قاتل تبهکار ۶
به روایت شیخ مفیدشیخ مفید گوید:شمر فرود آمد و سر او را برید و سرش را نزد خولی برد. او هم گفت: نزد امیر، عمر بن سعد ببر. قال ...
شیخ مفید گوید:شمر فرود آمد و سر او را برید و سرش را نزد خولی برد. او هم گفت: نزد امیر، عمر بن سعد ببر. قال ...
ابن نما گوید:چون زخمهای حضرت افزون گشت و حرکتی در او نماند، شمر دستور داد تا او را تیرباران کنند. عمر سعد ندا داد: منتظر ...
خوارزمی گوید:در آن حال سنان بر او حمله کرد و نیزهای زد و او را به خاک افکند و به خولی گفت: سرش را جدا ...
طبری گوید:عمر سعد نزدیک حسین (ع) آمد. زینب (ع) به او گفت: ای پسر سعد! آیا ابو عبدالله را میکشند و تو به او نگاه ...
سیّد بن طاووس گوید:راوی گوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که صدا میزد: وای برادرم! وای سرورم! وای خاندانم! کاش آسمان بر ...
خوارزمی گوید:سپس شمر فریاد زد: دربارهی او منتظر چه هستید؟ تیرها، نیزهها و شمشیرها از هر سو آن حضرت را در میان گرفت. مردی به ...
خوارزمی گوید:میان او و خیمهگاه فاصله انداختند. بر سر آنان فریاد کشید: وای بر شما! ای پیروان آل ابیسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت ...
ابن سعد گوید:مردی از شامیان علیّ بن حسین اکبر (ع) را –که مادرش آمنه دختر ابی مروهی ثقفی و مادر او دختر ابو سفیان بود- ...
طبری گوید:تا نیمروز، جنگ به شدّت ادامه یافت. سپاه عمر سعد جز از یک ناحیه نمیتوانستند حمله کنند، چون خیمههای یاران امام یکجا و نزدیک ...