پاسخ:

الف) بررسی منبع حدیث

این ماجرا در بسیاری از منابع (هرچند منابع دست دوم) آمده است منابعی مثل: ارشاد القلوب ديلمي، الانوار النعمانية، المناقب المرتضوية، حلية الابرار، منتهي الآمال، محجة البيضاء، و همچنين كتاب هاي فقهي نیز مثل عروة الوثقي، این ماجرل را شرح داده اند[1]. مؤلفان اين کتب و ناقلان اين داستان از علماي معروف و شناخته شده هستند.

ب) توجیهات وقوعی

محتواي اين داستان بر خلاف عقل و نقل نيست، بلكه عقل و نقل امكان وقوع چنين حادثه را تأييد مي كنند؛ بنابراين، براساس معيار هاي علمي نقل و بيان اين داستان اشكالي ندارد.

در توجيه عقلايي اين مسئله دو دليل مي توان ذكر كرد:

1- از ويژگي‏هاي مهم علي بن ابي طالب علیه‌السلام، عشق به عبادت است. تا جايي كه ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه مي‏نويسد: «حضرت علي علیه‌السلام در عبادت، عابدترين مردم بود؛ نماز و روزه‏اش از همگان بيشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذكار و مستحبات را از او آموختند»[2].

آن حضرت چنان خاشعانه به عبادت مي‏پرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند كه براي خارج كردن تيري كه در جنگ صفين به پاي حضرت اصابت كرده بود و نمي‏توانستند آن را از پايش در آورند، در نماز در حال سجده از پاي او خارج كردند. و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تير گرديدند. و قسم ياد كردند كه اصلاً خارج كردن تير را احساس نكردند[3].

این بدان خاطر است که نماز عمود دين و ستون خيمه معراج و مناجات است. نمازگزار نیز در عروج به سوي معبود و در نجواي با او می باشد. بنابراين، چشم و گوش و دست و پا در اختيار معبود است؛ نه در اختيار خود نمازگزار.

از طرفی ايمان علي بن ابي طالب علیه‌السلام بر اساس شناخت حقيقي بود. او عبادت خدا را به عنوان زيارت او مي دانست و نماز را شهود الهي و زيارت معبود تلقی می کرد. امیرمؤمنان خدا را زيباي مطلق مي بيند؛ هرگز خود را نمي بيند؛ آزادانه خدا را مي پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است[4].

پس او در نمار غرق در معبود خویش است؛ مثل همان ماجرایی که قرآن ذکر می کند. چنانچه وقتی یوسف به مجلس زلیخاه راه می افتد، زنان بدون توجه به کارد در دستانشان دستان خود را می برند. آنها آنقدر جذب یوسف شده بودند که حواس ظاهری خود را درک نمی کردند. این مقایسه آسیبی به مقام شامخ امیرمؤمنان نمی زند؛ زيرا همان طور كه زنان مصر از ديدن جمال حضرت يوسف علیه‌السلام، ديگر خود را نديدند و در اختيار خود نبودند و به جاي ترنج انگشتان خود را بريدند، حضرت علي علیه‌السلام هم، چون فقط زيباي مطلق را مي بيند و تمام اعضاي بدن در اختيار خداي متعال و معبود و معشوق حقيقي است، ديگر خود را نمي بيند و به مظاهر مادي توجهي ندارد و پيكان تير را از پاي آن حضرت در سجده نماز بيرون آوردند و آن حضرت عنايتي نداشتند.

2- حالات پيامبران، امامان و اولياي خداوند در نماز هميشه به يك حال و به يك منوال نيست. گاهي با حفظ حضور قلب، به عالم كثرت و مظاهر مادي هم توجّه دارند و از آنها غافل نيستند و اگر مسئله اي پيش آيد، در صورت لزوم واكنش نشان مي دهند و گاهي هم غرق در عالم ملكوت مي شوند و به جز ذات پاك كبريايي، چيزي نمي بينند و به آنچه در اطرافشان رخ مي دهد، هيچ توجهي ندارند؛ حتي از بدن خود غافل مي شوند انگار كه دستگاه حواس ظاهري آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان رباني، از فعاليت خويش باز مي ماند و آنچه را مربوط به بدن هايشان مي شود، احساس نمي كنند. بيرون كشيدن تير از پاي امام علي علیه‌السلام در هنگام نماز در حال سجده از اين قبيل است[5].

[1] ارشاد القلوب ديلمي، ج 2، ص 217 (انتشارات شریف رضی)؛ الانوار النعمانية، جزايري، سيد نعمت الله، ج 2، ص 371، چاپ شركت چاپ تبريز؛ المناقب المرتضوية، كشفي حنفي ،محمد صالح، ص 364؛ حلية الابرار، بحراني، سيد هاشم، ج 2، ص180؛ منتهي الآمال، قمي، شيخ عباس، ص 181، چاپخانه احمدي، چاپ نهم، 1377؛ محجة البيضاء، فيض كاشاني ج1، ص 397و 398، بيروت؛ انوار النعمانيه، ص‏342؛ و همچنين كتاب هاي فقهي مثل عروة الوثقي، محمد كاظم يزدي، بحث عبادات، باب صلوة

[2] عبد الحميدابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 27، دار احياء الكتب العربية

[3] حبيب الله، خويي، شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 152؛ جوادي آملي، عبدالله، حيات عارفانه امام علي (ع)، ص 63و 64. مركز نشر اسراء، چاپ چهارم، 1385؛ و كتب مذكور در پاورقي شماره1

[4] جوادي آملي، عبدالله، حيات عارفانه امام علي (ع)، ص 62 تا 64، با تغيير و تلخيص

[5] با استفاده از حيات عارفانه امام علي (ع)، از ص62تا 64؛ مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، قم: صدرا، چاپ چهارم، 1365، با استفاده از ص‏180 تا181

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *