استاد تراشیون: اگر اجازه بفرمایید انشاالله من امروز از زاویه ی دیگر به بحث ایجاد رغبت به نماز در فرزندان اشاره کنم. اگر در خاطر شما باشد، من چند هفته ی قبل کتابی را تحت عنوان آموزش مفاهیم دینی، بر اساس دیدگاه روانشناسی رشد در اینجا معرفی کردم. این کتاب ارزشمند را آقای دکتر ناصر باهنر نگاشته بودند. یکی از نکاتی که به عنوان دغدغه برای افراد شاغل در عرصه تربیتی مطرح است، این است که ما مفاهیم دینی را در رده های مختلف سنّی چگونه به فرزندانمان انتقال بدهیم؟

 یکی از مهم ترین نکات که به عنوان عمود دین ما نیز محسوب می شود، بحث نماز است؛ خیلی از خانواده ها نسبت به این مسئله دغدغه دارند که چگونه فرزندان خود را اهل نماز کنند. من امروز در ابتدا می خواهم گروه های سنّی را دسته بندی کنم و بگویم که در هر سنّی یک شیوه منحصر به فرد و خاصی دارد که ما [با آن شیوه] می توانیم فرزندان خود را نسبت به نماز ترغیب کنیم.

یک گروه، گروه کودکی است؛ چون همان طور که می دانید، کودکی یکی از عرصه های مهم تربیت است؛ خصوصا تا هفت سالگی. امروز خیلی از کارشناسان معتقد هستند و می گویند که مثلا در دوران چهار تا شش سالگی، شما باید دوره ی جوانی فرزندان خود را ببینید؛ یعنی ببینید که فرزندان در دوره چهار تا شش سالگی به چه اموری رغبت دارند و همین دوران را شما می توانید نمایه ای از دوران جوانی فرزند خود ببینید.

خب، در این دوره ما باید این مفاهیم را از جمله نماز چگونه به فرزندان خود آموزش بدهیم؟ این دوره ای که عرض کردیم، دوره ی الگو پذیری فرزندان است؛ یعنی ما باید به آن ها یک الگو را ارائه بدهیم. البته الگوها باید محسوس و مشهود باشد، تا این بچّه هم الگو را ببیند و هم این که آن را حس کند. از مهم ترین این الگوها والدین هستند.

اتّفاقا در رابطه با انس و الفت بچّه ها با نماز پژوهشی انجام شد [که در آن پژوهش] کارشناسان به این نتیجه رسیدند که بچّه هایی که اهل نماز هستند، می گویند: اوّلین و مهم ترین انگیزه ای که ما برای نماز داشتیم، این بود که پدر و مادر ما نماز می خوانند؛ یعنی این مورد اولویّت دارد و قریب به اتفاق بچّه ها و درصد بالایی از بچّه ها، ایجاد انگیزه و رغبت خود را در دوران نوجوانی، الگو گیری از پدر و مادر خود یافته اند. دقیقا امروز هم روانشناسان و کارشناسان  به این موضوع رسیده اند و به آن معتقد هستند که دوره الگو گیری و الگو پذیری بچّه ها، در سنین زیر هفت سال است.

پس ما اگر بخواهیم در این دوران فرزندان خود را اهل نماز کنیم، مهم ترین عامل این است که ما پدر و مادرها در جاهایی نماز بخوانیم که فرزندان ما را ببینند؛ یعنی اگر ما می خواهیم برای نماز به مسجد برویم، فرزند را نیز همراه خود ببریم تا در آنجا ببیند که ما نماز می خوانیم و نیازی هم نیست که در باره ی این موضوع حرفی به او بزنیم؛ یعنی اگر فقط همین الگو را ببیند که ما نماز می خوانیم، [کافی است]. در این مرحله بچّه ها [با این روش] تربیت دینی می شوند.

