سهمیه
شهید رضا شکریپورچند تا سهمیهی حج داده بودند سپاه. یکیاش مال او بود.به او گفتم: «رضا! خوش به حالت! من تو خواب هم نمیبینم برم مکّه.»رضا آمد ...
چند تا سهمیهی حج داده بودند سپاه. یکیاش مال او بود.به او گفتم: «رضا! خوش به حالت! من تو خواب هم نمیبینم برم مکّه.»رضا آمد ...
من و مرتضی اغلب اوقات به دنبال هم نگهبان بودیم. هنگامی که نوبت پستم میشد، اغلب مرتضی نه تنها مرا از خواب بیدار نمیکرد، بلکه ...
مهندس بوشهری که معاون دورهی وزارت شهید تندگویان و از کسانی بود که همراه ایشان اسیر شده بود، نقل میکند:«وقتی ما اسیر شدیم، عراقیها ما ...
هنوز مدّت زیادی از استقرار ما در منطقه مسلمبنعقیل نگذشته بود که با نظر فرماندهی قرار بر این شد که در اطراف چادرها پست نگهبانی ...
با دوستان در سنگر نشسته بودیم. سیّد محمّد وارد شد و برگهی مرخصی دستش بود تا به سبزوار برود. در همان لحظه از بلندگوی پادگان ...