آنچه از سيره و روش و عمل امام علي عليهالسلام در دست است، نشان ميدهد كه آن حضرت در هيچ شرايطي با ابابكر بيعت نكرده است، و اگر بنابر نقل برخي مورخين و محدثين پس از مدت شش ماه بيعت نموده باشد[1] از روي اكراه و اجبار بوده است؛ نه با ميل و اختيار! امام را با زور به مسجد بردند و او را وادار به بيعت كردند و اگر امام عليهالسلام دفاع نكرده اند به دو دليل بوده است:
1- به خاطر نداشتن يار و ياور[2].
2- به جهت حفظ مصالح اسلام و مسلمانان[3]،
اينكه بيعت امام از روي اجبار و اكراه بوده، سخني است كه ابن ابيالحديد بدان اشاره میکند و ماجرای به زور آوردن امیرامؤمنین و زبیر را به مسجد توسط عمر را شرح میدهد[4].
بنابراين ملاحظه ميفرمائيد كه بيعت امام از روي ميل و اختيار نبوده تا به ايشان اعتراض شود كه چرا با ابوبكر بيعت نموده است.
در مورد بخش دوم سئوال اینکه چرا امام به امامت آنها اقتدا نموده بايد گفت: «اگر امام علي عليهالسلام به امامت آنها اقتدا كرد دلایلی از این قسم داشته است:
الف.حفظ وحدت و يكپارچگي مسلمانان: چراكه ايشان براي حفظ اصل اسلام، مجبور بود ظواهر حكومت وقت را بپذيرد چراكه ضعف حكومت باعث ضعف اسلام ميشد.
ب. بیاثر بودن عدم اقتدا: اينكه عدم اقتداي امام، اثري نداشت؛ بلكه به عکس باعث انزواي خود ايشان نیز ميشد.
ولي با اين حال امیرالمؤمنین از آنها پيروي نميكرد، چنانچه در شوراي عمر با اينكه اگر پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف را ميپذيرفت، عبدالرحمن بن عوف او را به جاي عثمان به عنوان خليفه مسلمانان انتخاب ميكرد، با اين حال حضرت پيشنهاد عبدالرحمن بن عوف را نپذيرفت. پيشنهادي از این قرار كه علي عليهالسلام در امر حكومت بر اساس كتاب خدا (قرآن)، سنت پيامبر و روش شيخين (ابوبكر و عمر) رفتار كند. اما امام علي عليهالسلام حاضر به پذیرش آن نشد و کتاب خدا، سنت رسول خدا و اجتهاد خویش را مبنای حکومت خویش معرفی نمود[5].
علت اينكه امام عليهالسلام حكومت به روش شيخين را نپذيرفت، براي آن بود كه اگر قبول ميكرد همانند آنها رفتار كند، قبول امام به معناي پذيرفتن حقانيت آن دو خليفه بود؛ در صورتي كه امام اولاً با اكراه و اجبار با آنها بيعت كرده بود. و ثانياً آن دو را غاصب حق خلافت خود ميدانست. بنابرین چگونه ميتوانست كساني را تأييد كند كه آنها را غاصبان حق خودش ميدانسته است؟!
بنابراين نه تنها امام به روش آنها اقتدا نكرد، بلكه با روش آنها مخالفت ورزيد و با بدعتهايي كه آن دو خليفه به اضافه عثمان در دين گذاشتند، در دوران حكومتش سخت با آنها مبارزه كرد. يكي از عمده مشكلات حكومت امام علي عليهالسلام نیز همين امر بود که بر گروهي از مردم سخت بود تا با روش عمر و ابابكر مخالف كنند؛ برای همین با امام علي عليه السلام مخالفت ميورزيدند[6].
و اما بخش سوم سؤال كه پرسيدهايد امام وجوهي را از آنها دريافت مينموده؛ پاسخ آن است كه اين سخن يك ادعاي صرف است. به فرض اگر امام، وجوهي را دريافت مينمود؛ آن وجوه، جزء مقرري شهروندي بوده است؛ مانند حقوق شهروندان ديگر كه از بيت المال به امام پرداخت ميشده است و بنابراين هيچ عيب و ايرادي در گرفتن آن وجوه، وجود نداشته تا امام علي عليهالسلام مورد اعتراض قرار گيرد. چه آنکه امیرالمؤمنین براي حفظ وحدت و اصل اسلام مجبور به سكوت عدم اعتراض بر تمام شؤون حكومت دستگاه حاکمه بودند كه اين مورد هم يكي از آن شؤون است. به ويژه اينكه امام عليهالسلام اموال خويش را به فقراء ميبخشيد و آيه ويطعمون الطعام علي حبّه مسكنياً و اسيراً[7]، نمونهاي از آن همه ايثار و فداكاري است.
.[1] كامل ابن اثير، دار احياء التراث العربي، اول، 1408 ق، ج 2، ص 10
[2] غاية المرام، ص550
[3] ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص307
.[4] «روزي ابوبكر پرسيد زبير كجاست؟ به او گفتند: در خانه علي است و شمشير حمايل كرده (آماده رزم است). ابوبكر رو به عمر و خالد بن وليد كرد و گفت: برويد او را نزد من آريد. آنها به منزل علي عليهالسلام رفتند. عمر پرسيد اين شمشير براي چيست؟ گفت: ميخواهم با آن، با علي عليهالسلام بيعت كنم. عمر شمشير او را گرفت و بر سنگ زد و آن را شكست.(کامل ابن اثیر همان) و پس از آن، رو به علي كرد و گفت برخيز و بيعت كن! حضرت خودداري نمود، عمر دست او را گرفت؛ ولي حضرت با شدت دست او را دفع كرد. در پايان خالد بن وليد و عمر، علي عليهالسلام و زبير را با خود به مسجد بردند. چون فاطمه (س) اين عمليات خشن را مشاهده نمود ناله و فرياد برآورد و به دنبال امام به مسجد رفت و بر در حجره خود ايستاد و همين كه نگاهش به ابوبكر افتاد فرمود: چقدر زود از روي عصبيت جاهلي و غرور و تكبر نفساني بر اهل بيت رسول خدا يورش برديد. به خدا قسم تا زنده هستم با عمر سخن نخواهم گفت». ( ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج2، ص57 و ج1، ص307، همچنين رجوع شود به: سلطان الواعظين شيرازي، شبهاي پيشاور، ص 507 به بعد. مؤلف محترم دوازده دليل (عمدتاً از آثار اهل سنت) اقامه نموده، مبني بر اينكه بيعت امام علي (عليه السلام) و بني هاشم با زور و شمشير و سر نيزه بوده است نه با ميل و اختيار)
.[5] «من به اين صورت حاضرم خلافت را قبول كنم كه بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر و به اجتهاد و استنباط و درك و شناخت خودم عمل كنم» (ر.ک: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص188)
[6] . همان، ج 4 ، ص56 و 55
[7] الانسان : 8. روايتي است مشهور كه اهل بيت شأن نزول اين آيه هستند. ر،ك: زمخشري، الكشاف، دار الكتاب العربي، ج 4، ص 670 و امام فخر رازي، تفسير الكبير، بيروت، دارالتكب العلميه، ج 30، ص 216