می سوخت خاک و آب فقط استعاره بود
شهادت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: عبّاس احمدیمی سوخت خاک و آب فقط استعاره بود در آسمان مشک که غرق ستاره بود اشکی نمانده بود که نذرعطش کند ورنه فرات منتظر یک ...
می سوخت خاک و آب فقط استعاره بود در آسمان مشک که غرق ستاره بود اشکی نمانده بود که نذرعطش کند ورنه فرات منتظر یک ...
«از خیام سوخته خاکستری جا مانده بود » از پرستوها، فقط مشت پری جا مانده بود از بهاری سبز، هفتاد و دو سرو سرفراز از تمام ...
گرچه روزی تلختر، از روز عاشورا نبود آنچه ما دیدیم جز پیشامدی زیبا نبود عشق میفرمود: «باید رفت»، میرفتند و هیچ بیمشان از تیرهای تلخ ...
سرخِ غروب بود و حریق خیام بود آغاز زنگ قافله در راه شام بود سرخِ غروب بود و شهیدان و هُرم خاک روز نبرد نور و سیاهى ...
کشتگان عشق، بی غسل و کفن خوابیده اندسر براه دوست داده، با بدن خوابیده اند در گلستان شهادت، یک به یک مانند گلپاره پاره در جوار ...
خیام آشنا، از آتش بیگانه می سوزد کبوترهای بی بال حرم را لانه می سوزد چه غوغایی است؟ در این دشت ماتم زا؟ نمی دانم ...
پدر! آخر چرا دنیا به ما آسان نمی گیرد؟غروب غربت ما از چه رو پایان نمی گیرد؟ پدر! حالا که تو در آسمان هستی بپرس از ...
شب است و دشت، هیاهوی مبهمی دارد ستاره سوخته ای ، صحبت از غمی دارد شب است و بر لب شطّ فرات ، زمزمه ای ...
ملک را زین مصیبت اشک غم در دامن است امشب فلک را زآتش ماتم شرر در خرمن است امشب خدا را ای صبا با خاتم پیغمبران ...
اگر صبح قیامت را شبی است ، آن شب است، امشب طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لب است، امشب فلک! از ...
پرده بر میدارد امشب، آفتاب از نیزه ها میدمد یک آسمان خورشیدِ ناب از نیزه ها میشناسی این همه خورشید خونآلود را آه! ای خورشید ...
خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را تا قدری التیام دهد، گوش پاره را آتش گرفته گوشه ی دامان کوچکش آبی نبود، چاره کند این ...
سؤال: پسر ۱۲ سالهای دارم که محرم و نامحرم برای او فرق نمیکند و با غیر همجنس خود نیز بازی میکند. نمیدانم چطور باید این ...