در اصل سفياني بحثي نيست، رواياتي از فريقين و از طرق اهل بيت به ما رسيده است. ولي بحث در حتميت و خصوصيات سفياني است فعلاً بحث ما روي اين محور است که آيا علامت بودن سفياني حتميت دارد يا نه؟

روايات در اين خصوص متعارض هستند که سه دسته مي‌شوند يک سري روايات فقط اشاره به علاميت دارند نه چيز ديگري. در روايات ديگر علامت سفياني در ذيل علاماتي که حتميت ندارد آمده، شايد به دليل وحدت سياق بتوانيم بگوييم آن هم حتميت ندارد. اما دسته سوم رواياتي هستند که به صراحت حتميت سفياني را تأکيد دارند که دراين دسته سوم هم رواياتي است که مي‌گويد علاوه بر اينکه حتميت دارد ممکن است بَداء هم در آن حاصل شود. ولي با دقت در همه اين روايات مي‌توانيم بگوييم که اينها همه مثبت هستند و تعارضي ندارند و مي‌توانيم آنها را با هم جمع کنيم.

 اکنون روايات هر گروه را بررسي مي کنيم:

بررسی روایات دسته اول

از دسته رواياتي که اشاره به اصل سفياني دارد نه به حتميت و ظاهراً به غير حتميت است همانند روايت امام باقر علیه السّلام است که مرحوم صدوق در کتاب کمال الدين به طريق خود آورده که بحث سندي آن در بخش هاي قبل[1] گذشت. و تنها مشکلي که داشت همان اسماعيل بن علي قزويني است که مهمل است.

حدثنا محمد بن محمد بن عصام رضي الله عنه قال حدثنا محمد بن يعقوب الكليني قال حدثنا القاسم بن العلاء قال حدثني إسماعيل بن علي القزويني قال حدثني‏ علي بن إسماعيل عن عاصم بن حميد الحناط عن محمد بن مسلم الثقفي قال سمعت أبا جعفر محمد بن علي الباقر ع يقول «القائم منا منصور بالرعب مؤيد بالنصر تطوى له الأرض و تظهر له الكنوز يبلغ سلطانه المشرق و المغرب و يظهر الله عز و جل به دينه على الدين كله و لو كره المشركون فلا يبقى في الأرض خراب إلا قد عمر و ينزل روح الله عيسى ابن مريم ع فيصلي خلفه قال قلت يا ابن رسول الله متى يخرج قائمكم قال إذا تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال و اكتفى الرجال بالرجال و النساء بالنساء و ركب ذوات الفروج السروج و قبلت شهادات الزور و ردت شهادات العدول و استخف الناس بالدماء و ارتكاب الزناء و أكل الربا و اتقي الأشرار مخافة ألسنتهم و خروج السفياني من الشام و اليماني من اليمن و خسف بالبيداء و قتل غلام من آل محمد ص بين الركن و المقام اسمه محمد بن الحسن النفس الزكية و جاءت صيحة من السماء بأن الحق فيه و في شيعته فعند ذلك خروج قائمنا فإذا خرج أسند ظهره إلى الكعبة و اجتمع إليه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا و أول ما ينطق به هذه الآية بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ثم يقول أنا بقية الله في أرضه و خليفته و حجته عليكم فلا يسلم عليه مسلم إلا قال السلام عليك يا بقية الله في أرضه فإذا اجتمع إليه العقد و هو عشرة آلاف رجل خرج فلا يبقى في الأرض معبود دون الله عز و جل من صنم و وثن و غيره إلا وقعت فيه نار فاحترق و ذلك بعد غيبة طويلة ليعلم الله من يطيعه بالغيب و يؤمن به.[2]

شاهد ما در اين است که اينها از علامات حتميه نيستند و خروج السفياني در کنار اينها ذکر شده است پس به وحدت سياق، همه اينها حتميت ندارند، مگر اينکه کساني به عکس عمل کنند و بگويند که چند علامت يماني، قتل نفس زکيه، صيحه آسماني از علامات حتمي هستند به اين قرينه باقي علامات هم حتمي هستند.

***

بررسی روایات دسته دوم

ديگر روايات صراحت دارد که سفياني از علامت حتمي است.

روايت نعماني در الغيبه

أخبرنا ابن عقدة، عن علي بن الحسن، عن العباس بن عامر، عن عبد الله بن بكير، عن زرارة، عن عبد الملك بن أعين قال: كنت عند أبي جعفر علیه السّلام فجرى ذكر القائم عجل الله تعالی فرجه فقلت له: أرجو أن يكون عاجلا ولا يكون سفياني، فقال: لا والله إنه لمن المحتوم الذي لابد منه. [3]

روایت بعدی از فضل بن یسار از عبدالملک بن اعین است می‌گوید: نزد امام بودیم صحبت از حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه شد و گفتیم: دیگر خسته شدیم امیدواریم که آقا زودتر بیاید ولا یکون السفیانی، امام فرمود: اصلاًعجله نکنید سفیانی از حتمیاتی است که چاره ای از او نیست.

