ابن زیاد و سر مطهّر امام حسین علیه السلام ۷
به روایت خوارزمیخوارزمی گوید:اسرا را پیش ابن زیاد آوردند. زینب کبری (ع) نگاهی به وی انداخت و کناری نشست. ابن زیاد گفت: کیست آن که نشست؟ پاسخش ...
خوارزمی گوید:اسرا را پیش ابن زیاد آوردند. زینب کبری (ع) نگاهی به وی انداخت و کناری نشست. ابن زیاد گفت: کیست آن که نشست؟ پاسخش ...
خوارزمی گوید:بشیر بن حذیم اسدی گوید:آن روز به زینب دختر علی نگریستم. هرگز زنی با شرم را همچون او سخنور ندیدهام. گویا از زبان امیر ...
طبرسی از حذیم بن شریک روایت میکند:چون امام سجّاد (ع) را همراه بانوان از کربلا آوردند و بیمار بود، زنان کوفه با گریبانهای چاک به ...
حسین بن احمد بن مغیره با سند خویش نقل میکند که:امام سجّاد (ع) به زائده فرمود: ای زائده! شنیدهام که گاهی قبر ابا عبدالله الحسین ...
ابن شهر آشوب گوید:زینب میگفت: وامحمّداه! درود خدای آسمان بر تو! (عبارتی شبیه به حدیث قبلی که ترجمه نشد.) قال ابن شهر آشوب:وَ کَانَتْ زَیْنَبُ تَقُولُ: ...
ابن سعد گوید:از اهل بیت امام حسین که با او بودند، تنها پنج نفر جان سالم به در بردند: علیّ بن الحسین (که پدر بقیهی ...
طبری گوید:عمر سعد نزدیک حسین (ع) آمد. زینب (ع) به او گفت: ای پسر سعد! آیا ابو عبدالله را میکشند و تو به او نگاه ...
سیّد بن طاووس گوید:راوی گوید: زینب از در خیمه بیرون آمد، در حالی که صدا میزد: وای برادرم! وای سرورم! وای خاندانم! کاش آسمان بر ...
شیخ مفید گفته است:سپس عبدالله، پسر امام حسن مجتبی (ع) که نوجوانی نابالغ بود، از پیش زنان بیرون آمد و آمد تا کنار عمویش حسین ...
اسفراینی گفته است:امام حسین (ع) خواست از زنان خداحافظی کند، در حالی که ناامید از زندگی بود و گریان. خواهرش زینب او را دید و ...
علّامه مجلسی گفته است:در بعضی کتابها آمده است که امام حسین (ع) چون به هفتاد و دو شهید از اهل بیت خویش نگاه کرد، رو ...
بهبهانی گوید:شبی امام حسین (ع) از خیمهها بیرون آمد و دور شد. نافع بن هلال شمشیر خود را برداشت و به سرعت خود را به امام ...
خوارزمی گوید: امام سجّاد (ع) فرمود:پدرم این اشعار را تکرار میکرد و من آنها را به خاطر سپردم. اشک در چشمانم آمد و تا میتوانستم ...