بهار آمد و گل، زينت چمن آمد

میلادیه امام حسن مجتبی علیه السلام

بهار آمد و گل، زينت چمن آمد

دوباره بلبل خاموش، در سخن آمد

صداي وا شدن غنچه ها به گوش رسيد

نواي چهچه ي بلبل، از چمن آمد

شد از لطافت باران، زمين بسي خوشبو

مگر به سوي دمن آهوي ختن آمد؟!

دوباره، ديده ي يعقوب عشق بينا شد

مگر ز يوسف گل، بوي پيرهن آمد

مرا ببين که عليرغم غم، دلم شاد است

چنان، که جان ز تن رفته ام به تن آمد!

بيا که هاتف غيبم به گوش جان گويد:

شب ولادت فرخنده حسن آمد

زمين شهر مدينه، به آسمان نازد

زمانه فخر کند سرور زمَن آمد

مهي، به نيمه ي ماه خدا فروزان شد

به بزم خلوتيان، شمع انجمن آمد

نخست ميوه ي باغ نبوت و عصمت

فروغ ديده ي زهرا و بوالحسن آمد

کسي که دين خدا را خريد، با صبرش

کسي که زنده ازو مي شود سُنَن، آمد

مخور ز کثرت عصيان غم جزا «خسرو»!

که بحر رحمت حق، باز موج زن آمد

 

شاعر: مهدی حیدری