بررسي سند:

ابن عقده (احمدبن محمدبن سعيد): فردي موثق است اگرچه زيدي ست (مرحوم نعماني او را در مقدمه توثيق مي کنند). اما عباس بن عامر درباره او گفته: «الشيخ الصدوق الثقه کثيرالحديث» [4]

أما علي بن الحسن: مشترک است که اگر بتوانيم او را از اشتراک در بياوريم روايت مشکل ديگري ندارد. أما عبدالملک بن أعين: برادر زراره ميباشد که زراره، از او نقل ميکند.

***

بررسی روایات دسته سوم

روایاتی که فقط خروج سفیانی را به عنوان علامت ثابت می‌کند نه چيز ديگري. که یکی از آن روایات روايتي از امام صادق عليه السلام در کتاب شريف کافي است که متضمن مطالب مهمي در خصوص بحث امامت و آشنا شدن مردم با خط ولايت مي‌باشد. البته شاهد ما آخر روايت مي باشد که ميفرمايند: «وکفاکم بالسفياني علامه» «براي شما ظهور سفياني که علامت باشد کافي است» که علاوه بر علاميت وحتميت، شايد انحصار هم دارد:

روايت عيص بن قاسم از امام صادق علیه السّلام

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ عَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ انْظُرُوا لِأَنْفُسِكُمْ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الْغَنَمُ فِيهَا الرَّاعِي فَإِذَا وَجَدَ رَجُلًا هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي هُوَ فِيهَا يُخْرِجُهُ وَ يَجِي‏ءُ بِذَلِكَ الرَّجُلِ الَّذِي هُوَ أَعْلَمُ بِغَنَمِهِ مِنَ الَّذِي كَانَ فِيهَا وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتْ لِأَحَدِكُمْ نَفْسَانِ يُقَاتِلُ بِوَاحِدَةٍ يُجَرِّبُ بِهَا ثُمَّ كَانَتِ الْأُخْرَى بَاقِيَةً فَعَمِلَ عَلَى مَا قَدِ اسْتَبَانَ لَهَا وَ لَكِنْ لَهُ نَفْسٌ وَاحِدَةٌ إِذَا ذَهَبَتْ فَقَدْ وَ اللَّهِ ذَهَبَتِ التَّوْبَةُ فَأَنْتُمْ أَحَقُّ أَنْ تَخْتَارُوا لِأَنْفُسِكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ آتٍ مِنَّا فَانْظُرُوا عَلَى‌اي شَيْ‏ءٍ تَخْرُجُونَ وَ لَا تَقُولُوا خَرَجَ زَيْدٌ فَإِنَّ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفَى بِمَا دَعَاكُمْ إِلَيْهِ إِنَّمَا خَرَجَ إِلَى سُلْطَانٍ مُجْتَمِعٍ لِيَنْقُضَهُ فَالْخَارِجُ مِنَّا الْيَوْمَ إِلَى‌اي شَيْ‏ءٍ يَدْعُوكُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ أَنَّا لَسْنَا نَرْضَى بِهِ وَ هُوَ يَعْصِينَا الْيَوْمَ وَ لَيْسَ مَعَهُ أَحَدٌ وَ هُوَ إِذَا كَانَتِ الرَّايَاتُ وَ الْأَلْوِيَةُ أَجْدَرُ أَنْ لَا يَسْمَعَ مِنَّا إِلَّا مَعَ مَنِ اجْتَمَعَتْ بَنُو فَاطِمَةَ مَعَهُ فَوَ اللَّهِ مَا صَاحِبُكُمْ إِلَّا مَنِ اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ إِذَا كَانَ رَجَبٌ فَأَقْبِلُوا عَلَى اسْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَتَأَخَّرُوا إِلَى شَعْبَانَ فَلَا ضَيْرَ وَ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَصُومُوا فِي أَهَالِيكُمْ فَلَعَلَّ ذَلِكَ أَنْ يَكُونَ أَقْوَى لَكُمْ وَ كَفَاكُمْ بِالسُّفْيَانِيِّ عَلَامَة.[5]    

عيص بن قاسم گفت: از امام صادق علیه السّلام شنيدم كه مي‌فرمود:

