تجلي قرآن در سيره عملي امام علي عليه السلام

پيوند قرآن و على(ع) چونان ژرف و استوار است كه مانند آن را در كسى ديگر نتوان جست. قرآن با روح و جان على(ع) آن گونه درآميخته كه وصف آن ميسّر نيست, قرآن بر على(ع) آن گونه تأثير گذاشت كه پس از پيامبر بر هيچ فرد ديگر تا آن حد تأثير نكرد و على نيز قرآن را آن سان شناخت و به آن عمل كرد كه پس از پيامبر هيچ كس ديگر نه بدان گونه شناخت و نه تا آن حد به قرآن عمل كرد. راز اين پيوند عميق, در سخنان خود آن حضرت آمده است:
(آن گاه كه كودك بودم مرا در كنار خود قرارمى داد و بر سينه خويش مى نهاد و در بستر خود مى خوابانيد, چونان كه تن من را به تن خويش مى سود… هر روز براى من از اخلاق خود, نشانه اى بر پا مى داشت و مرا به پيروى از آن وامى داشت. هر سال در حراء خلوت مى گزيد, من او را مى ديدم و جز من كسى ديگر او را نمى ديد… آن هنگام روشنايى وحى و پيامبرى را مى ديدم و بوى نبوّت را استشمام مى كردم.)1
خطبه فدکیه؛ تفسیری بر آیات قرآن کریم

در فرهنگ شیعه، «فدک» نمادی از معنایی بزرگ است که هرگز در محدوده یک قطعه زمین نمی گنجد و همین معنا رمزی است که درگیری را از مخاصمه سطحی و محدود، به مبارزه ای سیاسی تبدیل کرد. منازعه فدک در واقع، فریاد اعتراض یادگار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به انحراف پدید آمده در جهان اسلام است. «خطبه فدک» علاوه بر قاطعیت فاطمه زهرا(صلی الله علیه وآله) در حق خواهی نسبت به ارث خویش، بیش از پیش بیان روشن دفاع از حضرت علی(علیه السلام) است و انتقاد از بیوفایی و خیانت مردمان نسبت به حق صریح اهل بیت(علیهم السلام). حضرت زهرا(علیها السلام) در این محاجّه، با بهره گیری متین و استوار از آیات قرآن کریم، تفسیری مستند و محکم از آیات قرآن را به نمایش می گذارد که نشان دهنده اوج اشراف و آگاهی از بیان رموز آیات است و خطبه را از صبغه سیاسی به درس معرفتی و کلاس تفسیری و ادبی بدل می نماید که مفسّر آن در نهایت درجه فهم و ادراک مبانی آیات الهی و نهایت درجه فصاحت و بلاغت در گفتار و سخن سرایی است.
رابطه شب قدر با امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مباركه قدر ميفرمايد:
تنزل الملائكه والروح فيها باذن ربهم من كل امر.
فرشتگان و روح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرماني (براي تقدير هر كاري) فرود آيند، فعل مضارع «تنزل» دلالت بر تكرار و بقاي شب قدر دارد، و در آيات سوم و چهارم سوره دخان نيز ميفرمايد؛ فيها يفرق كل امر حكيم.
در آن شب، هر فرماني، بر حسب حكمت صادر ميشود.
اين آيه نيز دلالت بر تجدد و دوام دارد. زيرا هيئت نحوي باب «تفعل» اگر دلالت بر پذيرش يا تكلف يا هر دو مينمايد. ظاهر اين فعلها، خبر از تفريق و تنزل امر در شبهاي قدر آينده ميدهد.
عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوك حسينى (2)

معرفت شهودى مراحل و منازلى دارد؛ مراتب آغازين، تاب و توشه جهاد مصلحانه در درون را فراهم مىآورد و نهايت آنكه «اشراف نورانى من انسانى بر جهان هستى است»، در جهاد مصلحانه بيرونى كارامد است، در منازل نهايى عارف به مقام مخلَص رسيده و در مقام عمل غرض غير الهى براى او نمىماند؛ زيرا در آينه آگاهى و در قلب عرشى مخلَصين اثرى از غير نيست تا غرض اعمال قرار گيرد؛ هرچه مىبينند نور خداست و هرچه مىخواهند روى اوست.
پيوند دو سويه قرآن و امير مومنان عليه السلام

از نگاه لغت شناسى, واژه (معيّت) به معناى مصاحبت و همراهى است, و همراهى در صورتى است كه ميان دو فرد همراه, موافقت و تعامل ويژه برقرار باشد و اين معنى به طور عادى با هر چيز و هر كس صورت نمى گيرد, زمانى دو فرد با هم همراه گفته مى شوند كه دست كم در يكى از جهات اخلاقى, روانى, هدفى, شغلى با يكديگر موافقت داشته باشند.1
از نگاه روان شناسى نيز همگرايى و وحدت جنسى و فكرى لازم است تا دو چيز با هم همراه باشند و گرنه يا همراهى صورت نمى گيرد يا پايدار نخواهد ماند. بنابراين مصاحبت و همراهى, مى فهماند كه دو همراه از نظر روحى يا در هدف و انگيزه وجه مشترك دارند, بلكه مى توان از ويژگيهاى يكى ويژگيهاى ديگرى را نيز حدس زد.
حضرت فاطمه سلام الله علیها از ديدگاه قرآن

حضرت صدّيقة زهرا(س) نيز وليّة انبيا بوده است، چنانكه پيامبر اعظم و علي و يازده امام ديگر وليّ آنان بودهاند. يعني همة انبيا به خضوع و فروتني در مقابل اين چهارده وجود مقدّس ايمان و اعتقاد داشتهاند.
بعد از آنكه خداي تعالي آدم را آفريد و فرشتگان بر حضرت آدم سجده كردند، عُجب و خودپسندي به او راه يافت و در حاليكه به خود ميباليد، عرض كرد: پروردگارا! آيا مخلوقي كه نزد تو محبوبتر از من باشد، آفريدهاي؟ از جانب پروردگار خطاب آمد: بلي، و به امر پروردگار حجابها برداشته شد و پنج شبه ظاهر شدند كه در پيشگاه عرش ايستاده بودند. آدم عرض كرد: اينان كيانند؟
سيماي موعود در قرآن قسمت سوم*

اشاره : سيماي درخشان ائمه هدي(ع) در قرآن كريم، همواره روشنگر راه شيعيان و پيروان ايشان بوده و هست و در اين ميان آيات مربوط به موعود آخرالزمان(ع) درياي نوري است كه تلألؤ آن افقهاي آينده جامعه بشري را آشكار ميكند و به قلب مؤمنين اطمينان ميبخشد.
گزارشى از ترجمه تفسير منسوب به امام عسكرى علیه السلام

با وجود آن كه امام حسن عسكرى عليهالسلام در سال 260 ق. به شهادت رسيده، تا صد سال بعد، از تفسير منسوب به آن حضرت نامى در ميان نبوده است و دانشمندانى چون: شيخ كلينى، على بن ابراهيم قمى، احمد برقى، احمد بن ادريس، ابن قولويه، محمد بن همام بغدادى و محمد بن ابراهيم نعمانى، نه تنها حديثى از اين كتاب نقل نكردهاند؛ بلكه حتى نامى از آن و راويانش نبردهاند.
در اواسط قرن چهارم هجرى، محمد بن قاسم جرجانى استرآبادى، كه با القابى چون «مفسّر» و «خطيب» شناخته مىشود، مندرجات اين اثر را براى شيخ صدوق نقل مىكند و آن عالم فرزانه هم در برخى از تأليفاتش چون: عيون اخبارالرّضا، توحيد، امالى و من لايحضره الفقيه بخشهايى از اين تفسير را مىآورد.
با اين وجود، ديگر برخى از دانشمندان برجسته شيعى از اين كتاب، مؤلّف آن و حتّى راويان اخيرش نامى نمىبرند.
در اوايل قرن پنجم هجرى، احمد بن حسين غضائرى از اين تفسير و مؤلّفش نام مىبرد؛ اما جرجانى را ضعيف، كذّاب و كتابش را مجعول معرّفى مىكند.1
از قرن ششم تا روى كارآمدن صفويه، به استثناى چند مورد و نيز منابعى معدود كه برخى مطالب اين كتاب را به لحاظ كرامات و معجزات آوردهاند، نشانهاى از اين تفسير و مؤلّفش در منابع معروف شيعه وجود ندارد. در تفاسير مشهور اين دوره، از جمله: تفسير عيّاشى و تفسير مجمع البيان نيز نقلى از تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليهالسلام مشاهده نمىشود.
از عرفان عرفات تا عرفان حماسى

انسان كامل، مظهر اسماء و صفات حق تعالى است و در عين حال كه داراى روح انعطاف پذير و لطيف است، روح حماسه، دفاع و مقاومت در برابر طغيان طغيانگران در او موج مى زند. در يك ظرف و در يك عصر و در يك حال، هم چهره حماسه دارد و هم روح عرفان. از اين روست كه اين دو روح هماهنگ در واقعه عاشورا كاملا متجلّى گرديده اند. آميختن حماسه به عرفان ضرورتى است كه بدون آن، ماهيّت قيام عاشورا و چهره پرفروغ حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)دچار تحريف مى گردد.
اساساً حماسه آن حضرت را بايد در عرفان او جستوجو نمود. واقعه كربلا گرچه صورت آن حماسى است، اما روح آن عرفانى است كه رهبر آن قيام خونين، پلى استوار ميان آن دو بنا نهاده است. و اين، تنها شأن و مقام آن خلق برترى است كه براساس حكم جبلّى، منوّر به نور حق گشته و پرتوهاى الهى بر او تابان گرديده و باب هايى از عالم غيب به رويش گشوده گرديده و مفاتيح حقيقت در دست اوست. و اين گونه است شأن انسان والا، يعنى مقام انسان كامل كمّل كه به درجه شامخ ولايت تكوينى مى رسد و خليفة اللّه مى گردد. و چه زيباست اين همه درخشش عرشى در سايبانى فرشى!
على علیه السلام، مدار معرفت ناب قرآنى

