مسأله جانشيني پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از جمله حوادث مهم تاريخ اسلام است و بحث از حقانيت اين جانشيني و عهده دار شدن زمام امور مسلمين پس از رحلت رسول خدا، انديشمندان و متكلمين مسلمان را (شيعه و سني) بر آن واداشته كه در اطراف آن به گفتگوهاي فراوان بپردازند.

براساس ديدگاه شيعه طلب کردن قلم و کاغذ، هیچ ربطی به عدم تعیین جانشین ندارد؛ چراكه پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله در زمان و مكان‌ هاي متعددي به معرفي جانشين پس از خود پرداخته كه در ادامه به يك شاهد قرآني و يك دليل روايي اشاره خواهيم كرد. اما قبل از آن، بايد پرده از راز عمل آن حضرت برداشت كه چرا در آن لحظات آخر، قصد داشت، دوباره نسبت به جانشيني پس از خود تأكيد كند و آيا توفيق به ابلاغ عمل خود شد؟

بررسی علت تأکید مجدد مسأله جانشینی، توسط رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله

فعاليت هاي سرّي و زيرزميني برخي از صحابه و سرپيچي از اطاعت پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در رفتن به سپاه اسامه، پيامبر را بر آن داشت تا اقدام به عملي كند تا آن فعاليت هاي مرموز را خنثي سازد؛ لذا حضرت با وجود تب شديد، وارد مسجد شد و با صدايي بلند فرمود: اي مردم! آتش (فتنه) برافروخته شده، و فتنه مانند پاره هاي شب تاريك روي آورده، و شما هيچ نوع دستاويزي بر سد من نداريد. من حلال نكردم مگر آنچه را كه قرآن حلال نموده و تحريم ننمودم مگر آنچه را كه قرآن، آن را تحريم نموده است[1].

با وصف موجود، بدخواهان كه منتظر رحلت حضرت بودند تا فرمانروايي امت اسلامي را قبضه كنند، اما پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله كه نگران سرنوشت اسلام و تفرقه مسلمين بود، براي پيشگيري از انحراف در مسئله خلافت و اتمام حجت با مردم، درخواست قلم و دوات نمود تا براي آخرين بار، با سندي مكتوب، خلافت اميرالمؤمنان و اهل بيت خود را تحكيم نمايد و مطلبي را املا نمايد تا امت اسلامي هيچ گاه به ضلالت نيفتد. در اين لحظه گرچه عده اي به مخالفت برخاستند و حضرت را متهم به هذيان گويي كردند. اما پيامبر محتواي نامة خود را بگونه اي ديگر به مردم ابلاغ فرمود و به گواهي تاريخ در حالي كه رنج و درد بيماري، سخت او را آزار مي داد، يك دست بر شانة علي علیه‌السلام و دست ديگر بر شانة ميمونه كنيز خود وارد مسجد شد، و با قرار گرفتن بر بالاي منبر فرمود: من در ميان شما دو چيز گرانبها مي گذارم. در اين لحظه مردي برخاست و پرسيد مقصود از آن دو چيز گرانبها چيست؟ چهرة پيامبر برافروخت و فرمود خود شرح مي دهم جاي پرسش نيست سپس فرمود: يكي قرآن و ديگري همان عترت من است[2].

خلاصه سخن تا اينجا بيان راز عمل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و توفيق او در ابلاغ محتواي نامه خود بود كه به طور بسيار مختصر اشاره شد.

دلایل انتخاب امیرالمؤمنین به عنوان جانشین در قبل از رحلت

از جمله آیات دال بر امامت امیرالمؤمنین، آية تبليغ است که در آن خداوند متعال، رسول خدا را نسبت به ابلاغ پیامی، تهییج کرده است. پیامی که نرساندن آن به مردم، موجب عدم انجام رسالت رسول خداست که گویا ابلاغ آن خبر نیز موجب پدید آمدن تهدیداتی از سوی  کافرین بود؛ زیرا خداوند رسول خدا را نسبت به خطرات پیشرو مصون ساخته است[3].

