خیلی می‌رفت قم، زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و جمکران.-‌ »این همه وسیله در اختیار شماست، چرا با اتوبوس می‌روید؟»-‌ «‌این‌ها مال بیت المال ...

در سالن اجتماعات دانشکده‌ی مهندسی، یادواره‌ی شهدای انقلاب و جنگ، جای سوزن انداختن نبود. همه‌ی مسئولین آمده بودند. چشم چرخاندم دیدم نیست! هر چه التماس ...

دوره‌ی ما، دبیرستانی‌ها صبح و بعد از ظهر بودند.هر روز پیاده می‌آمد، پیاده هم برمی‌گشت، مثل خیلی‌ها. از دور که می‌آمد، تابلو بود. راه رفتنش، ...

مدّت حضور بسیجی‌ها را در جبهه کم کرد.سه ماه، شد چهل و پنج  روز.بعضی‌ها مخالف بودند.می‌گفت: «این جوری، اونهایی هم که کار و گرفتاری دارند، ...