بیعت مکتوب
شهید محمود دولتی مقدمدر سدّ مستقر بودیم. گروهی از رزمندهها به دلیل اقامت طولانی در جبهه قصد داشتند تسویه حساب بگیرند و به پشت جبهه برگردند. لذا نزد ...
در سدّ مستقر بودیم. گروهی از رزمندهها به دلیل اقامت طولانی در جبهه قصد داشتند تسویه حساب بگیرند و به پشت جبهه برگردند. لذا نزد ...
برای عملیّات با حاج مهدی زندی به کارخانهی الحدید؛ سازنده انواع خمپارهها در تهران رفتیم. اوّل ما را تحویل نگرفتند، حاج مهدی پیش مسئول کارخانه ...
گاهی اتفاق میافتاد که ما منطقهای را به سختی تصرّف میکردیم و اخبار آن توسط رسانههای داخلی و خارجی اعلام میشد، امّا هیچ گونه فیلم ...
مخبر به سپاه راسک اطلاع داد که چند نفر ضد انقلاب قصد دارند از مرز پاکستان بگریزند. شهید جندقیان به من گفت: «آماده باش که ...
مدّت حضور بسیجیها را در جبهه کم کرد.سه ماه، شد چهل و پنج روز.بعضیها مخالف بودند.میگفت: «این جوری، اونهایی هم که کار و گرفتاری دارند، ...
این را هم بگویم که در گرماگرم روزهای قبل از عملیّات، همهی مرخصیها لغو شده بود. هیچ کس اجازهی مرخصی رفتن نداشت. یک روز در ...
خوشبختانه روحیّهی نیروهای ما خوب بود. آنها در آبادان دائم به من نق میزدند که چرا زودتر عملیّات شروع نمیشود تا در آن شرکت کنند. ...
مهدی را کمتر داخل سنگر فرماندهیاش میتوانستی پیدا کنی. بین بچّهها بود. وسط درگیریها، زیر آتش دشمن. گاهی فرمانده لشکر را میدیدی که دوربین به ...
بار اوّل که رفتم تبلیغات، دیدم بچّهها بیحالاند و ناراحت. یکی میگفت: «چرا عمو نیامد؟»یکی میگفت: «پس عمو کی میآید؟»همه سراغ عمو را میگرفتند. از ...
ما تعدادی از پروژههای مهندسی را به قرارگاه صراط واگذار کردیم. شهید صفوی اجرای پروژهها را در کنار سایر طرحها به عهده گرفت.حقیقت این است ...
«شهید حاج حسین خرازی» پیش از هر عملیّات، ساعتها در بالای دکل به دیدهبانی میپرداخت. وقتی در عملیّات خیبر مجروح گردید و دست راست خود ...
در مرحلهی اوّل عملیّات بیت المقدس از کارون که عبور کردیم، باید به جادهی آسفالت اهواز – خرمشهر میرسیدیم. راه طولانی بود. حدود ۳۰ کیلومتر ...
خمپارهها میخوردند روی سنگها و سنگها هم میشدند ترکش.شانه به شانهی علی آقا بودم. همین به من آرامش داد که یک خمپاره نشست روی یک ...
در آن بحبوحهی خون و آتش و هراس، همسنگری داشتیم که یک پارچه نشاط و طراوت بود. حتی در سختترین لحظات هم، دست از بذلهگوییهایش ...