سخن امام با برادرش محمّد حنفیه ۲
به روایت ابن اعثم کوفیابن اعثم افزوده است که امام (ع) فرمود:من تصمیم گرفتهام به مکّه بروم و آماده شدهام. هم من، هم برادران و برادرزادگان و پیروانم، کار ...
ابن اعثم افزوده است که امام (ع) فرمود:من تصمیم گرفتهام به مکّه بروم و آماده شدهام. هم من، هم برادران و برادرزادگان و پیروانم، کار ...
شیخ مفید گوید:چون محمّد حنفیه، تصمیم امام را بر بیرون رفتن از مدینه دانست، ولی نمیدانست کجا میرود. به آن حضرت گفت: برادر جان! تو ...
سیّد بن طاووس از عمر بن علی بن ابیطالب (ع) نقل میکند که با آل عقیل میگفت:چون برادرم حسین (ع) از بیعت با یزید در ...
ابن اعثم نوشته است:سحرگاه امام حسین به خانهاش برگشت. شب دوم باز هم به زیارت پیامبر رفت. دو رکعت نماز خواند. پس از نماز چنین ...
طبری گوید:ابو مخنف با سند خویش از ابوسعید مقبری نقل کرده است: به حسین نگریستم که وارد مسجد مدینه میشد و پیاده بود و به ...
ابن اعثم گوید:شبی حسین از خانهاش بیرون شد و در کنار قبر جدّش آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا! من حسین بن ...
ابن اعثم گوید:ولید به یزید نامه نوشت و از وضع مردم مدینه و پسر زبیر و فرمان زندان به او خبر داد و افزود که ...
ابن اعثم گوید:صبح فردا حسین از خانهاش درآمد تا خبرها را بشنود. در راه به مروان حکم برخورد. مروان به او گفت: ای ابا عبدالله! ...
شیخ مفید گوید:آن شب را که شب شنبه بیست و هفتم رجب سال ۶۰ هجری بود، امام حسین (ع) در خانهاش ماند. ولید هم به ...
شیخ مفید گوید:حسین (ع) همراه یارانش بیرون آمد و به خانهاش رفت. مروان به ولید گفت: به حرفم گوش نکردی. به خدا که دیگر هرگز ...
ابن اعثم گوید:حسین رو به ولید کرد و گفت: ای امیر! ما خاندان نبوّت و سرچشمهی رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان و جایگاه ...
شیخ مفید گوید:چون معاویه در نیمهی رجب سال ۶۰ هجری درگذشت، یزید به ولید بن عتبه که از سوی معاویه والی مدینه بود نامه ن% ...
ابن اعثم افزوده است:و امّا حسین بن علی، اوه! اوه! ای یزید! دربارهی او چه بگویمت؟ مبادا متعرّض تو شود. برای او ریسمانی بلند بکش ...
شیخ صدوق با سند خویش از عبدالله بن منصور روایت کرده که گوید:از امام صادق (ع) پرسیدم: دربارهی شهادت پسر رسول خدا (ص) برایم بگو. ...