گناه گذشته

در سنین نوجوانی با پسر عمویم رابطه داشتم؛ البته هیچ مشکلی برایم به وجود نیامد. من آن موقع قبح این گناه را درک نمیکردم و بعد از اینکه فهمیدم دیگر تکرار نکردم. الآن به فردی علاقهمندم که کاملاً پاک است و فکرمیکند من هم پاک هستم و مهمترین دلیلش برای ازدواج با من پاکی من است. مشکل اینجاست که وی این روابط را خیانت به همسر میداند و معتقد است باید از گذشته طرف مقابلش مطلع باشد. اخلاقاً و شرعاً وظیفه من چیست؟ از طرفی به ایشان علاقمندم و از طرف دیگر از فاش شدن قضیه و ریختن آبرویم می ترسم.
چه طور جبران کنم!

خواستگاری داشتم که به علت همسطح نبودن با او پیش از خواستگاری جوابم منفی بود؛ با این وجود به علت اصرار زیاد مادرش برای خواستگاری به منزل ما آمدند. وقتی برای صحبت کردن به اتاق مراجعه کردیم، ایشان گفتند که دستشان در بچگی ضربه دیده و باعث شده زیبایی دستشان از بین برود. من اصلاً به دست ایشان نگاه نکردم حتی به چهره ایشان هم نگاه نکردم چون جوابم از قبل منفی بود. او گفت 4 سال پیش به خواستگاری رفتند و به خاطر دستشان جواب منفی گرفتند و تا مدتها شبهای جمعه به جمکران میرفتند و تا صبح گریه میکردند. به خاطر همین من میترسم جواب منفی خودم را ابراز کنم و به ایشان بر بخورد و افسرده شوند. از بخت بد من، طبق گفته خانواده ایشان، این آقا با یک جلسه گفت وگو به بنده علاقه مند شده اند. به خاطر این قضیه از درس کناره گرفتم و عقب ماندم. احساس می کنم که به ایشان مدیون هستم. بفرمایید من چه رفتاری باید انجام بدهم؟ اگر دینی به گردنم هست چه طور باید جبران کنم.
مخالفت پدر و مادر

چند تا خواستگار داشتم که به نظر موقعیت خوبی داشتند ولی پدر و مادرم بدون هیچ علتی آنها را رد کردند. حالا هم پسرخاله ام از من خواستگاری کرده است. انصافاً هم درسش را میخواند هم پسر خوب و مؤمنی است. ولی پدرم رضایت نمیدهد. لطفاً راهنماییم کنید چه طور به پدر و مادرم بگویم که قصد ازدواج دارم؟
اعتیاد پدر

شخصی در دانشگاه از من خواستگاری کرد؛ تمام شرایط اخلاقی و ایمانی مناسب و پسندیده را دارا هست. اما متأسفانه پدر و مادرشان 10 سال است که به علت اعتیاد پدر متارکه کرده اند. پدر و مادرم کاملاً مخالف هستند و حتی اجازه صحبت نمیدهند. معتقدند وی پشتیبانی ندارد و جایگاه آنها هم در فامیل خدشهدار میشود. چه طور باید رفتار کنم که خانواده ام رضایت قلبی داشته باشند؟
خدا جوابم را نداده

دو سال است که دعا میکنم تا خدا به من همسری خوب عطا کند، اما خدا جوابم را نداده است. هر کاری که فکرش را بکنید کردم: ختم چهل گانه نماز شب و نماز استغاثه به حضرت زهرا(سلام الله علیها) و دعای توسل و زیارت عاشورا و ختم قرآن و انواع و اقسام اذکار و ادعیه. بنابراین تصمیم گرفتم با خدا قهر کنم و دیگر حتی نماز هم نخوانم. دارم ایمانم را از دست میدهم. حال خوبی ندارم. شنیدم در سحرگاه دعا رد نمیشود؛ چهل سحر دعا کردم. پس جواب من چه میشود؟
خواستگار و سهمیه دانشگاه ها

گناه ما چیست؟ چرا هرچه از خدا می خواهم که یک نفر خوب نصیبم کند نصیبم نمیکند؟ هر روز دعا و گریه میکنم. خدایا! کاری کن من به گناه نیفتم. کمک کن ازدواج کنم. اگر هم در طالعم ازدواج نیست لااقل این را به نحوی به من بگو. از نظر تحصیلات هم من فوق لیسانس هستم اما برای مشغول شدن به کار باید امتحان بدهم و از هفت خوان سهمیهداران رد بشوم، آیا این عدالت است؟ اگر پدران آنها رفتند و زحمت کشیدند و شهید شدند اجرشان با خدا؛ چرا فقط به صرف اینکه پدرش شهید شده باید بدون هیچ تلاشی دانشگاه برود بعد هم حتماً استخدام شود؟
دخترهای کم سن و سال

در شهر و روستای ما خیلی رسم بدی افتاده؛ مرتّب به خواستگاری دختران کم سن میروند. اکثر زوجین بیش از ده سال اختلاف سن دارند. ما که به سن آنها بودیم ازدواج در آن سن بد بود و حالا که ما بزرگتر شدیم دوباره سن ازدواج هم پایین آمده. درحالیکه گاهی این دخترها از لحاظ جسمی و روحی هنوز آماده نیستند. البته تحصیلات اکثر این دخترها زیردیپلم است و پسرها هم فقط تا دیپلم درس خوانده اند. اما پسران تحصیلکرده هم سراغ دختران کم سن و سال می روند. من و خواهر کوچک ترم حتی یک خواستگار هم نداریم.
سخت گیری مادر!

دختری که پدر ندارد از کجا باید شوهر خوب گیر بیاورد؟ خیلی وقت است که دلم یک همسر خوب میخواهد، اما دیگر دارد دیر می شود؛ اطرافیان درکم نمیکنند. مادرم سخت گیری میکند. باید چه کرد؟
معرفی برای ازدواج

از شما خواهش دارم که یک مقدار ملموستر به سؤالم جواب دهید. من میخواهم یک دختری که قبلاً با پسری دوست بوده و فکر می کنم با او رابطه زناشویی هم داشته به یکی از دوستان همسرم برای ازدواج معرفی کنم. شما را به خدا کمکم کنید این دختر حس میکنم از اشتباه گذشته اش پشیمان است. البته نمیدانم این کار من درست است یا نه؟ میخواهم اول مطمئن شوم که این کار من از نظر شرعی مشکلی ندارد؟
از او خوشم می آید!

دانشجوی ترم 3 هستم. از پسری در دانشگاهمان خوشم میآید ولی نمیدانم او هم از من خوشش میآید یا نه. به خاطر او همه خواستگارهایم را رد میکنم. چه طور میتوانم به او بفهمانم که دوستش دارم؟
پول و زیبایی!

دختری 25 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم، خواستگار ندارم. گاهی دچار افسردگی میشوم و از این موضوع خیلی عذاب می کشم. بسیار معتقد و مذهبی هستم و معیارهای ایمانی برایم مهم است، اما فکر میکنم امروز همه دنبال پول و زیبایی هستند.
هر سه شنبه به جمکران می روم!

نزدیک 4 ماه است که هر سه شنبه با کاروانی به جمکران می روم. پسری هم هر هفته به عنوان مداح کاروان میآید. مدتّی است که به ایشان علاقه مند شده ام. سربهزیر و محجوب است. من دختری مذهبی هستم که تا حالا علاقه ای به جنس مخالف نداشتم؛ اما ایشان آرامشی دارد که من را جذب کرده است. من خواهان ازدواج با او هستم. خواستگاران زیادی دارم ولی اصلاً به دلم نمینشینند یا قسمت نشده که وصلت سر بگیرد. کمکم کنید.