 673 الى 675 از ابن عباس آورده كه وى آيه را مخصوص به پنج تن آل عبا مى‏داند؛ پس روايت عكرمه از ابن عباس عقلاً و نقلاً باطل خواهد بود .

 

 

نكته سوّم: انگيزه‏هاى مفسرين اهل سنّت

 

چنانكه يادآور شديم، مبناى اجتهاد و نظرات مفسّرين بعدى، قول عكرمه و همكاران يا پيروان او است، اما چه عامل و انگيزه‏اى سبب شده كه با اين حدّت و شِدّت قول عكرمه و پيروان او اخذ گردد و مبناى نظراتِ مخالفِ قرار گيرد؟ به چند عامل و انگيز اشاره مى‏نماييم :

1- اعتماد به قول و ادعاى عكرمه و پيروان او كه منشأ همه نظرات خلاف و انحرافات گشته است .

2- استقرار آيه تطهير در وسط آياتى كه مربوط به زنان پيامبر است كه موجب تصّور سياق واحد شده‏است .

3- تغيير ضمائر مؤنث به جمع مذكّر را به خاطر مشاركت پيامبر، على، حسن و حسين با زنان پيامبر و از باب تغليب مذكر دانسته‏اند .

4- تعصب نا رواى مذهبى خود مفسران كه اگر اين همه امتياز و بخصوص عصمت را براى پنج تن قايل شوند، با برخى از معتقدات آنها سازگارى نخواهد داشت؛ لذا دست به توجيه و تأويل آيه تطهير زده‏اند تا آن را از اهل بيت سلب كنند .

5- بى توجهى به كثرت روايات صحيح و معتبر و مستند در حد تواتر در باره اختصاص آيه به پنج تن آل عبا .

6- عدم توجّه به بطلان اجتهاد شخصى در مقابل آن همه نصوص معتبر، و عامّ و شامل دانستن آيه، در صورتى كه آيه دلالت به اختصاص دارد .

7- عدم توجه به خبر واحد بودن قول عكرمه (به فرض صحّت آن) كه در مقابل اخبار كثيره صحيح، تاب مقاومت ندارد .

برخى از دلايل و انگيزه‏هايى كه به آنها اشاره شد، به دليل وضوح البطلان نياز به پاسخ ندارد و به برخى ديگر در موارد مختلف پاسخ گفته شده‏است .

 

 

نكته چهارم: آيات تعيين كننده وظايف زنان پيامبر

 

در بررسى آيات سوره احزاب كه در قبل و بعد آيه تطهير (احزاب/33) راجع به زنان پيامبر آمده‏است به اين نتيجه مى‏رسيم كه وظايف ترسيم شده در آيات ياد شده با محتواى موهبتى آيه تطهير سازگارى ندارد، زيرا :

اولاً – اين آيات هيچگونه فضيلتى براى همسران پيامبر اسلام (ص) اثبات ننموده است؛ بلكه آنها را به فضيلت خواهى و كسب فضيلت تحريض و تشويق مى‏نمايد، و به وظيفه يك زن اسلامى كه مى‏تواند همسرپيامبر(ص) بوده و اين افتخار را تا قيامت داشته‏باشد آشنا مى‏نمايد.اين توّجهات براى آن است كه همسران پيامبر(ص) پا را از گليم خود فراتر ننهند، بلكه در خانه‏هاى خود به خانه‏دارى و روش مسالمت آميز فضيلت جويانه، اشتغال داشته و از بدرفتارى و هوسهاى موهوم زنانه پرهيز كنند .

ثانياً – انتفاء هر گونه فضيلت و اراده ويژه در باره زنان: اين آيات هر گز دلالت بر اراده تكوينى ذات ازلّيت بر ناآلودگى بانوان، دورى از گناه، تهذيب اخلاقى و پاكدامنى و عصمت آنها نمى‏كند؛ چرا كه مى‏بينيم با كلمه «ِانْ تُرِدْنَ: اگر بخواهيد» مشيّت در روش زندگى را بر دوش خود آنها گذارده و تذكر داده‏است كه اگر خواهان زندگى عادى دنيايى هستيد، مى‏توانيد از پيامبر طلاق گرفته جدا شويد كه لياقت همسرى او را نداريد؛ و اگر خدا و رسول او را مى‏خواهيد، پس روش فضيلت جويانه در پيش گيريد كه خداوند اجر و پاداش مضاعف به شما خواهد داد .

پس ذات پروردگار، در باره زنان و پاكى، طهارت و عصمت آنان، مشيّت فوق‏العاده‏اى ندارد، بلكه اين بستگى به شخص بانوان دارد كه بخواهند چگونه باشند. يعنى آنها را مختار قرار داده و تذكر داده‏است كه اگر راه عقل و خرد و روش مسالمت آميز صالحانه انتخاب كنند، پاداش دو برابر خواهند گرفت، و اگر راه نفرت آفرين و زشتكارى طىّ كنند، عقوبت دو برابر خواهند داشت. منتها اگر بخواهند، افتخار همسرى پيامبر را داشته باشند، بايد روش صالحانه‏اى اتّخاذ نمايند.بنابر اين اهدافى كه آيات قبل و بعد آيه تطهير تعقيب مى‏كند با هدف آيه تطهير كاملاً متفاوت است، پس نمى‏توانند وحدت سياق داشته‏باشند؛ و اين كه برخى به وحدت سياق آيات تمسّك جسته‏اند، از طريق صواب به دور افتاده‏اند

 

 

نكته پنجم: آيه تطهير كلامى بر جسته در ميان آيات ديگر

 

سياق آيه تطهير به لحاظ اراده طهارت و زدودن رجس از سوى خداوند، آشكارا با سياق آيات قبل و بعد خود متفاوت است؛ آيه تطهير، حكايت از مشيّت حق، بر امرى مهم مى‏نمايد، با حُسن انتخابى در روش سخن، لحن كلام و طرز گفتار عوض مى‏شود – و با تبديل ضمير جمع مؤنث به جمع مذكّر (كُمْ) – در يك جمله كوتاه مى‏گويد :

«انَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَ كُمْ تَطْهِيراً» اراده خداوند اين است كه تنها از اهل بيت، (نه ساير مردم، و نه همسران خانه، بلكه از شايستگان بيت نبوّت) روحيّه شيطنت، زشتى، شكّ و دودلى، امراض روحى، دنائات اخلاقى، پست همّتى وضيق صدر (رجس) را بزدايد و آنها را از هر چه رجس است، دور بدارد، و پاكى و طهارتى زايل نشدنى (عصمت) در افق فكر و روحيّه آنها ايجاد كند .

پيدا است كه اراده ازلى، بر پيدايش اين چنين علتى در خاندان رسالت بيهوده و لغو نيست، بلكه براى آماده شدن آنها، براى يك امر مهّم و خطير اسلامى است كه چيزى جز زمامدارى (امامت) مسلمين نمى‏تواند باشد (اشراقى، 12). پس معلوم شد كه مفهوم بلند آيه تطهير در باره پنج تن با مفهوم آيات قبل و بعد آن (در باره زنان ) كاملاً متفاوت است.

 

 

نظريّه چهارم: اجتهاد شخصى زيدبن ارقم‏

 

اما نظريّه‏چهارم، نظر زيدبن ارقم است كه تعبير«اهل البيت» را به بيت نسب، عنوان نموده و مى‏گويد: اهل بيت كسانى هستند كه صدقه بر آنها حرام است و آنان عبارتند از: اولاد على، اولاد عقيل، اولاد جعفر و اولاد عباس. در پاسخ بايد گفت :

اولاً – مسأله حرمت صدقه بر اولاد هاشم امرى جداگانه و داراى فلسفه جداگانه‏اى است كه هيچ ارتباطى به آيه شريفه تطهير ندارد، و ما تا آنجا كه بررسى كرده‏ايم براى اين سخن و اين ارتباط، روايتى هم نيافتيم.

ثانياً – تفسير زيد از اهل بيت به عنوان روايت نبوده، بلكه اجتهاد شخصى او است و اين سخن را به پيامبر نسبت نداده است، نظر شخصى او هم، اجتهاد در مقابل اين همه نصوص، قطعى بوده و لا محاله باطل است.

ثالثاً – اگر نظر و كلام زيد، درست بود، بر پيامبر اسلام لازم بود تا همان معامله و رفتار را كه با پنج تن آل عبا انجام دادند – يعنى آنها را زير عبا جمع كرد و اعلام كرد كه خدايا اينان اهل بيت من هستند، و نيز مدتها كه به طور مكرّر از جلوى در خانه فاطمه (ع) ردّ مى‏شدند آيه تطهير را براى آنها تلاوت مى‏فرمودند و – در باره آل جعفر، آل عقيل و آل عباس نيز انجام دهند .

بدين ترتيب بطلان هر سه نظريه (اختصاص آيه تطهير برزنان – عموميّت و شمول آيه بر زنان و پنج تن با هم – و مراد از بيت، بيت نسب بودن) ثابت مى‏شود، و فقط نظر اول كه آيه تطهير، تنها به پنج تن (محمد (ص)، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام)، اختصاص دارد، صحيح و استوار و ثابت باقى مى‏ماند .

 

 

 

منابع
آلوسى، شهاب الدين سيدّ محمود، روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم و سبع المثانى، بيروت، داراحياء التراث‏العربى، 1405 ه 1985/م.

ابن اثير، علىّ بن‏ابى الكرم جزرى، الكامل، مصر، طبع منيرية .

ابن حجر عسقلانى، احمد بن على، فتح البارى فى شرح البخارى، قاهره، البابى الحلبى، 1348 ه .

ابن حجر هيثمى، احمد بن محمد هيتمى (هيثمى)، الصواعق المحرقة على اهل البدع و الضّلال و الزنّدقة، مصر، دارالبلاغة.

ابن العربى، ابو بكر محمد بن عبدالله، احكام القرآن، مصر، 1392ه .ق .

ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن كثير، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالمعرفة، 1402ه/1982م.

ابوالسعود، محمدبن محمد العمادى، ارشاد العقل السليم الى مزايا القرآن الكريم، بيروت، داراحياءالتراث.

اشراقى، شهاب الدين و آيت الله فاضل لنكرانى، اهل البيت يا چهره‏هاى درخشان در تطهير، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374 ش.

امينى نجفى، عبدالحسين احمد، الغدير فى الكتاب و السّنة و الأدب، طهران، دارالكتب الاسلاميه ، 1366ه .ش

بحرانى، سيد هاشم بن سليمان، غايةالمرام فى حجةالخصام عن طريق الخاص و العام، بيروت، اعلمي .

بيضاوى، ناصرالدين عبدالله بن عمر، انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، بيروت اعلمى، 1410 ه/ 1990 م .

بَغَوى، حسين بن مسعود بن‏محمد(ابى الفّراء)، معالم التنزيل فى التفسير، بمبئى 1395 ه .ق .

بيومى مهران، محمد، الأمامة و اهل البيت، بيروت، مركز الغدير، 1415ه / 1995 م .

ثعالبى، عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف، الجواهر الحسان فى تفسير القرآن، بيروت، اعلمى .

جعفرى، محمّد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1362ه ش .

حاكم حسكانى، عبدالله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل فى الآيات النازلة فى اهل البيت(ع)، مجمع احياءالثقافة الاسلامية، 1411ه / 1990م .

حاكم نيشابورى، محمد بن عبدالله بن حمدويه، المستدرك على الصحيحين، حيدر آباد دكن، بدون تاريخ .

حقّى بروسوى، شيخ اسماعيل، روح البيان فى تفسير القرآن، بيروت، داراحياءالتراث، 1405ه / 1985م .

حلبى، برهان الدين، الكشف الحثيث عَمّن رُمِىَ بوضع الحديث، بيروت، عالم الكتب، 1407ه/ 1978م .

خطيب بغدادى، احمد بن على بن ثابت بغدادى، تاريخ بغداد، قاهره، بدون تاريخ .

ذهبى، ابو عبدالله شمس الدين محمد، تذكرة الحفّاظ، بيروت، داراحياء التراث، بدون تاريخ .

ذهبى، محمد حسين، التفسيرو المفسرون، داراحياءالتراث، 1396ه .ق .

سيوطى، جلال الدين عبدالرحمن، الدّرالمنثور فى التفسير بالمأثور، كاظمين، دارالكتب العراقية، افست مطبعة اسلامية و مكتبة جعفريّة، طهران 1377 ه .ق.

شبلنجى، مؤمن بن حسن، نورالابصار فى مناقب آل البيت النبى المختار.

شرف الدين، عبدالحسين (موسوى)

شوشترى، شيخ محمد تقى، قاموس الرّجال، مركز نشر كتاب، 1384ه .

شوكانى، محمدبن على بن محمد، فتح القدير الجامع بين فنّى الراوية والدراية فى علم التفسير، شركة مكتبة و مطبعة، 1383ه / 1964م .

طبرانى، حافظ ابوالقاسم سليمان بن احمد، المعجم الكبير، بيروت، داراحياء التراث 1404ه .

طبرى آملى، ابوجعفر محمد بن جرير، تاريخ الامم والملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران ، انتشارات اساطير .

همو، جامع البيان عن تأويل آى القرآن، بيروت، دارالمعرفة، 1406ه / 1986م .

طنطاوى جوهرى، استاد حكيم، الجواهر فى تفسيرالقرآن الكريم، بيروت، دارالفكر، 1350ه .

عاملى، سيد جعفر مرتضى، اهل بيت در آيه تطهير، ترجمه محمد سپهرى، قم، دفتر تبليغات اسلامى، 1372ه .ش،

فخر رازى، محمدبن عمر، مفاتيح الغيب، بيروت، داراحياء التراث، 1415 ه ./ 1995م .

فيروز آبادى، سيد مرتضى الحسينى، فضايل الخمسة من الصّحاح الستّة، بيروت، اعلمى ، 1402ه / 1979م .

قرطبى، محمدبن احمد بن ابى بكر بن فَرْح الانصارى، الجامع لاحكام القرآن، مصر، 1358 ه.ق .

كاشفى، كمال‏الدين حسين، مواهب علية، با تصحيح سيد محمد رضا جلالى نائينى .

مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالأنوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، بيروت، مؤسسه وفا، 1403 ه .ق.

محدّث قمى، شيخ عباس بن محمد رضا، سفينة البحار و مدينةالحكم و الآثار، ايران، 1355 ه .ق .

مظفّر، الشيخ محمد حسن، دلايل الصّدق، قاهره، دارالعلم، 1396 ه / 1976م .

موسوى(شرف الدّين)، سيد عبدالحسين، الكلمة الغراّء فى تفضيل فاطمة الزهراء، همراه الفصول المهمة .

ميبدى، ابوالفضل رشيدالدين، كشف الاسرار وعدة الابرار، تهران، انتشارات امير كبير، 1357ه .ش .

نمازى شاهرودى، شيخ على، مستدركات علم رجال الحديث، تهران، شفق، 1412ق .

نيشابورى، نظام‏الدين حسن بن محمد بن حسين قمى، غرايب القرآن و رغايب الفرقان، در حاشيه جامع البيان، بيروت، دارالمعرفة، 1406ه .ق .

واحدى نيشابورى، ابوالحسن علّى بن احمد، اسباب النزول، بيروت، دارالمعرفة، 1402ق .

وجدى محمد فريد، دايرةالمعارف القرن العشرين، بيروت، دارالفكر، 1979 م .

 

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *