در جواب به این شبهه سخیف باید گفت که:
اوّلاً؛ مردگان در عالم برزخ در قالب مثالي بوده و ابزار شنيدن و يا سخن گفتن آنان با ابزار مثالي است.
ثانياً؛ شرك زماني معنا پيدا ميكند كه موجودي از قدرتي در عرض قدرت خداوند برخوردار باشد. و قدرتي در عرض قدرت خداوند داشتني لازمهاش داشتن وجودي در عرض وجود خداوند متعال است و طبق براهين توحيد در عرضي او وجودي نيست.
ثالثاً؛ آنچه از ناحيه خداي متعال به بندهاش عطا ميشود. وابستگي محض به قدرت خداوند دارد. بنابراين كسي كه چنين قدرتي را از ناحيه خداوند پيدا كند، باز هم عبد و بنده فرمانبردار او است.
باید گفت که این مسأله، آنچنان عجیب و غریب نیست؛ چراکه خداوند بالاتر از ديدن و شنيدن، مقام خلق كردن رابا اذن خود به عبد مطيعش حضرت عيسي عليهالسلام عطا كرده است. ايشان به اذن خداوند با دستان خودشان گلي را به صورت پرندهاي جاندار خلق ميكردند، و از راز پنهان مردم و آنچه در خانههايشان ميخورند يا ذخيره ميكردند، خبر ميدادند همچنین بسياري از بندگان صالح خدا معجزات و كراماتي را با اذن پروردگار عالم، انجام ميدادند و اين به هيچ وجه شركت در آن صفت با خداوند نبوده است. زیرا آنها به هیچ وجه از خودشان استقلال نداشته و ندارند.