آن روز عطش به سینه آذر می ریخت
مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: حسین یاریآن روز عطش به سینه آذر می ریختبر دامن دشت، لاله پرپر می ریختدر ساحل علقمه همه می دیدندخورشید به روی ماه اختر می ریختشاعر: ...
آن روز عطش به سینه آذر می ریختبر دامن دشت، لاله پرپر می ریختدر ساحل علقمه همه می دیدندخورشید به روی ماه اختر می ریختشاعر: ...
دستی که بر آن دست خدا زد بوسهصد حیف که شمشیر جفا زد بوسهدر کرب و بلا حسین از روی زمینبرداشت و با قد دوتا ...
بسیار گریست تا که بیتاب شد آبخون دیخت ز دیدگان و خوناب شد آباز شدت تشنه کامیت ای ساقیآن روز ز شرم روی تو آب ...
آن نخل به خو تپیده را می بوسیدآن مشک ز هم دریده را می بوسیدخورشیدِ کنار علقمه خم شده بوددستان ز تن بریده را می ...
علم از دست و دست از تن جداشدو مشک آب از دندان رها شدقیامت را به چشم خویش دیدمدمی که قامت خورشید تا شدشاعر: کریم ...
دیدنت را اگرچه در سر داشتبه گمانم خیال دیگر داشتتشنه کام آمدی، نمی دانیلب آب از عطش ترک برداشتشاعر: کریم رجب زاده ...
ای آنکه عمود کین شکستت عباسپیروزی دین شد از شکستت عباستو دست خدایی که به مرگ و به حیاتبوسیده چهار امام دستت عباسشاعر: سید رضا ...
تا آب روان به کودکانش برسدنگذاشت که آب بر لبانش برسدترسید اگرکه دیر جنبد عباسشاید خللی به امتحانش برسدشاعر: سید رضا مؤید ...
او طرح دگر ز عشق و تقوا می ریختآتش ز عطش بر سر دنیا می ریختاز لذت آب خوردنش افزون بودآن تشنه که آب را ...
یکباره چو مهر، شعله ور گشت عباسسوزنده تر از خشم شرر گشت عباسبا یاد لب خشک جگرگوشه ی عشقاز شطّ فرات تشنه برگشت عباسشاعر: احد ...
از ساغر ماه باده نوشید و گذشتبر تن زره از ستاره پوشید و گذشتبی دست کنار شطّ خونین فراتخورشید صفت به شب خروشید و گذشاشاعر: ...
بر تشنه لبان، دجله ی بیتاب گریستچون چشمه فرات مشک پر آب گریستدر دامن کهکشانی دشت عطشخورشید کنار نعش مهتاب گریستشاعر: عباس براتی پور ...
آن دم که ز غربت آشکارا دم زدطومار ستمگران دون، بر هم زدلب تشنه کنار شط مواج فراتپا بر سر زندگانی عالم زدشاعر: عباس براتی ...
تا ماه، اسیر پنجه ی غم شده بودخورشید، سیاهپوش ماتم شده بودطوفان زده کشتی نجات امتبشکسته کنار نهرعلقم شده بودشاعر: عباس براتی پور ...