ثقلین
TasvirShakhesbasirat2

 بیعت مکتوب

شهید محمود دولتی مقدم

در سدّ مستقر بودیم. گروهی از رزمنده‌ها به دلیل اقامت طولانی در جبهه قصد داشتند تسویه حساب بگیرند و به پشت جبهه برگردند. لذا نزد ...

TasvirShakhesShahid5rrr

صاحب نظر

شهید حاج مهدی زندی

برای عملیّات با حاج مهدی زندی به کارخانه‌ی الحدید؛ سازنده انواع خمپاره‌ها در تهران رفتیم. اوّل ما را تحویل نگرفتند، حاج مهدی پیش مسئول کارخانه ...

TasvirShakhesbasirat1

تبلیغات

شهید غلامرضا رهبر

گاهی اتفاق می‌افتاد که ما منطقه‌ای را به سختی تصرّف می‌کردیم و اخبار آن توسط رسانه‌های داخلی و خارجی اعلام می‌شد، امّا هیچ گونه فیلم ...

TasvirShakhesroshd2

تنها می‌رویم!

شهید محمد جندقیان

مخبر به سپاه راسک اطلاع داد که چند نفر ضد انقلاب قصد دارند از مرز پاکستان بگریزند. شهید جندقیان به من گفت: «آماده باش که ...

TasvirShakhesroshd1

 فیض حضور

شهید حسن صوفی

مدّت حضور بسیجی‌ها را در جبهه کم کرد.سه ماه، شد چهل و پنج  روز.بعضی‌ها مخالف بودند.می‌گفت: «این جوری، اونهایی هم که کار و گرفتاری دارند، ...

TasvirShakhesAhmadToosi

حتماً باید مرا در عملیّات شرکت بدهی!

شهید بهزاد ارشدی

این را هم بگویم که در گرماگرم روزهای قبل از عملیّات، همه‌ی مرخصی‌ها لغو شده بود. هیچ کس اجازه‌ی مرخصی رفتن نداشت. یک روز در ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam1

چرا عملیّات شروع نمی‌شود!

شهیدان گمنام

خوشبختانه روحیّه‌ی نیروهای ما خوب بود. آن‌ها در آبادان دائم به من نق می‌زدند که چرا زودتر عملیّات شروع نمی‌شود تا در آن شرکت کنند. ...

TasvirShakhesrohoe6

هر تیری زدند دو تا جوابش را بدهید

شهید مهدی زین الدّین

مهدی را کمتر داخل سنگر فرماندهی‌اش می‌توانستی پیدا کنی. بین بچّه‌ها بود. وسط درگیری‌ها، زیر آتش دشمن. گاهی فرمانده لشکر را می‌دیدی که دوربین به ...

TasvirShakhesrohie4

صافش می‌کنیم تا خودِ کربلا!

شهید حسن امیری

بار اوّل که رفتم تبلیغات، دیدم بچّه‌ها بی‌حال‌اند و ناراحت. یکی می‌گفت: «چرا عمو نیامد؟»یکی می‌گفت: «پس عمو کی می‌آید؟»همه سراغ عمو را می‌گرفتند. از ...

TasvirShakhesrohie2

حال بهشتی او روحیّه می‌داد

شهید سیّد محسن صفوی

ما تعدادی از پروژه‌های مهندسی را به قرارگاه صراط واگذار کردیم. شهید صفوی اجرای پروژه‌ها را در کنار سایر طرح‌ها به عهده گرفت.حقیقت این است ...

TasvirShakhesrohie1

با یک دست از دکل دیده‌بانی بالا می‌رفت!

شهید حاج حسین خرازی

«شهید حاج حسین خرازی» پیش از هر عملیّات، ساعت‌ها در بالای دکل به دیده‌بانی می‌پرداخت. وقتی در عملیّات خیبر مجروح گردید و دست راست خود ...

TasvirShakhesnazm51

با کارهای مختلف به بچّه‌ها روحیه می‌داد

شهید منصور رئیسی

در مرحله‌ی اوّل عملیّات بیت المقدس از کارون که عبور کردیم، باید به جاده‌ی آسفالت اهواز – خرمشهر می‌رسیدیم. راه طولانی بود. حدود ۳۰ کیلومتر ...

TasvirShakhesnazm50

اینطور نگو

شهید علی چیتسازیان

خمپاره‌ها می‌خوردند روی سنگ‌ها و سنگ‌ها هم می‌شدند ترکش.شانه به شانه‌ی علی آقا بودم. همین به من آرامش داد که یک خمپاره نشست روی یک ...

TasvirShakhesnazm49

تا آخرین لحظه

شهید حسن محقّر

در آن بحبوحه‌ی خون و آتش و هراس، همسنگری داشتیم که یک پارچه نشاط و طراوت بود. حتی در سخت‌ترین لحظات هم، دست از بذله‌گویی‌هایش ...

صفحه 47 از 61« بعدی...102030...4546474849...60...قبلی »