در جواب این آيه شبه باید گفت:
موضوع مشورت در این آیه
«و امرهم شورى بينهم» دلالت دارد كه امور مربوط به مسلمانان به مشورت در ميان خودشان خواهد بود. به عبارت دیگر، ، موضوع مشورت مطرح شده در آیه، امور داخلی مسلمین است. یعنی تعيين امامت و رهبرى از امورى است كه مربوط به مسلمانان نیست و مربوط به خداست. پس براى اثبات مشروعیت نظر شوری در امر حکومت، نمى توان به آيه استناد كرد؛ زيرا آيه تنها امورى را مورد مشورت مى داند كه مربوط به مردم باشد.
توضيح بيشتر آنست که ما در صورتى مى توانيم برای اثبات يك حكم به نظر شوری استدلال كنيم كه به موضوع آن قبلا آگاه باشيم. پس اگر موضوع را هنوز مشخص نكرده باشيم، محال است بتوانيم به حكم آن استدلال كنيم. مثلا: فرض کنید که شارع در جايى گفته است: «عالم را بايد اكرام كرد». حال در صورتى مى توانيم براى اكرام كردن شخصى به آن استدلال كنيم كه عالم بودن آن شخص را به دست آورده باشيم.
این آيه در مسئله ى مورد بحث هم هر چه را كه امور مردم شمرده شود موضوع مشورت قرار داده است. نخست ما بايد به دست آورده باشيم كه تعيين امام از امور مربوط به مردم است تا بتوانيم به حكم آن كه مشورت است استناد كنيم و فرض اين است كه بحث ما در موضوع است و با مشخص نبودن موضوع محال است بتوان به حكم استدلال كرد.
رابطه حکم خدا با شورای مسلمین
جمله «امر هم شورى بينهم» در مواردى است كه از ناحيه ى خدا و رسول حكمى درباره آن نيامده باشد؛ زیرا مسئله اى كه خدا و رسول درباره اش حكمى كرده اند، معقول نيست به شورى گذاشته شود. چنانچه قرآن مجيد نیز در اینباره بیان می کند که هیچ زن و مرد مؤمنی حق مخالفت با حکم خداوند را ندارد[1].
بنابرین از آنجا که مسئله ى خلافت على عليهالسلام براساس مدارك قاطعى كه بسيارى از آنها در كتاب هاى خود اهل سنّت آمده از ناحيه ى خدا تعين شده است، پس با اين وصف، مشورت درباره این انتصاب غلط خواهد بود.
عدم وجود شورای مسلمین در خلافت ابوبکر
بر فرض كه مشورت در مسئله ى خلافت راه مى داشت؛ هر كس كه اندك شعور و انصاف داشته باشد با مطالعه تاريخ به اين نكته پى مى برد كه خلافت ابوبكر به تصويب يك يا چند نفر مشخص صورت گرفت و بزرگان صحابه و مسلمانان در آن شركت نداشتند. چنانچه حتی در صحیح بخاری از قول عمر بن خطاب نیز نقل شده است که او ضمن اینکه گفت خداوند شر خلافت ابوبکر را به او بازگرداند، گفت: خلافت ابابکر اتفاقی صورت گرفت[2]. حال آيا مى توان اين خلافت کودتا نما را متأثر از رأی شورايى نام نهاد كه با آن بشود خلافت ابابکر را اثبات نمود؟!!!
[1] . «و ما كان لمؤمن و لامؤمنة اذا قضى اله و رسوله امراً ان يكون لهم الخيره من امرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضللا مبیناً» سوره مبارکه احزاب، 36
[2] . صحيح بخاري، جلد 8، ص 26، ح 6830