پاسخ اجمالي:
طبق نظر مفسران، آية مذكور به خودی خود، بر عصمت اوليالامر دلالت می کند. مقصود از اوليالامر، طبق روايات شيعه و اهل سنت، ائمه اهل بيت علیهالسلام ميباشند كه علاوه بر آية مورد بحث، دلائل ديگر عقلي و نقلي مانند: آيه تطهير و حديث ثقلين و … بر عصمت آنان دلالت ميكند.
در رابطه با مقصود «متنازع فيه» نظرات مختلفی داده شده است. برخي معتقدند كه مراد از «متنازع فيه» احكام كلي دين است؛ بعضي ديگر، تعيين خود «اوليالامر» را مصداق «متنازع فیه» می دانند؛ اما نظر بهتر و جامع آن است كه؛ مراد از «متنازع فيه» هر چيزي است كه اولي الامر در آن استقلال ندارند. در هر صورت شيعه به اين آيه عمل نموده است، ولي اهل سنت از آن اعراض كردهاند.
جواب تفصيلي:
الف) عصمت اهلبیت با دلایل دیگر
1- عصمت اثبات شده از عطف بیان
خود همين آيه شريفه، چنانكه مفسران شيعه[1] و اهل سنت[2] با صراحت بيان كردهاند، دلالت بر عصمت اوليالامر ميكند؛ زيرا در آن، اطاعت اولي الامر، با «و» كه نشانگر اجتماع و اشتراك حكم قبل و بعد از خودش است، به اطاعت از رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله عطف شده است و با يك صيغه، بدون هيچ قيد و شرطي، به اطاعت آنها (رسول و اوليالامر) امر شده است. اين نشانگر يكساني اطاعت آن دو ميباشد. و مسلماً پيامبراكرم صلیاللهعلیهوآله معصوم است؛ زیرا طبق آیه 34 سوره مبارکه نجم، جز وحی، چیزی از زبان پیامبر خارج نمی شود[3].
بنابرین «اولي الامر» نيز معصومند و اگر معصوم نبودند امر به اطاعت از آنها و رسول با يك صيغه و بدون قيد و شرط نميشد؛ بلكه مانند اطاعت از والدين، جدا و مقيد به عدم معصيت ميشد.[4] چنانكه حضرت علي علیهالسلام نیز علت اطاعت از اولی الامر را عصمت ایشان می داند[5]
2- تعیین مصداق «اولی الامر» در روایات
طبق آنچه گذشت اولي الامر معصومند و چون هيچ يك از اهل حل و عقد معصوم نيستند، پس نميتوانند اولي الامر باشن؛د بلكه طبق روايات شيعه[6] و اهل سنت،[7] اولي الامر، ائمه اهل بيت علیهالسلام ميباشند. چنانكه محمد بن ابراهيم جويني از علماي اهل سنت طبق نقل كتاب شبهاي پيشاور از كتاب فرائد السمطين او گفته است: «طبق آنچه از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به ما رسيده، مراد از «اولي الامر» در آيه شريفه علي بن ابي طالب علیهالسلام و اهل بيت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است»[8] كه جهت اختصار به يك روايت اكتفا ميشود؛ در ينابيع المود تأليف قندوزي- عالم سني- از امام صادق (ع) در مورد آيه مورد بحث چنين نقل ميكند که اولوالامر، همان ائمه اهل بيت عليهم السلام ميباشند[9].
3- دلایل عقلی
در كشف المراد پنج دليل ذكر شده[10] كه كوتاهترين آنها چنين است: «اگر خطا از امام اوليالامر صادر شود، انكار آن واجب است و اين با امر به اطاعت مطلق او در آيه «اطيعو الله» در تضاد است.»[11]
4- آیه تطهیر
اراده موجود در آیه تطهیر، اراده تكويني است؛ زيرا اراده تشريعي اختصاص به اهل بيت ندارد. بلكه خدا ميخواهد همه پاك باشند،[12] و از آنجايي كه اگر اراده خدا به چيزي تعلق بگيرد، حتما واقع ميشود. [13]
عصمت و پاكي اهل بيت علیهمالسلام نيز محقق شده است و طبق روايات فراواني كه از شيعه[14] و اهل سنت[15] نقل شده، مقصود از اهل بيت پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله حضرت علي، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين علیهمالسلام ميباشد. مثلاً مسلم در صحیح خود از عائشه نقل ميكند كه «پيامبر در صبحي خارج شد در حالي كه عبائي موئين سياه به دوش داشت پس حضرت حسن بن علي علیهالسلام آمد. حضرت او را زير عبا برد سپس حضرت حسين علیهالسلام آمد و زير عبا رفت پس حضرت فاطمه- سلام الله عليها- آمد و حضرت او را زير عبا برد، سپس حضرت علي علیهالسلام آمد و حضرت او را زير عبا برد، آنگاه قرائت فرمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»[16]
5- حدیث ثقلین
اين حديث متواتر بين شيعه و اهل سنت است و روايات فراواني با عبارات مختلف و وحدت معني، ذكر شده است كه پيامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودهاند: «من دو چيز گران بها در ميان شما باقي مي گذارم تا زماني كه به آن دو پناهنده شويد گمراه نخواهيد شد: كتاب خدا و عترتم كه خاندان من هستند؛ اين دو از هم جدا نميشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند؛ بنگريد در مورد آنها چگونه جانشين من ميگرديد؟»[17] و چيزي كه از قرآن جدا نشود و همسنگ آن، باشد در لزوم پيروي از آن همانند قرآن معصوم خواهد بود چنانكه حتي قندوزي عالم سني از ابن عباس نقل ميكند كه گفت: «شنيدم رسول الله صلیاللهعلیهوآله فرمود: «من، حضرت علي، حضرت حسن و حسين حسين و نُه تن از فرزندان حسين علیهمالسلام پاك و معصوم هستيم»[18].
ب) تعیین مصداق مرجع حل اختلاف
با اينكه اولي الامر معصومند، ولي در آيه، مرجع حل اختلاف، خدا (قرآن) و پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله (سنت او) معرفي شده است؛ نه اولي الامر زيرا:
1- اختلاف در احکام است.
برخی می گویند: مقصود از نزاع، نزاع در احكام است[19]؛ زیرا اولي الامر قانون گذار و مشرّع نیست. او کسی است که حل نزاع به آنان ارجاع داده نشده است. چنانكه از امام باقر علیهالسلام، در مورد آيه «اطاعت»، چنين نقل شده است كه ایشان مصداق این آیه را امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه اطهار علیهمالسلام خواندند و فرمودند خداوند در این آیه آنان را به جاي پيامبران قرار داده، جز اينكه ايشان چيزي را حلال يا حرام نميكنند[20]. به همين جهت حضرت علي علیهالسلام ميفرمايند: «حقي كه شما بر گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا و سنت پيامبر خدا صلیاللهعلیهوآله و قيام به حق و برپاداشتن سنت اوست.»[21]
2- اختلاف در تعیین مصداق اولی الامر است.
محمد جواد مغنيه (ره) معتقد است علت عدم ارجاع به آنها اين است كه چون نزاع ممكن است بر سر تعيين خود اولي الامر باشد- چنانكه واقع شد- بنابراين ارجاع به آنها بيفايده است.[22] يعني اگر بر سر تعيين اوليالامر نزاع داشتيد به خدا و رسول مراجعه كنيد و از پيش خود اولي الامر تعيين نكنيد؛ كه اين معنا با سياق آيه نيز متناسب است كه «و ان تنازعتم» بعد از «اولي الامر منكم» آمده است.
3- اختلاف در اموری که رفع اختلاف به دست آنان نیست.
نظر بهتر كه جامع دو نظر قبلي است، نظر مرحوم علامه طباطبايي است؛ ايشان معتقدند: خدا در اين آيه به مسلمانان دستور داده تا در هنگام نزاع در اموري كه اولي الامر در آن استقلال ندارند و رفع نزاع به دست آنها نيست، به خدا (قرآن) و رسول (سنّت او) مراجعه كنند تا رفع نزاع شود.[23]
بنابرین تعيين احكام و اولي الامر از مصاديق مهم آن ميباشد؛ بلكه با توجه به اينكه خدا با حكم تشريعي، اطاعت از اولي الامر را به جهت عصمتشان در رديف اطاعت از پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله قرار داده، لازمه اين فرمان اين است كه آنها گر چه مشرّع نيستند؛ اما سخنانشان، خبر از قرآن و سنت نبوي است؛ پس لازم است علاوه بر امور اجرايي، در هنگام نزاع در احكام كلي اسلام نيز به آنان مراجعه شود تا آنان حكم واقعي را از طرف خدا و پيامبر صلیاللهعلیهوآله بيان كنند. چنانكه پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله شركاي خود را از كساني می خوانند كه خدا آنها را قرين خود و رسول خود كرده و در مورد آنها آیه «اولی الامر» را نازل كرده است و بعد ميفرمايد: اگر از نزاع در مورد چيزي ترسيديد، آن را به خدا و رسول و اولي الامر بازگردانيد. سپس علي علیهالسلام مصادیق آنها را پرسید و جواب شنید: تو اولين آنها هستي[24].
بنابراين تنها در تعيين اولي الامر است كه ديگر نمي توان به خود آنها مراجعه كرد. در هر صورت، شيعه اماميه به اين آيه عمل كرده است؛ زيرا در تعيين اولي الامر و احكام خدا و پيامبر خدا صلیاللهعلیهوآله رجوع كرده است. اما اهل سنت به آن پشت پا زده اند زيرا در تعيين اولي الامر به جاي مراجعه به خدا و پيامبر صلیاللهعلیهوآله به اجماع اهل حل و عقد و … رجوع كرده اند، و در تعيين و فهم احكام نيز به جاي مراجعة به خدا و پيامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به قياس، استحسان و … مراجعه كردند.
در پايان اين سئوال باقي ميماند كه چگونه اهل سنت با وجود اين همه دليل و مدرك، در عظمت و عصمت اهل بيت (عليهم السلام) از آنها دست كشيدهاند و از كساني دنبالهروي ميكنند كه معصوم نيستند و حتي در مذّمت و توبيع آنها روايات متواتري وجود دارد. درحاليكه آنها را توجيه ميكنند!!
[1] مانند: فضل بن حسن؛ طبرسي، مجمع البيان، (بيروت: دارالمعرفه، بينوبت چاپ، بيتا)، ج 4 3، ص 100. و علامه سيد محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، (قم: اسماعيليان، چاپ پنجم، 1371)، ج 14، ص 391
[2] مانند: فخر، رازي، التفسير الكبير؛ (بيروت: داراحياء التراث العربي، چاپ سوم، بيتا)، ج 1، ص 144، و محمد، عبده و سيده محمد و رشيد رضا، تفسير المنار (بيروت: دارالمعرفه، چاپ دوم، 1493 ه-. ق)، ج 5، ص 185
[3] «ما ينطق عن الهوي ان هو الاوحي يوحي» ر.ک: نجم/ 4 3
[4] عنكبوت/ 8
.[5] «… و انّما امر بطاعة اولي الامر لأنهم معصومون مطهرون و لا يأمرون بمعصية» يعني فقط به اين جهت كه اولي الامر معصوم و پاكند و امر به معصيت نميكنند، امر به اطاعت آنها شده است.شيخ صدوق، علل الشرايع، بي جا: مؤسسه دارالحجه للثقافه؛ چاپ اول، 1416 ه- ق)؛ ص 150
[6] مجمع البيان، همان، ص 414 408
[7] سلماين بن ابراهيم، قندوزي، ينابيع الموده، (كاظميه: داراكتب العراقيه، چاپ هشتم، 1385)، ص 117 114. و عبيدالله، حاكم حسكاني حنفي نيشابوري، شواهد التنزيل، تحقيق و تعليق محمد باقر محمودي؛ (تهران: موسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامي، چاپ اول، 1411 ه- ق)، ج 1، ص 191 189
[8] سلطان الواعظيان، شيرازي، شبهاي پيشاور، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1372)، ص 988
.[9] «اولي الامر هُم الائمةُ اهل البيت «عليهم السلام» ينابيع المودإ، همان، ص 115
[10] علامه حلي (ره)، كشف المراد في شرح تحديد الاعتقاد، تحقيق حسن، حسن زاده، آملي، (قم موسسه النشر الاسلامي، نوبت چاپ، بيتا). ص 365 364.
[11] همان، ص 364.
[12] آيت الله، ناصر، مكارم و ديگران، تفسير نمونه، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، چاپ چهارم 1363)، ج 17، ص 292.
[13] نحل/ 40 و يس/ 82.
[14] مجمع البيان، همان، ج 8 7، ص 560 559، و تفسير الميزان، همان، ج 16، ص 319 316
[15] مسلم بن الحجاج، التشيري النيسابوري، صحيح مسلم بشرح النروي، (بيروت: دار احياء التراث العربي چاپ سوم، بيتا، ج 16 15، ص 195 194. و جلال الدين عبدالرحمن، السيوطي الدر المنثور، (قم، كتابخانه آيت الله العظمي مرعشي نجفي، بينوبت چاپ 1404 ه-. ق، ج 5، ص 199 198. و قواعد التنزيل، همان، ج 2، ص 139 18، تعداد 138 عدد روايت ذكر كرده اند در اين مورد و محمد بن الاثير؛ الجزري، جامعه الاصول في احاديث الرسول؛ دارالفكر چاپ دوم، 1403 ه-. ق، ج 5، ص 351، 352، ج 8، ص 650. ج 9، ص 155
[16] صحيح مسلم، هما
[17] مجمع البيان، همان ج 2 1، ص 805 و الميزان، همان، ص 378. و صحيح مسلم، همان. و تفسير كبير فخر رازي همان، ج 8، ص 163 و حاكم نيشابوري، مستدرك الحاكم، همراه با تلخيص ذهبي؛ (بيروت: دارالمعرفه، بينوبت چاپ، بيتا) ج 3، ص 109 و محمد بن عيسي بن سوره؛ الجامع الصحيح، (بيروت: دارححياء التراث العربي، بينوبت چاپ، بيتا. ج 5، ص 663 662
.[18] «انا و علي و الحسن و الحسين و تسعه من ولد الحسين مطهرون معصومون» ينابيع الموده، همان. ص 445
[19] تفسير نمونه، هما، ج 3، ص 441
.[20] «هي في علي و في الائمه جعلهم الله مواضع الانبياء غير انهم لا يحلون شيئا و لا يحرمونه» سيد هاشم، بحراني، ابرهان في تفسير القران (قم: پارسايان، چاپ دوم، 1379)، ج 1، ص 385
.[21] «ولكم علينا العمل بكتاب الله تعالي و سيره رسول الله (صلي الله عليه و آله) و القيام بحقه و النعش لسنته» نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، (قم: پارسايان، چاپ دوم، 1379)، خطبه 169، ص 322
[22] محمد جواد، مغنيه، التفسير الكاشف، (بيروت: دارالعلم للملايين، چاپ چهارم، 1990 م)، ج 2، ص 362
[23] الميزان في تفسير القرآن، همان، ج 4، ص 402 401
[24] شواهد التنزيل، همان، ج 1، ص 198