بر شما باد به تقواي خداوند يكتا كه شريكي براي وي نيست، و مواظب جانهاي خود باشيد؛ به خدا سوگند كسي كه براي گوسفندان خود چوپاني دارد هنگامي كه چوپان ديگري را مي‌يابد كه بهتر از اولي گوسفندانش را نگهداري مي‌كند، گوسفندان را از اولي گرفته و به دومي مي‌سپارد، چه نيكو بود اگر هر يك از شما داراي دو جان مي‌بود، با يكي جنگيده و تجربه مي‌اندوختيد و با ديگري از تجربيات حاصله استفاده مي‌كرديد، لكن انسان يك جان بيشتر ندارد و هنگامي كه از دست رفت ديگر راه بازگشت وجود ندارد، پس سزاوار است از جان هاي خودتان در جهت خير استفاده نماييد. هنگامي كه كسي براي قيام به سراغ شما آمد توجه و دقت كنيد كه براي چه هدفي قيام مي‌كنيد.

نگوييد زيد هم خروج كرد، زيد فردي عالم و بسيار راستگو بود و شما را به حاكميت و رياست خودش دعوت نمي‌كرد، او شما را به آنچه رضاي آل محمد است فرا مي‌خواند، و اگر پيروزي و ظفر مي‌يافت به وعده هايش وفا مي‌كرد، وي عليه يك قدرت متمركزي [حكومت بني اميه] خروج كرد تا آن را شكسته و متلاشي كند، اما ببينيد آن كسي كه امروز از خانواده ما قيام كرد [محمد بن عبدالله] شما را به چه چيز مي‌خواند؟ آيا شما را به رضاي آل محمد علیهم السلام می خواند؟ كه ما شهادت مي‌دهيم به دعوت او راضي نيستيم. او امروز كه تنها و بي‌ياور است ما را نافرماني مي‌كند. پس هنگامي كه عَلَم و پرچمها برافراشت و افرادي اطراف او را گرفتند، چگونه از ما اطاعت خواهد كرد؟ به خدا سوگند رهبر و صاحب شما نيست مگر كسي كه تمام فرزندان فاطمه(س) بر گرد او اجتماع كنند. اگر تمام فرزندان فاطمه(س) بر كسي اجتماع كردند و ماه رجب بود با نام خدا براي قيام و ياري او حركت كنيد و اگر خواستيد تا ماه شعبان تأخير بيندازيد، و اگر ماه رمضان را هم در شهر و خانواده خود روزه گرفتيد و پس از ماه مبارك آماده قيام شديد شايد براي تقويت نيروي شما بهتر باشد، و خروج سفياني براي شناسايي چنين قيامي به عنوان علامت شما را است. [6]

***

مرحوم مجلسي در مورد حديث عيص بن قاسم[7]  نکاتي دارند که به آن اشاره ميکنيم:

بررسی سند:

حسنٌ. (اين روايت مشکل سندي ندارد، حسن بودن آن به خاطر علي بن ابراهيم است که امامي است، أما توثيق ندارد ولي ابراهيم علاوه براينکه توثيق دارد فوق وثاقت هم است)

بررسی دلالت

قوله علیه السّلام: و انظروا لأنفسكم”‌اي في أمور أنفسكم و هدايتها و عدم هلاكها (کارهاي خودتان را حسابرسي کنيد و در سبب هدايت و راه مستقيم حرکت کنيد و سبب هلاکت خودتان نشويد)

و ضلالتها، و من يجب عليكم، متابعته أو ارحموا أنفسكم و أعينوها، يقال: نظر له (وببينيد از چه کسي بايد پيروي کنيد اين در موقعيتي بود که حرکات ضد عباسيين زياد بود و ادعا داشتند که امام هم بايد وارد اين عرصه شود ويک سري هم، بعضي را به عنوان رهبر خود قرار داده بودند، امام مي‌فرمايد: مواظب باشيد از هر کسي تبعيت نکنيد وارحموا انفسکم ممکن است مراد اين باشد که به خودتان رحم و کمک کنيد)

قوله علیه السّلام: فيها الراعي”المراد أن الإمام و الوالي بمنزلة الراعي و الرعية بمنزلة الغنم، فكما أن الإنسان لا يختار لغنمه إلا من كان أصلح لها فكذلك لا ينبغي أن يختار لنفسه من يعطيها و يهلكها في دينها و دنياها. (شخصي که يک گله گوسفند دارد هر کسي را انتخاب نمي‌کند بلکه چوپاني که خبره وآگاه باشد وگوسفندان را درست ببرد وخوب بچراند وصلاحيت او مورد تأييد باشد را انتخاب ميکند که راعي به منزله مقام تشبيه وتنزيل است که سزاوار نيست کسي را انتخاب کند مگر اينکه صلاحيتش بيشتر باشد. و از اينجا بحث ما شروع ميشود)

قوله علیه السّلام: إن أتاكم آت منا” (اگر کسي از طرف ما آمد و به شما خبر داد که ما راضي هستيم يا نه در آن شخص دقت کنيد و هر کسي را نپذيريد)

اي خرج أحد من الهاشميين أو العلويين. (اگر کسي از علويين قيام کرد اين به حساب ماست)

قوله علیه السّلام: إلى الرضا من آل محمد عليهم السلام (وشعارشان اين باشد)

اي إلى أن يعمل بما يرضى به جميع آل محمد، أو إلى المرتضى و المختار منهم. (يعني قول ميدهيم که کاري کنيم که اهل بيت وائمه از ما راضي باشد)

قوله علیه السّلام: إلى سلطان مجتمع”‌اي فلذلك لم يظفر. (شخص زيد را به رخ ما نکشيد زيد قيام کرد براي اينکه يک حکومت قوي را سرنگون کند، موفق نشد و به نتيجه نهايي نرسيد. )

قوله علیه السّلام: إلا من اجتمعت”‌اي لا تطيعوا إلا من كان كذلك، أو لا ترضى إلا بمن كان كذلك.

قوله علیه السّلام: إذا كان رجب.

ظاهره أن خروج القائم عجل الله تعالی فرجه يكون في رجب و يحتمل أن يكون المراد أنه مبدأ ظهور علامات خروجه، فأقبلوا إلى مكة في ذلك الشهر، لتكونوا شاهدين هناك عند خروجه، و يؤيد ذلك توسعته علیه السّلام، و تجويز التأخير إلى شعبان و إلى رمضان، و على الأول يدل على عدم وجوب مبادرة أهل الأمصار، و هو بعيد. و يحتمل على بعد أن يكون المراد حثهم على الإتيان إليه صلى الله عليه في كل سنة لتعلم المسائل، و للفوز بالحج و العمرة مكان الجهاد الذي كانوا يتهالكون فيه، فإن الحج جهاد الضعفاء، و لقاء الإمام أفضل من الجهاد».[8]

احتمال اول:

ماه رجب که شد بياييد يعني چه؟ کجا بياييم؟ يعني ماه رجب (نه ماه هاي ديگر) ابتداي ظهور علامات است و خودتان را به مکه برسانيد، تا نزديک باشيد و شاهد خروج حضرت باشيد، و مؤيد حرف ما تخفيف حضرت علیه السّلام است که اگر رجب نشد شعبان و رمضان بياييد و مبادرت الزامي نيست. ولي ايشان ميفرمايند که احتمال ديگري هم است .[9]

احتمال دوم:

هرسال ماه رجب که شد به ملاقات ما بياييد تا علاوه بر يادگيري احکام و مسائل ديني، درک عمره رجبيه (به جاي جهاد) داشته باشيد.

(به خاطر اينکه آوا و تبليغات براي جهاد، قوي و بالا بود و حکومت هاي ظالم به علويين زور ميگفتند، لذا علويين که به ستوه آمده بودند، زياد قيام ميکردند و هر کسي قيام ميکرد قلع و قمع ميشد امام براي حفظ شيعه و علويان، از تلبيه و آري گفتن آنها جلوگيري مي‌کرد و مي‌فرمود: جهاد شما اين است که به طرف ما بياييد وآن جا حج هم به جا بياوريد. اين قضايا و اينکه فضليت اداي عمره، همان فضيلت و به جاي جهاد است در آن مقطع زماني بوده است که حکومت کمرهمت بسته بود، که اثري از اهل بيت باقی نگذارد، امام بايد شيعه و علويين را حفظ کند. قبلاً در نوشتارهایی جداگانه به صورت مفصل بحث شد که اگرهمه قيام‌هاي قبل از ظهور را تخطئه کنيم پس قيام زيد، مختار و قيام علما در تاريخ چه ميشود. پس منظور امام کدام جهاد است؟).

اين احتمال دوم ربطي به علائم ظهور ندارد. در واقع بياني است که مردم را تشويق ميکند به طرف امام معصوم بياييد ولي مرحوم مجلسي آن را نمي‌پذيرد و مي فرمايد اگر چه مطلب درستي است ولي دلالت روايت بر اين مطلب بعيد است.

 

منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.


[1]کتاب روايات اليماني الرواية الثانيه ص29وکتاب نشانه هاي ظهورنفس زکيه روايت 11ص55

[2]كمال‏الدين، ج 1، ص 331؛ معجم احاديث المهدي،ج7،ص261

[3]الغيبة لنعماني، ص301؛ بحار، ج52، ص249

[4]قاموس الرجال چ6ص14

[5]الكافي، ج 8، ص264

[6]الکافي،جلد 8، ص264، ح381

[7] عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (روضه کافي، جلد8، ص264).

[8] مرآة العقول-جزء26-ص257

[9]مرآة العقول، جزء26، ص257

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *