راوندی با سندهای متعدّد از سلیمان بن مهران اعمش نقل می‌کند:من در موسم حج مشغول طواف بودم که مردی را دیدم چنین دعا می‌کرد: خدایا! ...

 خوارزمی گوید:چون سر امام حسین (ع) را به طرف شام می‌بردند، شب شد. مأموران نزد یک یهودی فرود آمدند. خوردند و مست شدند و گفتند: ...

سیّد بن طاووس گوید:در کتاب مصابیح دیدم که امام صادق (ع) از قول پدرش باقر العلوم (ع) نقل می‌کند: از پدرم زین العابدین (ع) درباره‌ی ...

خوارزمی گوید:ابن زیاد، زحر بن قیس را فراخواند و سر امام حسین (ع) و سرهای برادران و خاندان و پیروانش را به او سپرد. علیّ ...

طبری شیعی با سند خویش از حارث بن وکیده نقل می‌کند که می‌گوید:من در میان کسانی بودم که سر حسین (ع) را می‌بردند. شنیدم که ...

طبری گوید:ابن زیاد دستور داد زنان و فرزندان امام حسین (ع) را آماده سازند. علیّ بن الحسین (ع) را هم غل و زنجیر در گردن ...

 سیّد بن طاووس نقل می‌کند:ابن زیاد نامه‌ای به یزید بن معاویه نوشت و کشته شدن حسین (ع) و وضع خاندانش را خبر داد. نامه‌ای شبیه ...

 شیخ مفید گوید:صبح که شد، ابن زیاد سر امام حسین (ع) را فرستاد که در کوچه‌های کوفه و بین همه‌ی قبایل چرخاندند. (آن‌گاه اشعاری را ...

 ابن جوزی از طبقات ابن سعد نقل می‌کند:مرجانه، مادر ابن زیاد به وی گفت: ای پلید! پسر پیامبر را کشتی؟ به خدا که هرگز بهشت ...

ابن نما گوید:پس از کشتن حسین (ع)، چون عمر سعد و ابن زیاد زیاد یکدیگر را دیدند، ابن زیاد به او گفت: نامه‌ای را که ...

دینوری از حمید بن مسلم نقل می‌کند:عمر سعد با من دوست بود. وقتی از جنگ با حسین (ع) برمی‌گشت، پیش او رفته حالش را پرسیدم. ...

ابن قتیبه‌ی دینوری با سند خویش نقل می‌کند:ابن زیاد به قیس بن عباد گفت: نظرت درباره‌ی من و حسین چیست؟ گفت: مرا معاف بدار. گفت: ...

ابن نما گوید:ابن زیاد، جندب بن عبدالله ازدی را که پیرمردی بود فرا خواند و گفت: ای دشمن خدا مگر تو از اصحاب علی (ع) ...

 سیّد بن طاووس از قول راوی می‌نویسد:ابن زیاد ملعون بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی، از جمله چنین گفت: سپاس خدایی ...