در گلشن عشق از گل یاس بگو
مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: صفا تویسرکانیدر گلشن عشق از گل یاس بگوبر من خبری زخسرو ناس بگواز قحطی آب و کودکان عطشاناز علقمه و دست عباس بگوشاعر: صفا تویسرکانی ...
در گلشن عشق از گل یاس بگوبر من خبری زخسرو ناس بگواز قحطی آب و کودکان عطشاناز علقمه و دست عباس بگوشاعر: صفا تویسرکانی ...
گر سر ندهد حسین با سر چه کندبا خرمن لاله های پرپر چه کندگیرم که به خیمه مشک آبی هم بردبا دست بریده ی برادر ...
از عطر گل یاس بگو ای دل مناز آیه ی احساس بگو ای دل منوقتی که به آب می رسی با لب خشکیا حضرت عباس ...
ناگاه ماه در یم خون ناپدید شدصحرا پر از شکوفه های یاس سپید شدسقا، پناه، یار، برادر شهید شدیعنی امید اهل حرم نا امید شدشاعر: ...
خود، آب به پیچ و تاب گشته اینجایک قبر به آب قاب گشته اینجاآن قامت و این مزار، یعنی مردممردی ز خجالت آب گشته اینجاشاعر: ...
آه، ای دل، ز چه مجنون نشدیواله تشنه لبان چون نشدیمشک بر خجلت عباس گریستآه ای آب چرا خون نشدیشاعر: کلامی زنجانی ...
از رفعت جاهت، شهدا رشک برندوز بهر نثارت گوهر اشک برندمشکی که پر آب کردی از کوثر عشقخلق دو جهان فیض از آن مشک برندشاعر: ...
تا خشک لب آمدی ز شط از بَرِ آبخون رفت ز حسرتت ز چشم تَرِ آبآتش ز دلت چو بر هوا شعله کشیدزین واقعه گشت ...
هرگاه لبان او تبسم می کردخورشید شعاع خویش را گم می کردطوفان ز کران تا به کران بر می خاستدریای دلش اگر تلاطم می کردشاعر: ...
آن روز که دست تو قلم شد عباسدلهای همه اسیر غم شد عباستا بوسه زند به چهره ی گلگونتخورشید به روی ماه خم شد عباسشاعر: ...
گل گفت که باغبان تنها تشنه ستخشکیده لبی سرود، بابا تشنه ستای دست جدا شو از تنم، دیدم منتو سیر شدی از آب و مولا ...
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمونامرد تمام کوفیان، مرد عمویک جرعه نگاه تو عظش را کافیستمن آب نمی خواهم، برگرد عموشاعر: مهناز سپهری ...
آن روز عطش به سینه آذر می ریختبر دامن دشت، لاله پرپر می ریختدر ساحل علقمه همه می دیدندخورشید به روی ماه اختر می ریختشاعر: ...
دستی که بر آن دست خدا زد بوسهصد حیف که شمشیر جفا زد بوسهدر کرب و بلا حسین از روی زمینبرداشت و با قد دوتا ...