با تفكر و تعمق در آيه شريفه اين سؤال مطرح مي شود كه براستي چه چيزي، پس از 23 سال رسالت پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ، تا واپسين روزهاي عمر شريفش، بطور رسمي مطرح نشده اما حال از او قصد ابلاغ آن را دارند و آن مسئله چقدر مهم است كه هم طراز با نبوت قرار داده شده است؟ و اين مسئله چقدر مهم است كه بر اساس ذيل آيه شريفه عده اي حاضرند وجود مقدس حضرت را از ميان بردارند.

از آنجا كه مسلمانان بيش از 20 سال نماز مي خوانند و روزه هم پس از هجرت بر مردم واجب شده و از سال دوم هجرت جهاد هم آغاز شده و حج هم وجوب آن براي مردم بيان شده، پس تنها چيزي كه باقي مي ماند و آنقدر خطير و بزرگ است كه همسان و همسنگ با نبوت است، آن چيزي جز امامت و ولايت و جانشيني پيامبر نخواهد بود. اگرچه مسئله ولايت علي علیه‌السلام در جاهاي متعددي بيان شد اما هيچ گاه در اين مقياس وسيع، در حجة الوداع، با آن توصيف كه در آن صحراي داغ مردم از نقاط مختلف يمن، مدينه در يك جا گردهم بيايند بيان نشده بود. يك شاهد بر اين كه آيه به مسأله جانشيني پيامبر اشاره دارد و آن جانشين هم غير از علي علیه‌السلام كسي ديگر نيست اين است كه مخالفتهاي فراواني در آن صحرا نسبت به مطلب ابراز شد كه براساس روايتي شخصي نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و با حالت اعتراض عرض كرد: اگر آنچه امروز گفته اي از ناحية خداوند بوده از او بخواه عذابي بر من فرو فرستد و مرا نابود كند[4].

نكته و شاهد ديگر آن است که فخررازي نیز كه از علماي مورد اطمينان و طراز اول اهل سنت مي باشد در ذيل آية شريفه، بیان نموده است که «اين آيه در مورد علي ابن ابيطالب نازل شده است». او پس از این ادعا به بالا بردن دست امیرالمؤمنین علیه‌السلام اشاره نموده است و ذکر کرده است که هنگامي كه اين آيه شريفه نازل شد پيامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله دست علي علیه‌السلام را گرفت و فرمود: «من كنت مولاه، فعلي مولا، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه». سپس وی به تبریک عمر اشاره می کند و نقل می کند که وی خطاب به علي علیه‌السلام عرض كرد: «اي فرزند ابوطالب اين فضيلت و مقام بر تو مبارك باشد تو امروز مولا و رهبر من و همة مردان و زنان مسلمان شدي»[5].

اما از جمله رواياتي كه بر جانشيني علي علیه‌السلام بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اشاره دارد حديث منزلت مي باشد. چه آنکه پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به علي علیه‌السلام فرمود: : اي علي تو نسبت به من، همانند منزلت هارون به موسي را داري جز اينكه بعد از من پيامبري نيست[6].

بر اساس حديث شريف حضرت علي علیه‌السلام ، تمام مقام و منزلت پيامبر به جز نبوت را دارد. روشن ترين مقاماتي كه هارون نسبت به موسي علیه‌السلام داشته عبارتند از وزارت، شركت در امور رسالت، وجوب اطاعت مردم از هارون كه در آيه 29 به بعد سورة طه درخواست موسي براي هارون چنين است:

وزيري از اهلم برايم قرار بده، هارون برادرم را، بوسيله او پشتم را محكم كن، و او را شريك كارم قرار بده. و در آيه 142 اعراف به هارون گفت: خليفه ام در ميان قومم باش، اصلاح كن و راه مفسدان را مپيماي.

چنانچه علامه سید شرف الدین عاملی نیز در کتاب شریف المراجعات اشاره می کند که با دقت می توان دریافت که حدیث منزلت و آیه 67 سوره مبارکه مائده، یک هدف را پیگیری می کند[7].

ممكن است به ذهن خواننده اين شبهه خطور كند كه حديث منزلت در واقعه جنگ تبوك اتفاق افتاده و پيامبر، حضرت را به جاي خود در همان موقعيت زماني قرار داده، بنابراين از اين حديث عموميت جانشيني علي علیه‌السلام حتي بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله استفاده نمي شود.

پاسخ اين شبهه اين است كه حديث منزلت در غير از غزوه تبوك هم از زبان رسول خدا صادر شده است؛ چنانچه حضرت بعد از اینکه به ام سلیم[8] فرمود: «گوشت علی از گوشت من و خون علی از خون من است»، به منزلت هارون نسبت به موسی و رابطه آن با امیرالمؤمنین علیه‌السلام، اشاره می فرماید[9]. همچنین حضرت همین حدیث را در محل دیگری که ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح نزد وی بودند، بیان می کنند. آنجا که دست بر شانه علی علیه‌السلام گذاشته و سبقت ایمان وی بر تمام مؤمنین را اشاره و بعد دوباره مضمون حدیث منزلت را بیان می کنند[10]. بنابرین بر خواننده گرامي پوشيده نخواهد بود كه اين حديث نه در جريان خاص بلكه فقط به خاطر ابلاغ وظيفه و نصيحت در بيان منزلت علي علیه‌السلام بيان شد.

علاوه بر اين دو حديث شريف، حديثي كه در غزوه تبوك در منزلت حضرت بيان شده نيز دلالت بر عموميت دارد از اين رو ولو در مورد خاصي(جانشيني حضرت در مدينه در غزوه تبوك) بيان شده باشد آن را از عموميت خارج نمي كند به عنوان مثال اگر پزشكي بيمار خود را كه در حال خوردن خرماست از خوردن شيريني نهي كند، عرف نهي پزشك را اختصاص به خرما نمي دهد بلكه اين نهي از خوردن تمام انواع شيريني خواهد بود و حديث مزبور هم شبيه مطلب مزبور مي باشد. بنابراين در عموميت و جانشيني علي علیه‌السلام حتي بعد از رحلت آن حضرت هم دلالت مي كند. نتيجة سخن آنكه وصايت حضرت قبل از رحلت انجام گرفته است اما به دليل فضاي پديد آمده، حضرت اين مطلب را بگونه اي ديگر ابلاغ فرمود.

[1] سيرة ابن هشام، ج2، ص654، طبقات ابن سعد، ج2، ص216، به نقل از آيت الله سجادي، فروغ ابديت، ج2، ص855، چاپ 13، 1376، انتشارات دفتر تبليغات

[2] بحارالانوار، مجلسي، ج22، ص476، به نقل از ص862، فروغ ابديت، ج2، آيت الله سبحاني

.[3]  «يا ايها الرسولَ بلّغ ما أنزل اليك من ربّك و ان لَم تفعل فما بلّغتَ رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين»؛ (اي پيامبر! آنچه را از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملاً (به مردم) برسان. و اگر (اين كار را) نكني رسالت خود را انجام نداده اي. خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم حفظ مي كند و خداوند جمعيت كافران را هدايت نمي كند.) مائده: 67

[4] مجمع البيان، ج9و 10، ص352، به نقل از آيات ولايت در قرآن، ص45

[5] تفسير كبير، ج11، ص49، به نقل از آيت الله مكارم، آيات ولايت در قرآن، ص33، چاپ اول، 1381، انتشارات نسل جوان. از ديگر آياتي كه به ولايت علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ اشاره دارد آيه اكمال دين مائده:3 آيه ولايت مائده:55 آيه اولي الامر نساء:59 آيه صادقين توبه:119 آيه تطهير احزاب:33 و …

[6] . «انتَ مني بمنزلة هارون من موسي الا انّه لا نبي بعدي»

[7] شرف الدين، عبدالحسين، المراجعات، ص136ـ154، در بيان حديث منزلت آمده كه براي تفصيل بيشتر مراجعه شود

[8] . ام سليم یكی از زناني بود كه در راه اسلام متحمل بلاهاي زيادي شده بود

[9] . (اي ام سليم! گوشت علي از گوشت من و خون او از خون من است، او نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي است). ر.ک: كنز العمال، حديث 2554، ص154، جزء ششم، به نقل از صفحة 146 المراجعات

.[10]  (اي علي تو نخستين شخصي از مؤمنان هستي كه ايمان آورده اي و اولين نفري هستي كه اسلام پذيرفته اي و تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسي مي باشي) همان، حديث 6029، ص359، جزء ششم، به نقل از صفحة 148 المراجعات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *