خودش بود
شهید محمد تقی رضویمدتها توی ستاد پشتیبانی جنوب کار میکردم. پایین نامهها امضای رضوی بود. نمیشناختمش.از ماشین پیاده شد. سر تا پا خاکی. گفتم: «رضوی را ندیدی؟»گفت: «رضوی ...
مدتها توی ستاد پشتیبانی جنوب کار میکردم. پایین نامهها امضای رضوی بود. نمیشناختمش.از ماشین پیاده شد. سر تا پا خاکی. گفتم: «رضوی را ندیدی؟»گفت: «رضوی ...
عید با بچهها رفتیم اهواز دیدنشان. بعداز مدتها، خشکم زد. ناخودآگاه زدم زیر گریه. یک اتاق داشتند توی ساختمانهای کیانپارس.دو تا پتو از جهاد گرفته ...
آقا تقی و بقیّهی برادران زمینه را برای عملیّات والفجر ۸ آماده میکردند و در آن فصل سال در اهواز، بارانهای شدید میبارید و از ...