ثقلین
TasvirShakhesshahid620

اعتصاب غذا

شهید مهدی کبیرزاده

وقتی مهدی در دوره‌ی راهنمایی درس می‌خواند، یک روز پیش من آمد و پرسید: «پدر جان! خمس اموالت را داده‌ای؟»یزدی‌ها به مسائل مذهبی پایبندی زیادی ...

TasvirShakhesshahid619

چادر سر کنی، زیباتر می‌شوی

شهید محمّد جعفر نصر اصفهانی

روزی پدر و مادرم برای ثبت نام من در کلاس اوّل راهنمایی و خرید روپوش بیرون رفتند. وقتی که برگشتند، پدرم روپوش و شلوار را ...

TasvirShakhesvarzesh2

حرف حساب جواب نداره

شهید محمّد رضا فرهادی

عکس شاه بالای تخته‌ی کلاس بود، معلم کراوات زده و شش تیغه کرده و با قیافه‌ای جدّی مشغول درس دادن بود. شروع کرد درباره‌ی مسأله‌ی ...

TasvirShakhesshahid617

دست‌های حنا بسته

شهید محمّد علی رهنمون

یزد آن موقع کوچک‌تر بود. بیشتر مردم هم دیگر را می‌شناختند. هر چه می‌شد، همه جا می‌پیچید.محمّد هم به خاطر درسش و هم برای خطش ...

TasvirShakhesshahid616

دیگر نمی‌خواهم بروم دبیرستان!

شهید مصطفی ردّانی‌پور

معلم جدید بی‌حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.-‌ برجا!بچّه‌ها نشستند. هنوز سرش را بالا نیاورده بود، دست به سینه محکم چسبیده بود ...

TasvirShakhes.shahid614jpg

 به خاطر آقا جان

شهید محمود کاوه

دختر بی‌حجاب که می‌آمد درِ مغازه، محمود به او جنس نمی‌داد. یکی آمده بود و محمود هم به او جنس نداده بود و خلاصه دعواشان ...

TasvirShakhesshahid611

آتش زدن مشروب فروشی‌ها

شهید مهدی باکری

سال پنجاه و شش پادگان ارومیه خدمت می‌کردم. آمدند گفتند: «ملاقاتی داری.» مهدی بود. به من گفت: «باید از این جا در بری.»هر طور بود ...

TasvirShakhesshahid610

همه به صورت او تُف انداختند

شهید گمنام

شب فرا رسید اما، اُسرا به منطقه‌ی اداری کرکوک اعزام نشدند. آن شب، فرمانده‌ی تیپ که از فرط مستی روی پای بند نبود، نزد اُسرا ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam1

این خواهر نزدیک من نیاید

شهید گمنام

صبح اول وقت دکتر او را معاینه کرد و گفت: «هر چه زودتر باید به تهران اعزام شود.» بالای سرش رفتم و سِرُمش را عوض ...

TasvirShakhesshahid607

«ربَّنا أفرِغ علینا صبراً»

شهید علی باقری

پزشک برای معاینه آمد و دستور مراقبت‌های ویژه داد. اسمش «علی باقری» و اهل اصفهان بود. هر یک ربع باید فشار خونش کنترل می‌شد و ...

TasvirShakhesshahid605

سیاهی چادر  تو

شهید محمّد رضا نظافت

به مقام زن و حجاب خیلی اهمیت می‌داد. مرخصی که آمده بود، مثل همیشه نشست به تعریف کردن از منطقه.آهی کشیدم و گفتم: «کاش من ...

TasvirShakhesshahid603

ما بی‌غیرت نیستیم

شهید حسین خلعتبری مکرم

من در دزفول نبودم که زن لری بچّه‌ی سوخته‌اش را گذاشت بغل من و گفت؛ بی‌غیرت تو خلبان مایی؟ بگیر!ما یک چنین صحنه‌هایی را دیدیم. ...

TasvirShakhesshahid602

خبر دردناک

شهید حسین خلعتبری مکرم

خلعتبری از خیانت‌های بنی صدر سخن می‌گوید: «خاطرات دردناک جنگ نیروی هوایی با نیروهای زرهی عراق و شهادت پاک‌ترین فرزندان امت اسلامی را که از ...

TasvirShakhesshaid601

از شاه بیزار بود

شهید محمّد بروجردی

یک روز صاحب کار محمّد، مرا خواست و گفت: «این پسره کلّه‌اش باد داره، باید یک فکری به حال او بکنین که کمی سر عقل ...

صفحه 33 از 58« بعدی...1020...3132333435...4050...قبلی »