طرح شبهه
در حقيقت این اشكال ابن تيميه ناشي از روايتي از عمر بن خطاب ميشود كه در صحيح بخاري شأن نزول آيه اكمال را كه آخرين آيه نازل شده بر پيامبر است در حجه الوداع و در عرفات در حال وقوف پيامبر در آن مكان و نزول آيه ابلاغ را نيز مدتها قبل از آن دانسته است.
بابررسی شبهات مذکور در باب غدیر، متوجه می شویم که شبهه ابن كثير شبيه به شبهه ابن تيميه است. ابن كثير متوفاي 774 هـ كه هم عصر ابن تيميه متوفاي 728 هـ است، نيز شبههاي با تكيه بر روايت عمر بن خطاب در نزول آيه اكمال در عرفه، شبههاي شبيه با آنچه ابن تيميه طرح كرده بيان نموده است. با توجه به وجه اشتراك اين دو شبهه، كلام ابن كثير را نيز طرح كرده و با پاسخ به اشكال ابن كثير كه بنيه قويتري نيز دارد در حقيقت هر دو اشكال پاسخ داده شده است.
اين شبهه برخواسته از روايتي است كه بخاري در صحيح خود از عمر بن خطاب آورده كه عين همان روايت را ابن كثير در تفسير خود نقل كرده است. در این روایت شخصی یهودی نزد خلیفه دوم می رود و می گوید: «در کتاب شما آیه ای وجود دارد که اگر این آیه نزد ما باشد، آن روز را عید می گیریم». در این هنگام عمر بن خطاب آیه را از او پرسید و او نیز آیه اکمال را برای وی خواند؛ سپس عمر گفت: « من زمان و مكان نزول اين آيه را ميدانم اين آيه در حالي كه پيامبر در عرفات وقوف كرده بود و روز جمعه بود نازل شد»[1].
پس ابن تيميه و ابن كثير با استناد به اين روايت بر اين اعتقادند كه آيه اكمال در غدير خم نازل نگرديده، بلكه در روز جمعه و در عرفات نازل گرديده است. چنانچه ابن کثیر به نقل از ابن جریر گفته است: نزول اين آيه در روزي كه بين مردم اشتهار يافته؛ نبوده است و از طريق ابن عباس روايتي را نقل ميكند در رابطه با آيه «اليوم …» وي ميگويد: اين روز آن روزي كه نزد مردم شناخته شده است نميباشد … بلكه بدون هيچ شك و شبههاي قول صحيح و ثواب اين است كه آيه اكمال در روز هشتم ذي الحجه كه روز جمعهاي بوده در سرزمين عرفات نازل گرديده است[2].
وي همچنين در كتاب سيره و تاريخ خود، ابتدا روایتی را از ابوهریره نقل می کند که فحوای آن، نزول این آیه در روز غدیر، و ثواب روزه گرفتن در این روز است؛ سپس او این حدیث را انکار می کند و آن را کذب می خواند و دلیل خود را، مخالفت این روایت با روایت عمر بن خطاب بیان می کند[3].
پس در حقيقت اين شبهه ابن كثير، توضيح همان شبهه ابن تيميه است. لذا، به اين شكل شبهه ابن تيميه نيز قوت ميگيرد و اين احتمال تقويت ميگردد كه اصلا آيه اكمال در غدير خم نازل نگرديده است تا بخواهد روايت من كنت مولاه فهذا علي مولاه و خطبه غدير صحت داشته باشد.
پاسخ به اشكال
در پاسخ به اين قسمت از اشكال ابن تيميه و ابن كثير كه ميگويند آيه اكمال در عرفات نازل شده است ميگوييم:
1 – نزول متعدد آيات با مناسبتهاي مختلف:
بر فرض صحت نزول آيه شريفه در عرفه، اين منافاتي با نزول آن در غدير خم ندارد، زيرا بسياري از آيات به مناسبتهاي مختلف چندين بار نازل گرديده است. مفسران وعلماي اهل سنت تصريح كرده اند برخي از سور و يا آيات به مناسبت و به دلائل متعددي مثل عظمت شأن واقعه و يا تعدد اسباب نزول، تكرار گرديده است؛ به عنوان مثال: زركشي در كتاب «برهان» خود بیان می دارد که گاهی آیه ای به خاطر تعظیم شأن، یادآوری در زمان تکرار حدوث سبب و نیز ترس از نسیان آیه، دوبار به پیامبر صلیاللهعلیهوآله نازل می شد. و در مقام مثال، نزول فاتحه الکتاب را دو بار می خواند. سپس او در ادامه برای تقویت مدعای خویش دست به چند مثال دیگر می زند و بیان می دارد که آیه مبارکه «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ»، در مدینه برای پاسخ به یهودیان نازل شده است، حال آنکه به اتفاق همه مفسرین، سوره اسراء مکی است نه مدنی. او در ادامه سوره مبارکه توحید را مثال می زند و بیان می دارد که این سوره یک بار در مکه در جواب مشرکین نازل شده است و بار دیگر در پاسخ به اهل کتاب مدینه نازل گردیده است[4].
این اتفاق آنقدر شایع است که حتی بخاري و مسلم نیز گاهی براي يك آيه، چندين شأن نزول ذكر ميكنند. چنانچه آنها در صحاح خود، أسباب نزول و زمان و مكانهاي متعدّد و مختلفي را براي نزول يك آيه ذكر ميكند،؛ به عنوان مثال : در تفسير قول خداوند تعالى: «إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً[5]». دو سبب مختلف از حيث زمان و مكان و مورد براي نزول اين آيه كريمه ذكر ميكند:
سبب أول: آنچه كه أشعث بن قيس درباره سبب نزول آيهاي ذكر ميكند و علت آن را داشتن چاهی در خانه پسر عمویش مطرح می کند[6]
سبب دوم: آنچه از عبد الرحمن بن أبي أوفى نقل کرده اند که وی گفت فردی در بازار قصد فروش کالایی را داشت و قسم یاد نمود که تا آن زمان کسی تا به حال این کالا را بدان قیمت نفروخته است؛ اینجا بود که خداوند نازل کرد: «همانا کسانی که عهد خدا و قسم هایشان را به بهایی اندک می فروشند …» [7]
بخاري همچنين در صحيح خود، موارد فراواني از اختلاف صحابه در أسباب نزول بعضي آيات را ذكر ميكند چنانچه نقل کرده است شخصی در ربذه با أبوذر برخورد کرد و به او گفتم: چه چيزي باعث اقامت تو در اين مكان شده است؟ ابوذر گفت: در شام بودم كه با معاويه در باره آيه «الذين يكنزون الذهب والفضه ولا ينفقونها في سبيل الله» اختلاف پيدا نمودم، معاويه گفت: اين آيه در باره أهل كتاب نازل شده است، اما من گفتم: هم در باره ما هم در باره آنها نازل شده است … [8].
