صافش میکنیم تا خودِ کربلا!
شهید حسن امیریبار اوّل که رفتم تبلیغات، دیدم بچّهها بیحالاند و ناراحت. یکی میگفت: «چرا عمو نیامد؟»یکی میگفت: «پس عمو کی میآید؟»همه سراغ عمو را میگرفتند. از ...
بار اوّل که رفتم تبلیغات، دیدم بچّهها بیحالاند و ناراحت. یکی میگفت: «چرا عمو نیامد؟»یکی میگفت: «پس عمو کی میآید؟»همه سراغ عمو را میگرفتند. از ...