براي روشن شدن مسأله، پاسخ را به طور مختصر و فشرده در دو قسمت بيان ميكنيم: ابتدا به بررسي روايات مربوط به اين موضوع مي پردازيم، سپس نظر دانشمندان و فقها در مورد اين مسأله را بيان مي كنيم:
الف) روايات شهادت بر امیرالمؤمنین
در كتابهاي فقهي و حديثي شيعه و اهل سنت، روايتي كه به طور صريح جمله «اشهد ان عليّاً ولي الله» را جز اذان يا اقامه شمرده باشد وجود ندارد، اما در بسياري از روايات گواهي و اقرار به ولايت علي علیهالسلام پس از اقرار و گواهي به رسالت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در جاهاي مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است كه بيان آنها از عهده اين پاسخنامه خارج است[1]. در اين فراز اكتفا مي كنيم به بيان روايت قاسم بن معاويه از امام صادق علیهالسلام كه فرمود: هر وقت كسي از شما جمله «لااله الا الله، محمد رسول الله» را بگويد حتماً پس از آن علي امير المؤمنين ولي الله را بگويد[2].
اين جمله به طور عموم دلالت ميكند كه هر جا شهادت به وحدانيت خدا و نبوت رسول خدا را گفتي؛ شهادت به ولايت اميرالمؤمنين علیهالسلام را نيز بگو. و يكي از آن جاها، اذان و اقامه است؛ لذا برخي از فقها به خاطر اين روايت به استحباب گفتن «اشهد ان علياً ولي الله» در اذان و اقامه فتوا داده اند[3].
افزون بر آن از عبدالله مراغي مصري – يكي از علماي اهل سنت – در كتابي به نام «السلافْ في امر الخلافْ» نقل کرده است كه: مردي خدمت پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله رسيد و گفت: يا رسول الله! چيزي شنيدم كه قبلاً نشنيده بودم، پيامبر فرمود: چه چيزي شنيدي؟ گفت: سلمان در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولايت علي علیهالسلام شهادت مي داد – او مي گفت: «اشهد ان علياً ولي الله»! پيامبر فرمود: چيز خوبي شنیده اي. از كتاب مذكور روايت ديگري به همين مضمون نيز درباره اباذر نقل شده است[4].
غير از اين روايات، روايت صريح ديگري وجود ندارد كه بفهماند جمله «اشهد ان علياً ولي الله» از چه زماني در اذان و اقامه گفته شده است. لذا از نظر تاريخي دقيقاً مشخص نيست از چه زماني شيعيان اين جمله را در اذان و اقامه مي گفته اند[5].
ب) نظر علما و دانشوران شيعي
فقهاي شيعه مانند شيخ صدوق؛ (متوفي 381 ه’) و شيخ طوسي؛ (متوفي 460 ه’) درباره گفتن اين جمله در اذان و اقامه نظر مثبتي نداشته اند[6].
اما فقهاي بعد از آنها مانند: محقق حلي (متوفي 676 ه’)، علامه حلي (متوفي 726 ه’)، علامه مجلسي (متوفي 1111 ه’)، محقق بحراني (متوفي 1186 ه’) و علماي ديگر، فتواي شيخ صدوق و شيخ طوسي را نقد كرده، و قايل به رجحان يا استحباب آن در اذان و اقامه به قصد تبرك و رجاء (بدون قصد جزئيت) شده اند[7]. تا جايي كه سيد محسن حكيم در مستمسك العروْه ميگويد: امروزه «اشهد ان علياً ولي الله» جز شعائر ايمان، و علامت تشيع است، لذا گفتن آن بهتر، و بلكه واجب مي باشد؛ اما نه به عنوان جزء اذان[8].
مراجع تقليد فعلي نيز در رساله توضيح المسائل گفتهاند : «اشهد ان علياً ولي الله»، جز اذان و اقامه نيست؛ ولي خوب است بعد از «اشهد ان محمد رسول الله»، به قصد قربت گفته شود[9]. در استفتايي كه از رهبر معظم انقلاب صورت گرفته، نظر ايشان نيز اين است كه: شهادت به ولايت علي علیهالسلام جز اذان و اقامه نيست؛ ولي اگر به قصد ورود و اين كه جز اذان و اقامه است، نباشد مانعي ندارد گفته شود؛ بلكه اگر فقط براي اظهار اعتراف و اذعان به اعتقاد درباره جانشين رسول خدا صلیاللهعلیهوآله باشد گفتن آن بهتر است[10].
نتیجه
از مطالب مزبور روشن ميگردد:
- به طور كلي اقرار به ولايت امير المؤمنين علیهالسلام بعد از اقرار به وحدانيت خدا و نبوت پيامبر صلیاللهعلیهوآله در همه جا مطلوب و مورد سفارش اهل بيت بوده است، چنان كه از روايت قاسم بن معاويه از امام صادق علیهالسلام و روايات مشابه آن استفاده ميشد.
- از نظر تاريخي دقيقاً مشخص نيست از چه زماني شيعيان «اشهد ان علياً ولي الله» را در اذان و اقامه مي گفتند؛ ولي آيات و رواياتي كه در مورد فضايل و ولايت علي علیهالسلام نقل شده؛ مانند: مشاهده نام آن حضرت پس از رسول خدا بر ساق عرش[11]، حديث اخوت[12]، نفس پيامبر معرفي شده در آيه مباهله[13] و… در بلند شدن نام آن حضرت در اذان مؤثر بوده است؛ بويژه اين كه آن حضرت با آن همه مقام و منزلت، در زمان بنياميه بالاي منبرها لعن و سب مي شد، لذا جا دارد كه در اذان اسمش بعد از اسم پيامبر بلند شود.
بنابراين «اشهد ان علياً ولي الله» هر چند جزء اذان و اقامه نيست، ولي گفتن آن در اذان و اقامه به قصد قربت و رجء، جز شعائر و رمز تشيع شمرده ميشود، و حفظ شعائر بر همه شيعيان لازم است. در پايان لازم به يادآوري است كه گفتن «اشهد ان علياً ولي الله» در اذان به قصد قربت و تبرك، بدعت شمرده نمي شود؛ زيرا بدعت آن است كه كسي چيزي را كه در دين نيست، و دليلي از كتاب و سنت – هر چند به نحو عموم – بر آن وجود ندارد، به عنوان بخشي از تعاليم دين به جاي آورد، اما اگر عملي با استناد به روايات اهل بيت آورده شود؛ و يا عملي انجام گيرد؛ اما نه به عنوان بخشي از دين و دستور شرع، به آن بدعت گفته نمي شود.
جهت آگاهي بيشتر درباره اشهد ان علياً ولي الله به كتاب الشهادْ الثالثْ المقدسْ، عبدالحليم العزي، نشر هيئت قربني هاشم قم مراجعه فرماييد.
[1] ر.ك: اصول كافي، كليني، ج 1، ص 508، باب مولد النبي، ح 8، نشر دارالاضوأ بيروت؛ جواهر السنيه، الحرالعاملي، ص 305، مكتبْ المفيد؛ اليقين، سيد بن طاووس، ص 238، مؤسسه دارالكتاب جزايري؛ وسائل الشيعه، الحرالعاملي، ج 1، ص 398، باب 15، ابواب وضؤ، حديث 21، نشر مؤسسه آل البيت؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 37، ص 295، داراحيأ التراث العربي/
.[2] «اذا قال احدكم لاالهالاالله، محمد رسول الله، فليقل علي امير المؤمنين ولي الله» الاحتجاج، طبرسي، ج 1، ص 230 – 231، نشر دارالنعمان؛ مدينْ المعاجز، سيدهاشم بحراني، ج 2، ص 377، مؤسسْ المعارف الاسلاميه/
[3] حدائق الناظره، محدث بحراني، ج 7، ص 404، نشر جامعه مدرسين؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 81، ص 111، داراحيأ التراث العربي/
[4] ر.ك: الشهادْ الثالثْ المقدسْ، عبدالحليم العزي، ص 324 – 323، نشر هيئت قمربنيهاشم قم/
[5] خصوصاً اين كه خلفاي بني اميه و بني عباس مخالف آشكار شدن فضايل امير المؤمنين و بلند شدن نام آن حضرت بودهاند و شيعيان در شرايط تقيه به سر ميبردند و نميتوانستند آن را آشكار كنند/
[6] ر.ك: من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 1، ص 289، نشر جامعه مدرسين؛ المبسوط، شيخ طوسي، ج 1، ص 99، المكتبْ المرتضويه/
[7] ر.ك: شرايع الاسلام، محقق حلي، ج 1، ص 59، انتشارات استقلال؛ تبصرْ المتعلمين، علامه حلي، ص 44، انتشارات فقيه؛ بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 81، ص 111، دار احيأالتراث العربي؛ حدائق الناظرْ، محقق بحراني، ج 7، ص 403، نشر جامعه مدرسين/
[8] مستمسك العروْ، السيد محسن حكيم، ج 5، ص 545، مكتبْ السيد المرعشي/
[9] توضيح المسائل مراجع، بني هاشمي، ج 1، ص 540، دفتر انتشارات اسلامي/
[10] اجوبْ الاستفتائات، مقام معظم رهبري، ج 1، ص 139، نشر دارالنبأ الكويت/
[11] ر.ك: بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 27، ص 12 – 1، داراحيأالتراث العربي، علامه مجلسي در اينباره 28 روايت نقل كرده است/
[12] ر.ك: مستدرك حاكم، ج 3، ص 14، دارالمعرفه بيروت؛ كنزالعمال، المتقي الهندي، ج 11، ص 598، مؤسسه الرساله بيروت/
[13] آل عمران، آيه 61/