هنگامی که عارف به دیده‌ی باطن، آفتاب وجود حق و اشراق اعظمِ تامّ فوق التّمامِ الهی را دید، و آن نور اَقهرِ اَنور اَشدِّ فوق نامتناهی را به چشم قلب مشاهده کرد، دیگر انوار ضعیف وجود خود و وجودات ظلّیِ فقری عالَم، از نظر به کلّی ناپدید گردد؛ و در مقابل آن خورشید اعظم اتمّ انورِ فوقِ حدّ و نهایت، شمع وجود محدود خلق و انیّت خود را خاموش سازد.

نظری که دید در خود به صفای دل خدا را               به خدا دگر نبیند نه خود و نه کدخدا را

بگشای چشم حیرت که جمال یار بینی                    که بسوخت برق غیرت پر عقل و هوش ما را

به چراغ عقل کم جوی ز بی‌نشان نشانی                  بر آفتاب تابان چه بها بود سها را

رخ یار لن ترانی ز هزار پرده بینی

بزدایی ار ز آیینه‌ی دل تو ما سوی را

منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۱۰۹