امامان معصوم(علیهم السلام) چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های دانش الهی اند. دولت های عباسی، همواره به دنبال برپایی جلسه های مناظره و گفت وگوی علمی بودند که برقراری این گونه جلسه ها در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسید و این روند تا دوران امامت امام هادی(علیه السلام) نیز ادامه یافت. ائمه اطهار(علیهم السلام)، از این فرصت برای روشن کردن اذهان عمومی و نشر فرهنگ اصیل اسلامی بهره برداری می‏ کردند. دولت های عباسی از سویی می‏ کوشیدند تا با زیر نظر گرفتن امام و کنترل شدید ملاقات های ایشان با شیعیان، از روشن شدن افکار مردم جلوگیری کنند ولی برپایی نشست های علمی در تناقض با این سیاست بر می‏ آمد و تمام تلاش های عباسیان را بیهوده می‏ ساخت. پی گیری این سیاست متناقض از سوی سردمداران نفاق، حاکی از کوته فکری، ناکارآمدی، نارسایی در چاره جویی و بن بست های فکری آنان در برابر اهداف معین خود بود.

 

متوکل عباسی برای این منظور، دو تن از دانشمندان به نام های «یحیی بن اکثم» و «ابن سکّیت» را به خدمت خواند تا نشستی علمی با امام علی النقی(علیه السلام) ترتیب دهند. در نشستی که به این منظور ترتیب داده شده بود، متوکل از ابن سکّیت خواست تا پرسش های خود را مطرح کند. او نیز پرسید: «چرا موسی با عصا بر انگیخته شد، عیسی(علیه السلام) با شفای بیماران و زنده کردن مردگان و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) با قرآن و شمشیر؟» امام در پاسخ فرمود: «موسی(علیه السلام) با عصا و ید بیضا در دوره ای برانگیخته شد که مردم تحت تأثیر جادو قرار گرفته بودند. او نیز به همین منظور برایشان معجزه ای آورد که جادویشان را از بین ببرد و حجت را برایشان تمام سازد. عیسی(علیه السلام) با شفای بیماران خاص و بدون درمان و با زنده کردن مردگان بر انگیخته شد، زیرا در آن زمان پزشکی و پیشرفت های آن، مردم را شگفت زده کرده بود و او به فرمان خدا، مردگان را زنده می‏ کرد و بیماران بی درمان را شفا می‏ داد. محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) با قرآن و شمشیر در دوره ای برانگیخته شد که شعر و شمشیر بر اندیشه مردم حکمرانی می‏ کرد. او نیز با قرآن تابنده و شمشیر برنده بر شعر و شمشیرشان چیره گشت و پیام خدا را به آنان رساند و حجت را بر آنها تمام فرمود».

 

ابن سکیت گفت: سوگند به خداوند مانند تو هرگز ندیده ام و جواب راستین چنین است. آنگاه یحیی بن اکثم سؤالات پراکنده ای را مطرح کرده بود و پاسخ را از امام به طور مکتوب خواست.[۱] پرسش های او درباره تأویل و تفسیر برخی آیات قرآن، گواهی زن، احکام خنثی، دلیل بلند خواندن نماز صبح و مسائلی درباره عملکرد امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بود. امام با نهایت دقت، ظرافت و کمال به پرسش های وی پاسخ فرمود و افزون بر اثبات جایگاه علمی خود، سیزده پرسش پیچیده و مشکل را برای شیعیان پاسخ گفت و به صورت غیرمستقیم، معارف واقعی اسلام را در اختیار خواهندگان قرار داد. پاسخ های امام هادی(علیه السلام) آن چنان کوبنده و دقیق بود که یحیی بن اکثم در پایان این رویارویی به متوکل گفت: «پس از این جلسه و این پرسش ها دیگر سزاوار نیست که از او درباره مسئله دیگری پرسش شود؛ زیرا هیچ مسئله ای پیچیده تر از این ها وجود ندارد [و او از عهده پاسخ گویی به همه آنها بر آمد] و موجب آشکار شدن بیشتر مراتب علمی او و موجب تقویت شیعیان خواهد شد».[۲]

 

 

پی نوشت ها


[۱] – مجلسی، بحار الانوار، ج۵۰ ص ۱۶۴٫

[۲] – مناقب آل ابی طالب، ج۴ص ۴۰۵٫

کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۴٫