از آن روز كه طنين وحى جان پيامبر(ص) را تسخير كرد, هماره تن بى سايه او را مونسى همسايه بود, و روح شيفته و آسمانى او را همدمى آرامش مى داد و يارى مى نمود.
تاريخ با همه تنگ نظرى ها در ثبت حقايق و با همه تاراجى كه بر واقعيتهاى ثبت شده روا داشته, خوشبختانه نتوانسته است از نام و نشان آن همره همراز چشم بپوشد و يا آن را در غبار و خاشاك خبرهاى جعلى محو و بى رنگ سازد.
نام على(ع) در كنار نام پيامبر و قرآن, در همه جاى تاريخ اسلام و در جاى جاى منابع متقن و موثق اسلامى حضور دارد. على(ع) نخستين كسى است كه به پيامبر ايمان آورد. او فرزند پيامبر نبود, ولى او بيش از هر فرزند ديگر پيامبر, با وى زيسته بود, از گرماى بدنش باليده, در سايه محبتش, درس رحمت آموخته و از عطر اخلاق و معرفت او بو گرفته بود.
از آن روز كه على(ع) از خانه ابوطالب به خانه پيامبر(ص) نقل مكان كرده بود, تاريخ جدايى ميان آن دو را به ياد ندارد. جز موارد انگشت شمارى را كه على(ع) در (ليلة المبيت) بر بستر پيامبر خفته تا او هجرت آغاز كند و يا جانشين پيامبر در مدينه مانده است تا در غياب آن گرامى از كيان جامعه اسلامى حفاظت نمايد.
جز اين موارد, همه جا بايد على را در كنار پيامبر جست, چنان كه پيامبر را در كنار قرآن و همراه با نزول آيات الهى.
همراهى و همدمى على با پيامبر(ص) انسى جسمانى و عاطفى نبود, بلكه ريشه در سنخيّت معنوى و ادراكى آن دو داشت. چنان كه امير بيان و انديشه خود مى فرمود:
(و لقد كنت اتّبعه اتّباع الفصيل اثر امّه, يرفع لى فى كلّ يوم من أخلاقه علماً… أرى نور الوحى و الرسالة و أشمّ ريح النبوة).1
من چونان فرزندى كه در پى مادر باشد, همراه پيامبر بودم, در هر روز ازخصال ارزنده خود برايم فصلى مى گوشد و از من مى خواست كه به او اقتدا كنم… من نور وحى و رسالت را مى ديدم و عطر نبوت را استشمام مى كردم.
على(ع) در اين همراهى و همدمى به مرتبت همرازى رسيده بود, تا بدانجا كه پيامبر به او فرمود:
(انّك تسمع ما اسمع و ترى ما ارى, الاّ انّك لست بنبيّ, و لكنّك لوزير و انّك لعلى خير).2
تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بينى آنچه را من مى بينم, جز اين كه تو پيامبر نيستى, اما وزير هستى و در مسير خير قرارگرفته اى.
پرتوی از فضایل حضرت زهرا علیها السلام در تفسیر روض الجنان و کشف الاسرار

فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر پیامبر اکرم، سیمای پرفروغ ایمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمامعیار زن مسلمان است. در فضیلت آن بانوی بزرگوار نویسندگان مذاهب اسلامی روایتها آوردهاند که هر یک بیانگر گوشهای از عظمت روحی آن نور مبین و گوهر ثمین است. مسلمانان نیکنهاد عموما و شیعیان شیفتهجان خصوصا عشق محمّد و آل محمّد را پیوسته در سویدای دل نهفته داشتهاند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت عشق ورزیده و جلوههای این مهرورزی را با خامه اخلاص رقم زدهاند.
از جمله عالم نامور شیعه حسین بن علی بن محمّد بن احمد الخزاعی در تفسیر رَوضالجنان و رَوح الجَنان فی تفسیر القرآن علاوه بر مطالب متنوّع لغوی، فقهی، کلامی، ادبی در فضیلت خاتون دو جهان حضرت صدّیقه کبری روایتها آورده است، همچنین ذکر و نقل روایت از امامان «امام علی، امام حسن، امام حسین، علیبن الحسین، ابوجعفر محمدبن علی، جعفربن محمّد الصادق، علیبن موسی الرضا علیهمالسلام »1 در تفسیر گرانقدر کشف الاسرار و عدّة الأبرار بیانگر علاقه و گرایش ابوالفضل رشیدالدین میبدی به آن انوار پاک است. در این جا برای نشان دادن همآوایی مفسّران شیعی و سنّی در ذکر مناقب و فضایل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدی از دو تفسیر فوق ارائه میگردد.
سیری در صحیفه سجادیه 47

حضرت استاد فاطمی نیا روز سه شنبه قبل از نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع ازگل، به ادامه بحث شیرین سیری در صحیفه سجادیه پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.