در تاریخ این طور بیان شده است که معمولاً خواستگارى از طرف مردان انجام مى‌گرفت. خواستگار به سراغ پدر عروس مى‌رفت و دخترش را خواستگارى مى‌كرد، هرگاه مسئله خواستگارى با دختر خواستگارى شده مطرح مى‌شد و او سكوت مى‌كرد، سكوت او دليل رضايت تلقى مى‌شد [2].

ازدواج در صدر اسلام و نيز در زمان مورد بحث، آداب و رسومى داشت كه در ادامه به مراحل آن پرداخته مى‌شود:

 تعيين مهريه

مقدار مهريه متفاوت بود و به رضايت طرفين بستگى داشت، چنان‌كه مقدار مهريه حضرت زهرا (عليها السلام) ۴٠٠ يا ۴٨٠ و يا ۵٠٠ درهم بود[3].همان‌طور كه ازدواج‌هايى با مهريه نيم ميليون درهم و بيشتر صورت مى‌گرفت ، ازدواج‌هايى نيز با مهريه يك درهم و دو درهم انجام مى‌شد. [4]اما گرفتن شيربها در اسلام غير شرعى است.

 جهيزيه

معمولاً مهريه زنان به آنها پرداخت مى‌شد، اما در مواردى كه احتياج به جهيزيه بود، اين مهريه صرف خريد جهيزيه مى‌شد، چنان‌كه در مورد ازدواج حضرت‌على (عليه السلام) و حضرت فاطمه (عليها السلام) چنين امرى صورت گرفت.

 خطبه نكاح

معمولاً خطبه عروس به وسيله شخصيتى اجتماعى يا دينى خوانده مى‌شد. در حديثى چنين آمده است كه گروهى از حضرت على (عليه السلام) تقاضا كردند تا خطبه عروس و داماد را بخواند. [5]در بعضى موارد نيز، خود داماد خطبه را مى‌خواند، چنان‌كه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله) از حضرت على (عليه السلام) خواست كه خطبه ازدواج خود را بخواند. [6]

فاصله بین عقد و عروسی (زفاف)

در باره بعضى از ازدواج‌هاى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله) چنين آمده است كه فرداى عقد، زفاف برقرار شده [7]همين‌طور در مورد ازدواج حضرت على (عليه السلام) ، گفته شده كه فاصله بين عقد و زفاف يك‌ماه بوده است. [8]

 مراسم عروسى (زفاف)

به‌طور كلى مى‌توان از روايات تاريخى، آداب زير را به عنوان آداب مراسم زفاف در اسلام به دست آورد:

در بعضى روايات چنين وارد شده است كه «عروس‌هاى خود را در شب به زفاف ببريد» . [9]

همچنین پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به زنان خود دستور داد كه فاطمه (عليها السلام) را آرايش نمايند و آنها او را آرايش كرده و با عطر، خوشبوتر نمودند. [10]

معمولاً هنگام بردن عروس به خانه شوهر، زنان دور عروس را گرفته و با هلهله و شادى و خواندن اشعار مناسب او را همراهى مى‌كردند [11]و مردان جدا از زنان در اين مراسم شركت مى‌نمودند.

در جريان عروسى فاطمه زهرا (عليها السلام) نیز حضرت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) به زنان مهاجر و انصار و دختران عبدالمطلب دستور داد كه ضمن حركت همراه عروس، شادى نمايند و رجز بخوانند و تكبير بگويند و خدا را حمد نمايند و آنچه باعث ناخشنودى خداوند است بر زبان نياورند.

یکی دیگر از رسم های رایج در عروسی ها، نثار بوده است. نثار به معناى پراكندنى است و در اصطلاح پول خرد، گلوله‌هاى شكر، بادام يا چيزهايى از اين قبيل بوده كه در شب عروسى به هوا پرتاب مى‌كردند و هركس هر چه به دست مى‌آورد، استفاده مى‌كرد.[12]

همچنین ولیمه نیز یکی از چیزهایی است که در شب عروسی وجود داشته و مورد تاکید پیامبر اسلام نیز بوده است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله)در مراسم عروسى حضرت زهرا (عليها السلام) به حضرت على (عليه السلام) مى‌فرمايد: اى على! عروسى بايد وليمه داشته باشد، حضرت نيز دست به‌كار تهيه وليمه شد. [13]اما آنچه از روايات به دست مى‌آيد اين است كه بهتر است عروسى در شب واقع شود و وليمه در روز، هنگام ظهر داده شود. [14]

یکی دیگر از رسومات در زفاف ماندن زنی از خانواده عروس با وی در شب زفاف می باشد. در شب عروسى حضرت على (عليه السلام) وقتى همه زنان رفتند، زنى به نام اسماء ماند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) از او پرسيد: چرا تو نمى‌روى؟ كيستى؟ آن زن جواب داد: من آن كسى هستم كه دختر تو را پاسدارى مى‌كنم؛ زيرا دختر جوان هنگام زفاف احتياج به زنى دارد كه نزديك او باشد تا اگر حاجتى داشت يا چيزى خواست به او بدهد. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله) نيز عمل او را تأييد فرمود.[15]

همچنین از دیگر سنتهای برجای مانده در شب زفاف شستن پای عروس است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) در شب عروسى به حضرت على (عليه السلام) فرمود:

اى على! هنگامى كه عروس وارد خانه تو شد، درحالى‌كه نشسته است كفش‌هايش را درآور و پاهايش را شست‌وشو ده و آب آن را از در خانه تا آخرين حد خانه‌ات بپاش كه اگر چنين كنى، خداوند هفتاد هزار شكل فقر را از خانه تو خارج مى‌كند و هفتاد هزار شكل بركت را در خانه‌ات داخل مى‌كند. . .» . [16]

منبع: کتاب کوفه از پیدایش تا عاشورا؛ نویسنده: نعمت الله صفری فروشانی؛ نشر مشعر


[1] بحارالانوار، ج ١۶، ص ۵٩.

[2] بحارالانوار، ج ١٠٣، ص ٣٣١.

[3] بحارالانوار، ج ۴٣، ص ١١٢.

[4] الحياة الاجتماعيه، ص ۵٩.

[5] وسائل الشيعه، ج ١۴، ص ۶۶.

[6] بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ٢٧٠.

[7] بحارالانوار، ج ١۶، ص ١٧.

[8] بحارالانوار ، ج ۴٣، ص ٩٩.

[9] همان، ج ١٠٠، ص ٢۶٨.

[10] همان، ص ١١۴.

[11] بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ١١۵.

[12] بحارالانوار، ج ١٠٠، ص ٢٧٩.

[13] بحارالانوار، ج ۴٣، ص ١٣٧.

[14] وسائل الشيعه، ج ١۴، ص ۶٢.

[15] بحار الانوار ،ج ۴٣، ص ١٢١.

[16] وسائل الشيعه، ج ١۴، ص 186.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *