ثقلین
TasvirShakhesshahiid23

سیاه‎پوش کردن مسجد

شهید احمدعلی نیّری

یک سال را یادم هست که احمد آقا نتوانست برای اول محرم و شرکت در مراسم سیاه پوش کردن مسجد امین الدوله بچّه‎های بسیج و ...

TasvirShakhesshahiiid22

بوی امام زمان

شهید احمدعلی نیّری

خاطرم هست که هفته‎ای برای عرض ارادت به شهدا، همراه احمد آقا به بهشت زهرا رفته بودیم. در لابه‎لای صحبت‎های احمد آقا به سر مزار ...

TasvirShakhesshahiid32

دست بوسی

شهید احمدعلی نیّری

یک بار با احمد آقا و بچّه‎های مسجد امین الدوله به زیارت قم و جمکران رفتیم. در مسجد جمکران پس از اقامه‎ی نماز به سمت ...

TasvirShakhesshahiid30

ترک نماز شب

شهید احمدعلی نیّری

با چند نفر از رفقا راهی قم شدیم. بعد از زیارت به همراه احمد آقا و دوستان به خانه‎ی یکی از رفقا رفتیم و شب ...

TasvirShakhesshahiid29

آزاده‎ی سرافراز

شهید احمدعلی نیّری

پیرمرد چند پسر داشت. یکی از آن‎ها راهی جبهه شد. مدتی بعد و در جریان عملیّات پسرش مفقود الاثر شد. خیلی‎ها می‎گفتند که پسر او ...

TasvirShakhesshahiid28

سرّ مخفی

شهید احمدعلی نیّری

من یک سرّ مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت.احمد آقا مخفیانه به من گفت: شما دو تا حاجت داری ...

TasvirShakhesshahiid25

شیطنت شاگردان

شهید احمدعلی نیّری

نوع شیطنت‎های نوجوانان و جوانانی که احمد آقا جذب مسجد می‎کرد، در مسجد خادمی داشتیم به نام میرزا ابوالقاسم رضایی که بسیار انسان وارسته و ...

TasvirShakhesshahiid24

فوتبال؛ وسیله‎ی جذب

شهید احمدعلی نیّری

فوتبال او حرف نداشت. دریبل‎های ریز می‎زد و هیچ کس نمی‎توانست توپ را از او بگیرد. خیلی به بازی مسلط بود. از همه عبور می‎کرد. ...

TasvirShakhesshahiid23

ارتقای سطح معرفت

شهید احمدعلی نیّری

با مسئولان بسیج مسجد بارها صحبت کرده بود. می‎گفت بیشتر از برنامه‎های نظامی به فکر ارتقای سطح معرفتی بچّه‎ها باشید. برای این کار خودش دست ...

TasvirShakhesshahiiid22

تقویت نقاط مثبت

شهید احمدعلی نیّری

همیشه خوبی‎های افراد را در جمع می‎گفت؛ مثلاً اگر کسی چندین عیب و ایراد داشت امّا یک کار خوب نصفه نیمه انجام می‎داد، همان مورد ...

TasvirShakhesshahiid32

از خجالت مُردم!

شهید احمدعلی نیّری

پدرم همیشه به مسجد می‎رفت امّا من این‎گونه نبودم. تا این‎که یک روز پدرم من را با خودش به مسجد برد و دستم را در ...

TasvirShakhesshahiid30

راه بندان

شهید احمدعلی نیّری

در راه بازگشت از بهشت زهرا به مسجد امین الدوله بودیم، ترافیک شدیدی ایجاد شده بود. ماشین در راه بندان متوقف شد. احمد نگاهی به ...

TasvirShakhesshahiid29

معراج مؤمن

شهید احمدعلی نیّری

ما در محله‎ی چهار راه مولوی و سید اسماعیل تهران بودیم. شرایط محل بسیار روی بچّه‎ها تأثیر داشت. روحیه‎ی لات بازی و … اما عجیب ...

TasvirShakhesshahiid28

خواب دیدم

شهید احمدعلی نیّری

سوار یک ماشین شدیم. ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می‎کرد. این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت. در سر ...

صفحه 442 از 688« بعدی...102030...440441442443444...450460470...قبلی »