و نيز در كتاب حجّ در صحيح بخاري اختلاف بين عائشه و أبو بكر بن عبد الرحمن درباره سبب نزول آيه مباركه: «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أو اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا[9]» به تفصيل آمده است[10].
بنابر اين چه بسا آيه إكمال نيز دو مرتبه نازل شده باشد، يك مرتبه در روز عرفه و بار ديگر در غدير خم. لذا ممكن است آن يهودي كه در مجلس عمر بن خطاب آن سخن را گفته است منظورش نزول آيه در روز غدير بوده باشد، ولي عمر جواب او را به نزول آيه در روز عرفه داده باشد.
و اين جواب از عمر بن خطاب جاي تعجب ندارد؛ چون اگر او بخواهد نزول اين آيه را هيجده ذي الحجه و غدير خم بداند، در حقيقت به خلافت امير المؤمنين عليه السّلام و إمامت او اعتراف نموده است.
حاصل اينكه: مخالفت بعضي از روايات صحيح بخاري و مسلم در تعيين سبب نزول آيات، اقتضاي تكذيب روايات ديگر را ندارد، بلكه كاشف از تعدّد و تغاير أسباب و زمان و مكان نزول يك آيه است. شاهد آن هم مطالبي بود كه در صحيح مسلم و بخاري بيان شد.
2 ـ تعارض روايت عمر با أحاديث صحيحه ديگر
روايت عمر بن خطاب كه اخيرا ذكر شد و نزول آيه اكمال را در عرفات و در روز جمعه ميداند متعارض با تعدادي از روايات ديگر است كه در همين رابطه آمده است كه ما به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
الف ـ نزول اين آيه در روز دوشنبه
در روايت عمر بن خطاب آمده بود كه آيه إكمال در جمعه نازل شد، و اين با آنچه كه از ابن عباس با سند معتبر آمده است كه آيه إكمال روز دوشنبه نازل شده است در تعارض است.
طبراني با سند خود از ابن لهيعه، از خالد بن أبي عمران، از حنش بن عبد الله صنعاني، از ابن عباس، اين گونه روايت كرده است: پيامبرتان در روز دوشنبه متولد شد و در روز دوشنبه از مكه هجرت نمود و روز دوشنبه به مدينه وارد شد و روز دوشنبه در جنگ بدر به پيروزي رسيد و روز دوشنبه اين آيه از سوره مائده بر او نازل شد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» و روز دوشنبه ركن را از جاي خود بلند نمود[11].
پس اين حديث كه مي گويد آيه اكمال روز دوشنبه نازل شده، با حديث عمر بن خطاب منافات دارد؛ زیرا در صحيح بخاري كه صراحت دارد كه اين آيه روز جمعه نازل شده است.
ب ـ نزول اين آيه در ليله جَمْعْ (شب مزدلفه)
آنچه بخاري و مسلم در صحيح خود از عمر بن خطاب نقل كرده اند آن است كه این آیه در روز جمعه و در حال وقوف به عرفات نازل شده است[12]؛ در حالی که در صحیح مسلم روايت ديگري نقل شده است که آيه اكمال در «ليله جمع» نازل شده است؛ يعني: شب وقوف در مزدلفه؛ يعني همان شب عيدي كه مسلمانان بعد از إتمام وقوف به عرفات به سوي منى، حركت ميكنند[13].
ج ـ نزول اين آيه در شب جمعه
همچنين روايت بخاري و مسلم در صحيحشان از عمر بن خطاب با روايتي كه روايتي كه نسائي در سنن خود با سند صحيح نقل ميكند متعارض است؛ زیرا در صحیح بخاری و مسلم، بیان شده است که این آیه در روز جمعه نازل شده اما در سنن نسائی آمده است كه آيه اكمال شب جمعه نازل شده است[14]. و ألباني نیز اين حديث را در زمره احاديث صحيح سنن نسائي درج كرده و از آن اينگونه ياد كرده است: «صحيح»[15].
پس اضافه بر آن كه ميتوان پاسخ عمر را بر اساس تعدد شأن نزولها دانست، همچنين: نزول آيه در شب جمعه عرفه منافات دارد با روايات صحيح ديگر در صحيح مسلم و سنن نسايي و المعجم طبراني كه نزول آيه اكمال را در اوقات ديگر غير از آنچه كه عمر در روز جمعه دانست ذكر كردهاند.
د ـ تشكيك سفيان ثوري در نزول اين آيه در روز جمعه
بخاري در صحيح خود گفته است: سفيان ثوري در نزول اين آيه روز جمعه تشكيك كرده است و چنین تشکیکی با روايت عمر منافات دارد[16]. پس اين روايت سفيان ثوري نيز كه در صحيح بخاري آمده، با روايت عمر كه آيه اكمال در روز جمعه و در عرفات نازل شده منافات دارد.
3 – اتهام ابوهريره به كذب و افتراء
از عجایب کلام ابن تیمیه و ابن کثیر آن است که آنها هر کسی را که معتقد به نزول این آیه در غدیر باشد را به کذب و افترا متهم می کنند. این در حالی است که ابوهريره ضمن بیان واقعه غدیر، بیان می کند که پس از آن که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله اعلان عمومی کرد: هر کس من مولای او بودم، زین پس علی مولای اوست، خداوند متعال آیه اکمال را نازل کرد[17].
حال چه طور ابن تيميه می گوید: هر كس بگويد آيهاي از سوره مائده در غدير خم نازل شده است كافر و مفتر است.[18] و نیز چه طور ابن كثير این روایت را دروغي بيش نميداند[19]. پس به اين شكل هم ابن تيميه و هم ابن كثير ابوهريره را كاذب و اهل افتراء ميدانند!!
4 – صحت روايت نزول آيه در غدير
براي اثبات صحت روايت نزول آيه اكمال در غدير خم به عنوان مثال، يكي از روايات را ذكر كرده و آن را بررسي سندي كرده و مابقي را از باب شاهد ذكر ميكنيم:
بررسي رجالي سند نزول آيه اكمال در غدير خم
خطيب بغدادي با سند خود نزول آيه اكمال در غدير خم را اينگونه آورده است: أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران، أنبأنا علي بن عمر الحافظ، حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال، حدثنا علي بن سعيد الرملي، حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي، عن ابن شوذب، عن مطر الوراق، عن شهر بن حوشب، عن أبي هريرة، قال: …
حال به بررسی سند این حدیث می پردازیم:
ابن بشران كه آخرین واسطه است، از شیوخ خطیب بغدادی می باشد؛ چنانچه خود خطیب درباره او می نویسد: «از او روايت را نقل كردم و روايت شنيدن از او صحيح است»[20]. و أما علي بن عمر حافظ؛ او همان دارقطني صاحب سنن است كه ذهبي در سير أعلام النبلاء به نقل از خطیب آمده ااست که او یکتای عصر، نابغه دهر و بافته جدا تافته و امام وقت خود بود. و اين چنین وی را صادق و ثقه می شمارد[21].
و أما حبشون الخلال، که خطيب بغدادي به نقل از دار قطنی درباره وی گفته است که او صدوق بود[22].
و أما علي بن سعيد الرملي، او همان ابن أبي حمله است كه، ذهبي در الميزان در باره او گفته است: به وثاقت او در اصحاب كتب سته كسي يافت نمي شود[23].
و ابن حجر در لسان الميزان نيز در اين اعتقاد با ذهبي همراهي كرده و گفته است: «وقتي كه همه او را از ثقات دانستهاند و هيچكس درمورد او قدحي وارد ننموده است چگونه او را از ضعفاء بدانيم[24]؟!
و أما ضمره بن ربيعه، دیگر راوی این حدیث است که أحمد بن حنبل درباره وی گفتهه است: در تمام شام رجلي همچون او يافت نميشود[25].
عبد الله بن شوذب نيز یکی دیگر از راویان این حدیث است که ابن حجر در باره او گفته است: او ساكن بصره و شام بوى كه مردی عابد و راستگو بود[26].
و مطر الوراق نيز کسی است که ذهبي او را امام زاهد صادق و از علما خوانده است[27] و همچنین در جای دیگر گفته است که مطر از مردان مسلمان و حسن الحدیث است[28].
و أما به آخرین واسطه یعنی شهر بن حوشب رسيدیم. او از رجال مسلم است كه در تاريخ الإسلام ذهبي در باره او آمده است که احمد بن حنبل او را ثقه دانسته و نیز ترمزی از بخاری نقل کرده که او حسن الحدیث است[29].
و اكنون به راوی اصلی حدیث یعنی ابوهريره رسيدیم. ابو هريرة نيز از صحابه مي باشد كه از ديدگاه اهل سنت، صحابه فوق وثاقت مي باشند.
پس به اين نتيجه ميرسيم كه اين حديث با الفاظ مذكوره از أبو هريره بدون هيچگونه اشكالي در سند ذكر شده است. و حديث ابو هريره بر اساس مباني رجالي اهل سنت معتبر است، و ثابت ميكند كه آيه إكمال در روز دوشنبه و در غدير خم، يعني: معارض با روايت عمر كه ميگويد: اين آيه روز جمعه و در عرفه نازل شده است.
5 – علماي اهل سنت نزول آيه را در غدير مي دانند
در ادامه، روايات ديگر به عنوان شاهد بر روايت فوق ذكر ميگردد:
گروهي از علماء أهل سنت نزول آيه «اليوم أكملت لكم دينكم …» را در باره واقعه غدير دانستهاند، كه اسامي بعضي از آنها به شرح زير است:
1 – أحمد بن موسى بن مردويه اصفهاني.
2 – أبو نعيم أحمد بن عبد الله اصفهاني.
3 – أبو الحسن علي بن محمد جلابي معروف به ابن مغازلي.
4 – موفق بن أحمد معروف به أخطب خطباء خوارزم.
5 – محمد بن علي بن إبراهيم نطنزي.
6 – أبو حامد محمود بن محمد صالحاني.
7 – إبراهيم بن محمد بن المؤيد الحمويني.
روايت ابن مردويه
از ابن عباس روايت شده: هنگاميكه اين آيه نازل شد: «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك» نبي اكرم صلياللهعليهوآله دست علي را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه». ابن مردويه از أبو سعيد خدري مثل اين روايت را نقل كرده است و در آخر آن اين گونه آورده است: «اليوم أكملت لكم دينكم» تا آخر آيه. نبي اكرم صلياللهعليهوآله فرمود: الله أكبر براي إكمال دين و تمام گرديدن نعمت و رضايت الهي با رسالت من و ولايت علي بن أبي طالب[30].
روايت أبو نعيم
از أبو سعيد خدري روايت شده: رسول خدا صلياللهعليهوآله در روز غدير در حالي كه زير سايه درختچهاي ايستاده بود مردم را به سوي علي فراخواند، و اين اتفاق در روز پنج شنبهاي بود. در اين روز علي را فرا خواند و زير بازوي او را گرفت و بلند نمود تا جاي كه مردم به راحتي زير بغلهاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را ميديدند. تا اين كه در همان مجلس مردم متفرق نگرديده بودند كه آيه نازل شد: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: الله أكبر به جهت إتمام دين و اتمام نعمت و رضايت پرودگار به رسالت من و به ولايت علي بعد از من تا آخر آيه[31].
روايت ابن مغازلي
از أبو هريره روايت شده: هر كس روز هيجدهم ذي الحجه را روزه بگيرد خداوند ثواب روزه شصت ماه را براي او مينويسد و آن روز غدير خم است. و هنگاميكه نبي اكرم صلى الله عليه وسلم دست علي بن أبي طالب را گرفت و فرمود: آيا من از شما بر خود شما سزاوارتر نيستم؟ گفتند: بلى يا رسول الله. حضرت فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه. عمر بن خطاب گفت: تبريك تبريك اي فرزند أبو طالب. تو امروز مولاي من و مولاي هر مؤمن و مؤمنهاي هستي. و در اينجا بود كه آيه نازل شد: «اليوم أكملت لكم دينكم»[32].
روايت خوارزمي
از أبو سعيد خدري روايت شده: رسول خدا صلياللهعليهوآله در روز غدير در حالي كه زير سايه درختچهاي ايستاده بود مردم را به سوي علي فراخواند، و اين اتفاق در روز پنج شنبهاي بود. در اين روز علي را فرا خواند و زير بازوي او را گرفت و بلند نمود تا جاي كه مردم به راحتي زير بغلهاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را ميديدند. تا اين كه در همان مجلس مردم متفرق نگرديده بودند كه آيه نازل شد: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: الله أكبر به جهت إتمام دين و اتمام نعمت و رضايت پرودگار به رسالت من و به ولايت علي بعد از من. تا آخر آيه[33].
روايت نطنزي
أبو هريره ميگويد: هر كس هيجدهم ذي الحجه كه روز غدير خم ميباشد را روزه بگيرد خداوند ثواب روزه شصت ماه را به او عطا ميكند، و آن روزي بود كه رسول الله صلياللهعليهوآله دست علي را گرفت و گفت: «آيا من به شما از خودتان سزاوارتر نيستم؟»گفتند: بله يا رسول الله. فرمود: « هر كس من مولاي اويم علي مولاي اوست.» عمر بن خطاب گفت: تبريك تبريك اي فرزند أبو طالب. تو امروز مولاي من و مولاي هر مؤمن و مؤمنهاي هستي. و در اينجا بود كه آيه نازل شد: «اليوم أكملت لكم دينكم» كتب له صيام ستين شهرا»[34].
روايت صالحاني
آيه شريفه: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» به اسناد مذكور از مجاهد روايت نموده است: زماني كه اين آيه نازل در روز غدير خم نازل شد رسول الله صلى الله عليه وآله وبارك وسلم فرمود: الله أكبر بر إكمال دين و إتمام نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت علي عليه السلام اين روايت را امام صالحاني روايت نموده است[35]. روايت حمويني
از أبو سعيد خدري روايت شده: رسول خدا صلياللهعليهوآله در روز غدير در حالي كه زير سايه درختچهاي ايستاده بود مردم را به سوي علي فراخواند، و اين اتفاق در روز پنج شنبهاي بود. در اين روز علي را فرا خواند و زير بازوي او را گرفت و بلند نمود تا جاي كه مردم به راحتي زير بغلهاي رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم را ميديدند. تا اين كه در همان مجلس مردم متفرق نگرديده بودند كه آيه نازل شد: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: الله أكبر به جهت إتمام دين و اتمام نعمت و رضايت پرودگار به رسالت من و به ولايت علي بعد از من. تا آخر آيه[36].
6 – نزول آيه «سأل سائل» در واقعه غدير خم
از ديگر دلائل قطعي بر حديث غدير و إمامت أمير المؤمنين عليه السلام نزول اوّلين آيه سوره معارج است. جمع كثيري از أكابر و أعلام أهل سنت اين موضوع را در منابع خود ذكر نمودهاند:
اسامي افرادي كه در متون خود به اين مورد اشاره نمودهاند به شرح زير است: 1 – أحمد بن محمد بن إبراهيم ثعلبي نيشابوري در تفسير خود.
2 – شمس الدين سبط ابن جوزي. در «تذكره خواص الأمه» ص30.
3 – إبراهيم بن عبد الله يمني وصابي. در «تفسير شاهي» ذيل تفسير همين آيه.
4 – محمد بن يوسف زرندي مدني. در «معارج الوصول مخطوط ذيل همين آيه شريفه.
5 – شهاب الدين بن شمس الدين دولت آبادي. در «هدايه السعداء» در قسمت الجلوه الثانيه من الهدايه الثامنه.
6 – نور الدين علي بن عبد الله سمهودي. در «جواهر العقدين – مخطوط».
7 – نور الدين علي بن محمد بن صباغ. در «الفصول المهمه، ص 42.
8 – عطاء الله بن فضل الله محدث شيرازي. در «الأربعين – مخطوط».
9 – شمس الدين عبد الرؤف مناوي. در «فيض القدير في شرح الجامع الصغير، ج6، ص 281».
10 – شيخ بن عبد الله عيدروس. در« العقد النبوي والسر المصطفوي – مخطوط».
11 – محمود بن محمد شيخاني قادري مدني در « الصراط السوي في مناقب آل النبي – مخطوط».
12 – نور الدين علي بن إبراهيم حلبي در « السيره الحلبيه، ج 3، ص 337».
13 – أحمد بن فضل باكثير مكي. در « وسيله المآل في عد مناقب الآل – مخطوط».
14 – محمد محبوب عالم. به نقل از «العقد النبوي» از تفسير ثعلبي.
15 – محمد صدر عالم. در «معارج العلى في مناقب المرتضى – مخطوط».
16 – محمد بن إسماعيل بن صلاح الأمير. در «الروضه النديه – شرح التحفه العلويه، ص 84».
17 – أحمد بن عبد القادر عجيلي. در «ذخيره المآل في شرح عقد جواهر اللئال»
18 – السيد مؤمن بن حسن شبلنجي. در « المناقب الحيدريه، ص 75 و 77»
در ذيل به ذكر يك نمونه از موارد فوق بسنده كرده و جويندگان تفصيل را به منابع ارجاع ميدهيم.
روايت ابو اسحاق ثعلبي
از سفيان بن عيينه در باره شأن نزول آيه شريفه: «سأل سائل» سؤال نمودند؟ او گفت: از مسألهاي سؤال كرديد كه تاكنون كسي از من سؤال نكرده است. پدرم از حضرت جعفر بن محمد از پدران بزرگوارشان نقل نمود: هنگاميكه رسول خدا به سرزمين غدير خم رسيد، مردم را ندا داد و چون مردم اجتماع نمودند، دست علي بن أبي طالب را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه»، اين سخن ميان مردم و شهرهاي مختلف اشتهار پيدا كرد، تا اين كه اين خبر به حارث بن نعمان فهري رسيد، از اينرو سوار بر ناقهاي خود را به أبطح و نزد رسول خدا صلّي الله عليه وآله رساند، از مركب خود پياده شد و پاي شتر خود ببست و در حالي كه حضرت ميان جمعي از صحابه حضور داشتند جلو آمد و گفت: يا محمد! ما را امر نمودي تا شهادت به وحدانيت خداوند و رسالت تو دهيم و در پنج موعد به نماز بايستيم و زكات بپردازيم ماه رمضان را روزه بگيريم، و حج انجام دهيم اين همه را پذيرفته و انجام داديم. اما انگار به اين مقدار رضايت نداده و بعد از آن دست پسر عموي خود گرفتي و بر ما فضيلت بخشيدي و گفتي: «من كنت مولاه فعلي مولاه!!» آيا اين كه نيز از جانب خداست و يا از جانب خود چنين امري مينمايي؟ رسول خدا صلّي الله عليه وآله فرمود: به خداي يكتا قسم كه تمام اينها از جانب خداوند است. حارث بن نعمان وقتي اين سخن را شنيد رو برگردانيد و در حالي كه محل را ترك ميكرد گفت: خدايا اگر آنچه كه محمد ميگويد حقيقت دارد باران سنگ و يا عذاب سختي از آسمان فرو فرست. با گفتن اين سخن او كه هنوز به مركب خود نرسيده بود سنگي از آسمان فرود آمد و بر فرق سر او اصابت نمود و از عقب او خارج گشت و او را در همان مكان به قتل رسانيد. در همين حال بود كه آيه نازل شد: «سأل سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع». (تقاضاكنندهاى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد! اين عذاب مخصوص كافران است، و هيچ كس نمىتواند آن را دفع كند[37]).
شرح حال و شخصيت ثعلبي
أستاد أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم ثعلبي، او را خير العلماء بلكه درياي علم و ستاره درخشان آسمانها، و مايه زينت امامان [چهارگانه اهل سنت] بلكه مايه افتخار آنها دانستهاند، و [بعضي] او را برتر از امامان چهارگانه دانستهاند. تفسير ملقب به «الكشف و البيان» براي اوست[38]. ابن خلّكان، ثعلبي او را سرآمد علمای اسلام در علم تفسیر می داند[39].
ذهبي او را اينگونه ميستايد: ثعلبي حافظ و واعظ و در اوج قله تفسير و ادبيات عرب و متدين بود و در محرم وفات نمود[40].
پس نتيجه ميگيريم طريق اين حديث معتبر است، و هيچ كلامي در سند آن وجود ندارد.
[1] . «أَنَّ رَجُلاً مِنَ الْيَهُودِ قَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، آيَةٌ فِى كِتَابِكُمْ تَقْرَءُونَهَا لَوْ عَلَيْنَا مَعْشَرَ الْيَهُودِ نَزَلَتْ لاَتَّخَذْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ عِيدًا. قَالَ أَىُّ آيَةٍ قَالَ (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا). قَالَ عُمَرُ قَدْ عَرَفْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ وَالْمَكَانَ الَّذِى نَزَلَتْ فِيهِ عَلَى النَّبِىِّ – صلى الله عليه وسلم – وَهُوَ قَائِمٌ بِعَرَفَةَ يَوْمَ جُمُعَةٍ.» ؛ (شخصي يهودي به عمر گفت: اي أمير المؤمنين! آيهاي در قرآن شما مسلمانان است و آن را ميخوانيد كه اگر ما يهود اين آيه را ميداشتيم آن روز را عيد ميگرفتيم. عمر گفت: كدام آيه؟ گفت: «لْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً» عمر گفت: من زمان و مكان نزول اين آيه را ميدانم اين آيه در حالي كه پيامبر در عرفات وقوف كرده بود و روز جمعه بود نازل شد) ر.ک: صحيح بخاري، ج1، ص16 ح 45، كتاب الإيمان و صحيح مسلم، ج8، ص239
.[2] « وقال ابن جرير: وقد قيل ليس ذلك بيوم معلوم عند الناس، ثم روى من طريق العوفي عن ابن عباس في قوله: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» يقول: ليس بيوم معلوم عند الناس، قال: وقد قيل: إنها نزلت على رسول الله صلى الله عليه وسلم في مسيره إلى حجة الوداع، ثم رواه من طريق أبي جعفر الرازي عن الربيع بن أنس. قلت: وقد روى ابن مردويه من طريق أبي هارون العبدي عن أبي سعيد الخدري أنها نزلت على رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم غدير خم حين قال لعلي: من كنت مولاه فعلي مولاه، ثم رواه عن أبي هريرة، وفيه أنه اليوم الثامن عشر من ذي الحجة يعني مرجعه عليه السلام من حجة الوداع. ولا يصح لا هذا ولا هذا، بل الصواب الذي لا شك فيه ولا مرية أنها أنزلت يوم عرفة وكان يوم جمعة» تفسير ابن كثير، ج2، ص15، تحقيق: يوسف عبد الرحمن مرعشلي، ناشر: دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزيع، بيروت، چاپ سال 1412هـ
[3] . «فأما الحديث الذي رواه ضمرة، عن ابن شوذب، عن مطر الوراق، عن شهر بن حوشب، عن أبي هريرة، قال: لما أخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم بيد علي قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، فأنزل الله عز وجل: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي» قال أبو هريرة: وهو يوم غدير خم، من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهراً. فإنه حديث منكر جداً، بل كذب؛ لمخالفته لما ثبت في الصحيحين عن أمير المؤمنين عمر بن الخطاب أن هذه الآية نزلت في يوم الجمعة يوم عرفة، ورسول الله صلى الله عليه وسلم واقف بها».
(روايتي كه ضمره، از ابن شوذب، از مطر الوراق، از شهر بن حوشب، از أبو هريره نقل كرده است كه: رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم دست علي را گرفت و فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه، و بعد از آن هم اين آيه نازل شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي»، و أبو هريره گفته است اين آيه در روز غدير خم نازل شده است و هر كس روز هيجدهم ذي الحجه را روزه بگيرد براي او ثواب روزه شصت ماه خواهد بود. به درستي كه اين حديث دروغ و منكر است؛ چون اين روايت با روايتي كه در صحيح مسلم و بخاري از عمر بن خطاب آمده است مخالف دارد؛ چون در آن روايت، دارد كه اين آيه در روز جمعه و در صحراي عرفات در حالي كه رسول خدا در آن جا وقوف نموده بود نازل شده است). ر.ک: السيره النبويه، ابن كثير، ج4، ص 425، تحقيق: مصطفى عبد الواحد، ناشر: دار المعرفه بيروت، چاپ سال 1395هـ ـ البدايه والنهايه، ج5، ص232، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار احياء التراث العربي بيروت، چاپ اول، سال 1408هـ
[4] . «وقد ينزل الشيء مرتين تعظيماً لشأنه، وتذكيراً به عند حدوث سببه، خوف نسيانه؛ و هذا كما قيل في الفاتحة نزلت مرتين، مرة بمكة وأخرى بالمدينة … ومثله ما في الصحيحين، عن ابن مسعود في قوله تعالى: «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» أنها نزلت لمّا سأله اليهود عن الروح، وهو في المدينة، ومعلوم أن هذه في سورة «سبحان» (الاسراء) وهي مكّية بالاتفاق، فإن المشركين لما سألوه عن ذي القرنين وعن أهل الكهف، قيل ذلك بمكّة، وأن اليهود أمروهم أن يسألوه عن ذلك، فأنزل الله الجواب، كما قد بسط في موضعه. وكذلك ما ورد في «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» أنها جواب للمشركين بمكة، وأنها جواب لأهل الكتاب بالمدينة والحكمة في هذا كلّه: إنه قد يحدث سبب من سؤال أو حادثة تقتضي نزول آية، وقد نزل قبل ذلك ما يتضمّنها، فتؤدّى تلك الآية بعينها إلى النبي (صلى الله عليه وسلم) تذكيراً لهم بها، وبأنها تتضمّن هذه… وما يذكره المفسّرون من أسباب متعدّدة لنزول الآية قد يكون من هذا الباب، لا سيما وقد عرف من عادة الصحابة والتابعين أن أحدهم إذا قال نزلت هذه الآية في كذا، فإنه يريد بذلك أن هذه الآية تتضمن هذا الحكم، لا أن هذا كان السبب في نزولها» ؛ (گاهي آيهاي به علت عظمت شأن آن، و يا يادآوري آن به هنگام تكرار سبب و يا خوف از فراموشي آن تكرار ميشود؛ و اين مانند سوره فاتحه است كه دو مرتبه نازل گرديد يك مرتبه در مكه و بار ديگر در مدينه. .. مانند آنچه كه در صحيح مسلم و بخاري از قول ابن مسعود در باره اين آيه شريفه آمده «وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» كه اين آيه در باره سؤال يهود راجع به حقيقت روح در مدينه نازل شد، وحال آنكه به اتفاق مفسرين اين سوره (اسراء) مكّي است… و يا آنچه كه در باره سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» كه در جواب مشركان مكه نازل شده است، در جواب أهل كتاب مدينه نيز نازل شده است. حكمت اين تعدد نزول آن است كه: گاهي سبب نزول آيه و يا سورهاي سؤال يا حادثهاي است كه اقتضاء نزول آيهاي را دارد، كه قبل از آن آيه به مناسبت ديگر نازل شده است. و اين باعث ميشود تا آيه به همين مضمون بار ديگر نازل شود). ر.ک: البرهان في علوم القرآن، زركشي، ج1، ص30 تا 32، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، ناشر: دار إحياء الكتب العربيه بيروت، چاپ اول، 1376هـ
[5] آل عمران: 77
[6] . «فيّ أنزلت، كانت لي بئر في أرض ابن عمّ لي …» ر.ک: صحيح بخاري: ج3 ص75، ناشر: دار الفكر للطباعه والنشر والتوزيع، چاپ سال 1401هـ
[7] . أن رجلاً أقام سلعة في السوق، فحلف فيها لقد أعطي بها ما لم يعطه، ليوقع فيها رجلاً من المسلمين، فنزلت: «إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً». صحيح بخاري، ج5، ص167
.[8] «مررت بالربذة، فإذا أنا بأبي ذر (رضي الله عنه) فقلت له: ما أنزلك منزلك هذا؟ قال: كنت بالشام، فاختلفت أنا ومعاوية في الذين يكنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها في سبيل الله، قال معاوية: نزلت في أهل الكتاب، فقلت: نزلت فينا وفيهم، فكان بيني وبينه في ذاك …» صحيح بخاري، ج2، ص111، كتاب الزكاه، ناشر: دار الفكر ـ بيروت، چاپ سال 1401هـ
[9] البقره: 158
[10] صحيح بخاري، ج2، ص169 و 170، كتاب الحج؛ و صحيح مسلم، ج4، ص69، كتاب الحج، باب بيان السعي بين الصفا والمروه
[11] . « ولد نبيّكم (صلى الله عليه وسلم) يوم الاثنين، ويوم الإثنين خرج من مكة، ودخل المدينة يوم الاثنين، وفتح بدراً يوم الاثنين، ونزلت سورة المائدة يوم الاثنين «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» ورفع الركن يوم الاثنين». المعجم الكبير، طبراني، ج12، ص183، كتاب الإيمان، تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفي، الناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت، چاپ دوم
[12]صحيح بخاري، ج1، ص16، كتاب الإيمان و صحيح مسلم، ج8، ص239
[13]. «عن قيس ابن مسلم، عن طارق بن شهاب، قال: قالت اليهود لعمر: لو علينا معشر يهود نزلت هذه الآية «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً» نعلم اليوم الذي أنزلت فيه، لاتخذنا ذلك اليوم عيداً، قال: فقال عمر: فقد علمت اليوم الذي أنزلت فيه، والساعة، وأين رسول الله صلى الله عليه وسلم حين نزلت، نزلت ليلة جمع ونحن مع رسول الله صلى الله عليه وسلم بعرفات» ؛ (شخصي يهودي به عمر گفت: اگر اين آيه بر ما يهود نازل شده بود: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِيناً» روزي را كه اين آيه در آن نازل شده بود را عيد اعلام ميكرديم عمر گفت: من روز و ساعت و مكان نزول اين آيه را ميدانم، اين آيه در ليله جمع (شب حضور در مزدلفه) در حالي كه ما با رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در عرفات حضور داشتيم نازل شد) ر.ک: صحيح مسلم، ج4، ص239
[14]. «عن قيس ابن مسلم، عن طارق بن شهاب قال: قال يهودي لعمر: لو علينا نزلت هذه الآية لاتخذناه عيداً «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» قال عمر: قد علمت اليوم الذي أنزلت فيه، والليلة التي أنزلت، ليلة الجمعة، ونحن مع رسول الله صلى الله عليه وسلم بعرفات» ؛ (شخصي يهودي به عمر گفت: اگر اين آيه بر ما نازل شد ه بود آن روز را عيد ميگرفتيم: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» عمر گفت: من روز و شبي را كه اين آيه در آن نازل شد را ميدانم اين آيه شب جمعه، در حالي كه همراه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم در عرفات بوديم نازل شد) ر.ک: سنن نسائي، ج5، ص251، تحقيق: عبد الغفار سليمان البنداري ـ سيد كسروي، ناشر: دار الكتب العلميه بيروت، چاپ1ـ 1411هـ
[15] الألباني، صحيح سنن النسائي: ج2 ص342
[16] . «4606 – حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ قَيْسٍ عَنْ طَارِقِ بْنِ شِهَابٍ قَالَتِ الْيَهُودُ لِعُمَرَ إِنَّكُمْ تَقْرَءُونَ آيَةً لَوْ نَزَلَتْ فِينَا لاَتَّخَذْنَاهَا عِيدًا. فَقَالَ عُمَرُ إِنِّى لأَعْلَمُ حَيْثُ أُنْزِلَتْ، وَأَيْنَ أُنْزِلَتْ، وَأَيْنَ رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – حِينَ أُنْزِلَتْ يَوْمَ عَرَفَةَ، وَإِنَّا وَاللَّهِ بِعَرَفَةَ – قَالَ سُفْيَانُ وَأَشُكُّ كَانَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ أَمْ لاَ – (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ)» (سفيان گفته است: من شك دارم كه اين آيه در روز جمعه نازل شده باشد) صحيح بخاري، ج5، ص186، كتاب التفسير، ناشر: دار الفكر بيروت، چاپ سال 1401هـ
[17]. ضمرة ابن ربيعة القرشي عن ابن شوذب عن مطر الوراق عن شهر بن حوشب عن أبي هريرة. قال: من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا، وهو يوم غدير خم، لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال: ألست ولي المؤمنين؟ قالوا: بلى يا رسول الله! قال: «من كنت مولاه فعلي مولاه» فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ لك يا بن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم، فأنزل الله: «اليوم أكملت لكم دينكم» تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ج 8، ص 284 ـ تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر، ج 42، ص 233
[18] . « من قال: إن المائدة نزل فيها شيء بغدير خم فهو كاذب مفترٍ» منهاج السنه النبويه، ج 7، ص 315 تا 317
[19] . « فأما الحديث الذي رواه … عن أبي هريرة فإنه حديث منكر جداً، بل كذب» السيره النبويه، ابن كثير، ج4، ص 425، تحقيق: مصطفى عبد الواحد، ناشر: دار المعرفه بيروت، چاپ سال 1395هـ ـ البدايه والنهايه، ج5، ص232، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار احياء التراث العربي بيروت، چاپ اول، سال 1408هـ
[20]خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج10، ص14، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، ط1ـ 1417هـ
[21]. «قال أبو بكر الخطيب: كان الدارقطني فريد عصره، وقريع دهره، ونسيج وحده، وإمام وقته، انتهى إليه علم الأثر والمعرفة بعلل الحديث وأسماء الرجال، مع الصدق والثقة» ؛ (أبو بكر خطيب گفته است: دارقطني يكتاي عصر، و نابغه دهر، و بافته جدا تافته، و إمام وقت خود ميباشد، كه علم أثر و معرفت به علل حديث و أسماء رجال به او منتهي ميشود). ر.ک: ذهبي، سير أعلام النبلاء: ج16 ص452، تحقيق: أكرم البوشي، إشراف وتخريج: شعيب الأرنؤوط، الناشر: مؤسسة الرسالة ـ بيروت، ط9ـ 1413هـ
[22] . «أنبأنا الأزهري، أنبأنا علي بن عمر الحافظ [الدارقطني] قال: حبشون بن موسى بن أيوب الخلال صدوق» خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج8 ص285
[23] . «ما علمت به بأساً، ولا رأيت أحداً الآن تكلّم فيه، وهو صالح الأمر، ولم يخرج له أحد من أصحاب الكتب الستة مع ثقته» (هيچ مشكلي از او سراغ ندارم، و هيچ كس را نديدم كه درباره او كوچكترين حرفي زده باشد، او شخصي صالح الأمر بوده، و به وثاقت او در أصحاب كتب سته كسي يافت نميشود) ذهبي، ميزان الاعتدال: ج3 ص125، تحقيق: علي محمد البجاوي، الناشر: دار المعرفة ـ بيروت
[24]. «وإذا كان ثقة ولم يتكلم فيه أحد فكيف نذكره في الضعفاء»؟ ابن حجر، لسان الميزان: ج4 ص227، مؤسسة: مؤسسة الأعلمي ـ بيروت، ط2ـ 1390هـ
.[25] «من الثقات المأمونين، رجل صالح، صالح الحديث، لم يكن بالشام رجل يشبهه» ر.ک: أحمد بن حنبل، العلل: ج2 ص366، تحقيق: الدكتور وصي الله بن محمود عباس، المطبعة: المكتب الإسلامي ـ بيروت، الناشر: دار الخاني ـ الرياض، ط1ـ 1408هـ
[26]. «سكن البصرة والشام، صدوق عابد» ابن حجر، تقريب التهذيب: ج1 ص501، دراسة وتحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، ط2ـ 1415هـ
[27] . «الإمام الزاهد الصادق، أبو رجاء بن طهمان الخراساني، نزيل البصرة، مولى علباء بن أحمر اليشكري، كان من العلماء العاملين» ذهبي، سير أعلام النبلاء: ج5 ص452
[28] . « فمطر من رجال مسلم، حسن الحديث» ذهبي، ميزان الاعتدال: ج6 ص445، تحقيق: الشيخ علي محمد عوض والشيخ عادل أحمد عبد الموجود، الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، ط1ـ 1995م
[29] . « قال حرب الكرماني: قلت لأحمد بن حنبل: شهر بن حوشب، فوثّقه، وقال ما أحسن حديثه، وقال حنبل: سمعت أبا عبد الله يقول: شهر ليس به بأس. قال الترمذي: قال محمد، يعني البخاري: شهر حسن الحديث، وقوي أمره». ذهبي، تاريخ الإسلام: ج6 ص387، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمري، الناشر: دار الكتاب العربي ـ بيروت، ط1ـ 1407هـ
[30] « أخرج عبد الرزاق الرسعني عن ابن عباس رضي الله عنه قال: لما نزلت هذه الآية: «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك» أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. وأخرج ابن مردويه عن أبي سعيد الخدري رضي الله عنه مثله، وفي آخره، فنزلت: «اليوم أكملت لكم دينكم» الآية. فقال النبي صلى الله عليه وسلم: الله أكبر على إكمال الدين و إتمام النعمة ورضى الرب برسالتي والولاية لعلي بن أبي طالب» الدر المنثور، ج 2، ص 298
[31] . « عن قيس بن الربيع عن أبي هارون العبدي عن أبي سعيد الخدري: أن رسول الله صلى الله عليه وسلم دعا الناس إلى علي في غدير خم، وأمر بما تحت الشجرة من شوك فقم، وذلك في يوم الخميس، فدعا عليا وأخذ بضبعيه فرفعهما حتى نظر الناس بياض إبطي رسول الله صلى الله عليه وسلم، ثم لم يفترقوا حتى نزلت هذه الآية: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: الله أكبر على إتمام الدين وإتمام النعمة ورضى الرب برسالتي وبالولاية لعلي من بعدي الخ.» تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 42، ص 237 ـ خصائص الوحي المبين، الحافظ ابن بطريق، ص 93
[32] . « عن أبي هريرة قال: من صام ثمانية عشر من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهرا وهو يوم غدير خم، لما أخذ النبي صلى الله عليه وسلم بيد علي بن أبي طالب فقال: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: بلى يا رسول الله. قال: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ لك يا ابن أبي طالب، أصبحت مولاي ومولى كل مؤمن ومؤمنة. فأنزل الله تعالى: «اليوم أكملت لكم دينكم» مناقب علي بن أبي طالب ابن المغازلي، ص 18
[33] . « عن أبي سعيد الخدري أن النبي صلى الله عليه وسلم يوم دعا الناس إلى غدير خم، أمر بما كان تحت الشجرة من الشوك فقم وذلك يوم الخميس، ثم دعا إلى علي، فأخذ بضبعيه ثم رفعها حتى نظر الناس إلى بياض إبطه صلى الله عليه وسلم، ثم لم يفترقا حتى نزلت هذه الآية: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: الله أكبر على إكمال الدين وإتمام النعمة ورضا الرب برسالتي والولاية لعلي بن أبي طالب.» مناقب علي بن أبي طالب خوارزمي، ص 80
[34] . « عن أبي هريرة قال: من صام ثمانية عشر من ذي الحجة، وهو يوم غدير خم، لما أخذ رسول الله صلى الله عليه وسلم بيد علي فقال: ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: نعم يا رسول الله. قال: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن الخطاب بخ بخ يا ابن أبي طالب أصبحت مولاي ومولى كل مسلم. فأنزل الله: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» كتب له صيام ستين شهرا» الخصائص العلويه – مخطوط. اين روايت در شواهد التنزيل، حاكم حسكاني، ج 1، ص 200 و بسياري ديگر از كتب اهل بيت آمده
[35] . « قوله تعالى: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» وبالاسناد المذكور عن مجاهد رضي الله تعالى عنه قال: نزلت هذه الآية بغدير خم فقال رسول الله صلى الله عليه وعلى آله وبارك وسلم: الله أكبر على إكمال الدين وإتمام النعمة ورضى الرب برسالتي والولاية لعلي. رواه الإمام الصالحاني» توضيح الدلائل على ترجيح الفضائل – مخطوط ـ اصل اين روايت در شواهد التنزيل حاكم حسكاني، ج 1، ص 201 و بسياري ديگر از كتب اهل سنت آمده است
[36] . « عن أبي سعيد الخدري: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم دعا الناس إلى علي في غدير خم، وأمر بما تحت الشجرة من الشوك فقم – وذلك يوم الخميس – فدعا عليا فأخذ بضبعيه فرفعهما، حتى نظر الناس إلى بياض إبطي رسول الله صلى الله عليه وسلم، ثم لم يفترقوا حتى نزلت هذه الآية: «اليوم أكملت لكم دينكم وأتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا». فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: الله أكبر على إكمال الدين وإتمام النعمة ورضا الرب برسالتي والولاية لعلي من بعدي …» فرائد السمطين، ج 1، ص 74
[37] . « سئل سفيان بن عيينة عن قول الله عز وجل: «سأل سائل» فيمن نزلت؟ فقال: لقد سألتني عن مسألة ما سألني عنها أحد قبلك. حدثني أبي عن جعفر بن محمد عن آبائه: لما كان رسول الله صلى الله عليه وسلم بغدير خم، نادى الناس فاجتمعوا، فأخذ بيد علي بن أبي طالب فقال: من كنت مولاه فعلي مولاه، فشاع ذلك وطار في البلاد، فبلغ ذلك الحارث بن النعمان الفهري، فأتى رسول الله على ناقة حتى أتى الأبطح، فنزل عن ناقته فأناخها وعقلها، ثم أتى النبي وهو في ملأ من أصحابه فقال: يا محمد! أمرتنا عن الله أن نشهد أن لا إله إلا الله وأنك رسول الله، فقبلناه منك. وأمرتنا أن نصلي خمسا، فقبلناه منك، وأمرتنا بالزكاة فقبلناه، وأمرتنا أن نصوم شهر رمضان فقبلناه منك، وأمرتنا بالحج فقبلناه. ثم لم ترض بهذا حتى رفعت بضبعي ابن عمك ففضلته علينا وقلت: من كنت مولاه فعلي مولاه !! فهذا شئ منك أم من الله عز وجل؟! فقال صلى الله عليه وسلم: والذي لا إله إلا هو إن هذا من الله. فولى الحارث بن النعمان يريد راحلته وهو يقول: اللهم إن كان ما يقوله محمد حقا فأمطر علينا حجارة من السماء أو ائتنا بعذاب أليم. فما وصل إليها حتى رماه الله بحجر فسقط على هامته وخرج من دبره فقتله. وأنزل الله عز وجل: «سأل سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع».» تفسير الثعلبي، ثعلبي، ج 10، ص 35
[38] معجم الأدباء، ج 12، ص 262
[39]. « أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم الثعلبي. النيسابوري، المفسر المشهور، كان أوحد أهل زمانه في علم التفسير.» وفيات الأعيان، ج 1، ص 61 و 62
[40]. « وكان حافظا واعظا، رأسا في التفسير والعربية، متين الديانة، توفي في المحرم» العبر، حوادث سال 427