برخى از علماى اهل سنت به استناد مطلبى كه در تفسير قمى آمده، مى گويند: كه پيامبر گرامى صلیاللهعلیهوآله به خلافت آقايان ابوبكر و عمر بشارت داهد اند. براى روشن شدن قضيه ابتدا شرح مختصری از آن ماجرا را نقل می کنیم. قضیه از این قرار بود که روزی پیامبر صلیاللهعلیهوآله، در خانه ماریه قبطیه به سر می برد، در حالی که آن روز متعلق به حفصه بود؛ سپس حفصه آمد و غضبناک به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: «ای رسول خدا تو امروز که روز من است، در خانه من و در فراش من هستی»؟ پیامبر که این را شنید، از او حیا کرد و فرمود: «کافی است! زین پس ماریه قبطیه را بر خود حرام می کنم و دیگر به فراش او نمی روم!!! من به تو سری را نیز می گویم که اگر آن را به دیگران بگویی، لعنت خداوند و ملائک و تمام مردم بر تو باد! حفصه نیز به ایشان عرض کرد که باشد، من آن را به دیگران نمی گویم؛ آن خبر چیست؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز فرمودند: « اینکه ابابکر خلافت بعد از من را به دست می گیرد و پس او پدر تو چنین می کند. حفصه گفت: «چه کسی چنین خبری را به شما داده است»؟ حضرت نیز فرمودند: «خداوند مرا خبر کرد». سپس حفصه عایشه را مطلع کرد. و عایشه نیز خبر را به گوش پدرش رساند. پدرش نیز ماجرا را به گوش عمر رساند و به عمر گفت: «من به عایشه اعتماد ندارم؛ صحت و سقم این مطلب را از حفصه جویا شو»! عمر نیز چنین می کند و پس از انکار اولیه، سرانجام راز پیامبر صلیاللهعلیهوآله، فاش می شود!
این خبر به گوش پیامبر می رسد و آیات سوره تحریم نازل می شود[1]. امادر اين روايت چند اشكال اساسى وجود دارد:
1 ـ اصل روايت مرسل است .
مرحوم قمى براى اين روايت، سندى ذكر نكرده تا بررسى شود كه آيا صحيح است يا ضعيف .
2 ـ عدم انتساب آن به معصوم:
مضمون آن به معصوم نسبت داده نشده، بلكه قمى به عنوان شأن نزول ذكر كرده است .
3 . هيچ مژدهاي داده نشده است :
اشكال سوم اين است كه در روايت هيچ گونه بشارتى به خلافت ابوبكر و عمر داده نشده ؛ بلكه پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله به حفصه فرموده: وأنا أفضي إليك سرّاً يعنى يك خبر سرى و غيبى، نسبت به آينده به تو مى گويم.
اين خبر سرّى همانند صدها اخبار غيبى حضرت نسبت به آينده است همانند اخبار از دولت شوم بنى اميه كه به دنبال خوابى كه حضرت ديده بود و مايه نگرانى او شده بود و اين آيه شصتم سوره مبارکه اسراء نازل شد که شريفه نازل شد: که ما رؤیایی را که به تو نشان دادیم تنها برای آزمایش مردم بود؛ و ما آن ها را بيم داده و انذار مى كنيم، اما جز طغيان عظيم، چيزى بر آن ها نمى افزايد[2]. چنانچه قرطبی نیز در تفسیر خود، به فحوای این خواب اشاره کرده و می گوید رسول گرامی اسلام، در خواب دیدند که بنی امیه همانند بوزینگان از منبرشان بالا می روند؛ که به دنبال آن حضرت غمناک شده و تا آخر عمر شریفشان لب به خنده باز نگشودند؛ آنگاه این آیه نازل شد و از سلطنت بنی امیه و فتنه بودن آن خبر داد[3].
همچنين که پیامبر صلیاللهعلیهوآله در اخبار دیگری، دوران بعد از سی سال خویش را سلطنت گزنده می خوانند؛ چنانچه ابن حجر این مطلب را از احمد بن حنبل و صاحبان سنن و ابن حبان با سند صحیح نقل می کند[4].
پس بر فرض صحت روايت، مضمون آن فقط نشانگر پيشگويى رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله از يك اتفاق آينده است و نه يك بشارت.
- چرا علني بيان نكرد ؟
اگر چنان كه خلافت ابوبكر و عمر حق بود، مى بايست پيامبر گرامى صلیاللهعلیهوآله آن را به صورت علنى بيان مى فرمود و نيازى نبود كه آن را به صورت يك خبر سرّى بيان كند[5].
5. بر اثر صحت روایت، حفصه ملعون خدا، ملائكه و تمام مردم خواهد بود:
مضمون روايت تمام عقائد اهل سنت را باطل مى كند ؛ زيرا در اين روايت رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله به حفصه فرموده:
«اگر تو اين خبر غيبى و سرى را كه تو به مى گويم، فاش سازى ، به لعنت خدا وملائكه وتمامى مردم گرفتار خواهى شد .»
آيا اهل سنت حاضر به پذيرفتن اين مطلب نسبت به ام المؤمنين حفصه هستند ؟
- ابوبكر به عايشه اعتماد ندارد :
وقتى اين خبر به گوش ابوبكر مى رسد، به نزد عمر آمده و مى گويد: «عائشه اين چنين خبرى از حفصه نقل كرده ولى من به گفتار او اطمينان ندارم تو از حفصه سؤال كن»!
اين عبارت نشانگر عدم اعتماد ابوبكر به دختر خويش ومتهم ساختن وى به دروغگويى است وقتى خود ابوبكر سخن دختر خود را بهتر از ديگران مى شناسد ، اعتماد ندارد ؛ پس چطور شما تمام روايات او را بدون چون و چرا قبول مى كنيد؟
جالب اين كه فقط عمر قضيه را از حفصه مى پرسد ، او نيز در آغاز انكار مى كند ومى گويد: «چيزى در اين زمينه به عائشه نگفته» يعنى او دروغ مى گويد! و پس از اصرار آقاى عمر، حفصه مى گويد: «آری پیامبر چنین گفته است»!
و در اين عبارت حفصه نيز ، در ابتدا ، عائشه را به دروغگويى نسبت مى دهد ، و سپس به دروغ خود اعتراف مى كند.
بنابرین این روایت صحیح نمی باشد؛ و اگر ملتزم به صحت این روایت شویم، باید پاسخگوی ابعاد دیگری از این حدیث نیز شویم که بی شک، چنین چیزی برای صاحبان این دواعی خوشایند نخواهد بود.
.[1] «قال علي بن إبراهيم: كان سبب نزولها أنّ رسول اللّه صلى الله عليه وآله كان في بعض بيوت نسائه وكانت مارية القبطيّة تكون معه تخدمه وكان ذات يوم في بيت حفصة فذهبت حفصة في حاجة لها فتناول رسول الله مارية ، فعلمت حفصة بذلك فغضبت وأقبلت على رسول اللّه صلى الله عليه وآله وقالت يا رسولالله هذا في يومي وفي داري وعلى فراشي؟! فاستحيا رسول الله منها ، فقال كفى فقد حرمت مارية على نفسي ولا أطأها بعد هذا أبداً، و نا أفضي إليك سرّاً فإن أنت أخبرت به فعليك لعنة اللّه والملائكة والناس أجمعين. فقالت: نعم ما هو ؟ فقال إنّ أبا بكر يلي الخلافة بعدي ثمّ من بعده أبوك. فقالت: من أخبرك بهذا؟ قال: الله أخبرني، فأخبرت حفصة عائشة من يومها ذلك وأخبرت عائشة أبا بكر ، فجاء أبو بكر إلى عمر فقال له: إنّ عائشة أخبرتني عن حفصة بشئ ولا أثق بقولها، فاسأل أنت حفصة. فجاء عمر إلى حفصة ، فقال لها: ما هذا الذي أخبرت عنك عائشة ، فأنكرت ذلك، قالت: ما قلت لها من ذلك شيئاً. فقال لها عمر: إن كان هذا حقّاً فأخبرينا حتى نتقدّم فيه. فقالت: نعم قد قال رسول اللّه ذلك فاجتمع . . . . . على أن يسمّوا رسول الله فنزل جبرئيل على رسول الله صلى الله عليه وآله بهذه السورة (يَا أَيّهَا النَّبىّ لمَ تحَرّم مَا أَحَلَّ الله لَكَ تَبْتَغي مَرْضَاةَ أَزْوَاجكَ وَالله غَفورٌ رَحيمٌ قَدْ فَرَضَ الله لَكمْ تَحلَّةَ أَيْمَانكمْ). يعني: قد أباح الله لك أن تكفر عن يمينك وَالله مَوْلاَكمْ وَهوَ الْعَليم الْحَكيم وَإذْ أَسَرَّ النَّبىّ إلَى بَعْض أَزْوَاجه حَديثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ به). اي: أخبرت به. (وَأَظْهَرَه الله) يعني أظهر الله نبيّه على ما أخبرت به وما همّوا به(عَرَّفَ بَعْضَه) اي أخبرها وقال لم أخبرت بما أخبرتك. وقوله (وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْض) قال لم يخبرهم بما علم ممّا همّوا به. (قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَني الْعَليم الْخَبير إنْ تَتوبَا إلَى الله فَقَدْ صَغَتْ قلوبكمَا وَإنْ تَظَاهَرَا عَلَيْه فَإنَّ اللهَ هوَ مَوْلاَه وَجبْريل وَصَالح الْمؤْمنينَ). يعني أمير المؤمنين عليه السلام. (وَالْمَلاَئكَة بَعْدَ ذَلكَ ظَهيرٌ) يعني لأمير المؤمنين عليه السلام. ثمّ خاطبها فقال: (عَسَى رَبّه إنْ طَلَّقَكنَّ أَنْ يبْدلَه أَزْوَاجاً خَيْراً منْكنَّ مسْلمَات مؤْمنَات قَانتَات تَائبَات عَابدَات سَائحَات ثَيّبَات وَأَبْكَاراً) عرض عائشة لأنّه لم يتزوّج ببكر غير عائشة» تفسير القمي، ج 2، ص 375 ، 377، التفسير الصافي، ج 5، ص 194 ج 7، ص 233، تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 367
.[2] «وَمَا جَعَلْنَا الرّؤْيَا الَّتي أَرَيْنَاكَ إلاَّ فتْنَةً للنَّاس وَنخَوّفهمْ فَمَا يَزيدهمْ إلاَّ طغْيَاناً كَبيراً» الإسراء / 60
.[3] «قال سهل: إنّما هذه الرّؤيا هي أنّ رسول الله صلیاللهعلیهوآله كان يرى بني أميّة ينزون على منبره نزو القردة فاغتمّ لذلك وما استجمع ضاحكا من يومئذ حتّى مات صلیاللهعلیهوآله ، فنزلت هذه الآية مخبرة أنّ ذلك من تملّكهم وصعودهم يجعلها الله فتنة للنّاس وامتحانا» ر.ک: تفسير القرطبيّ، ج 10 ص283/282
.[4] « أخرجه أحمد وأصحاب السّنن وصحّحه ابن حبّان وغيره من حديث سفينة أنّ النّبيّ صلیاللهعلیهوآله قال الخلافة بعدي ثلاثون سنة ثمّ تصير ملكا عضوضا» فتح الباري ابن حجر ج 8 ص61
[5] جهت اطلاع بيشتر مراجعه شوده به: قاموس الرجال، ج 12، ص 297 ، 298