مجری: الگو گیری دختر از مادر و یا الگو پذیری پسر از پدر تاثیری دارد؟

استاد تراشیون: نه، در این دوره خیر؛ حتی ممکن است بگوییم که شاید الگو پذیری دختر و پسرها در این دوران از پدرشان بیشتر باشد؛ زیرا آن ها مادر را دائم می بینند و گاهی اوقات این رفتار مادر برای فرزندان عادی می شود؛ ولی چون پدر زمان خاصّی را در محیط خانه هست و بیشتر وقت را در بیرون از خانه می گذراند، وقتی که بچّه ها می بینند که پدر نماز می خواند، ممکن است که تاثیر بهتری را بگذارد؛ ولی هر دو این ها موثر است.

این اوّلین نکته و اوّلین گام است. امّا بین سنّ هفت تا یازده سالگی فرزند را، دوره ی علقه های عاطفی فرزندان می گویند؛ لذا ما باید از شیوه های عاطفی برای ترغیب بچّه ها به نماز استفاده کنیم. نباید در دوران هفت سال دوّم یا دوران هفت تا یازده سالگی که عرض کردیم، بچّه ها را با تحکم و با دستور دادن به نماز وادار کرد! اگر می خواهیم بچّه ها را به سمت عبادت ها خصوصا نماز، تلاوت قرآن و یا امور دیگر سوق بدهیم، در این دوران باید از روش های عاطفی استفاده کنیم.

جالب است بدانیم که بچّه ها در این دوران نیازهای عاطفی بیشتری دارند؛ خصوصا نیاز عاطفی از طرف بزرگتر ها. من در اینجا مثالی برای شما می زنم؛ شما اگر دانش آموزان را در مقطع ابتدایی ببینید، متوجّه می شوید که همه ی دغدغه این است که معلّم به آن ها توجه کند، معلّم به آنها محبّت کند. اگر معلّمی یک وقتی به او تندی کند، او ناراحت می شود. اگر خاطرتان باشد، در مقطع ابتدایی اگر بچّه ای سر و صدا می کرد، تا معلّم می پرسید چه کسی است؟ بچّه ها سریعا طرف را لو می دادند و می گفتند که مثلا این بود که سر و صدا کرد!

پس در آن دوران، برای بچّه ها رضایت مندی معلّم از آنها اولویّت داشت. دقیقا در این امور نیز همین طور است. اگر می خواهیم که فرزندان ما اهل نماز شوند، باید بدانیم که توجه عاطفی ما می تواند آنها را به سمت نماز سوق دهد؛ حالا این که توجه عاطفی می تواند چه طور باشد، [در آینده عرض می کنم]؛ چون ممکن است که سوالاتی در این زمینه وجود داشته باشد، من در آنجا این مطلب را مصداقی تر عرض خواهم کرد.

امّا دوره سوّم که از یازده سالگی به بالا است، دوره تفکّر و دوره چرا ها است. [در این دوره] بچّه ها دلیل می خواهند؛ یعنی می گویند که چرا من باید نماز بخوانم؟ به عنوان مثال مادر به فرزند خود می گوید: مادر جان، نمازت را اوّل وقت بخوان! ولی او می گوید که چرا من باید نماز را اوّل وقت بخوانم؟ یعنی فرزندان به دنبال چراها می گردند؛ لذا این دوره، دوره ای است که ما باید متناسب با درک و فهم بچّه ها چرا ها را برای آن ها روشن کنیم و برای آنها استدلال داشته باشیم که اصلا چرا باید نماز بخوانیم، چرا باید نماز را اوّل وقت بخوانیم، چرا نباید نمازت را تند بخوانیم؟ باید به این چراها پاسخ بدهیم؛ یعنی نباید به گونه ای باشد که وقتی بچّه از مادرش سوال کرد که چرا نباید نماز را تند خواند، جواب بشنود که خب مادر جان نباید تند بخوانی دیگر! یا نباید در قالب یک جمله کوتاه، همراه با تشر به بچّه جواب بدهیم؛ چرا که در این صورت او می گوید: برو بابا من همین طوری می خوانم!

او به دنبال دلیل می گردد. اگر من برای او جواب دلیل را بیان کردم، برای او استدلال آوردم و شبیه سازی کردم، [او متوجه می شود؛ به این گونه که] مادر نقش انسانی را که خیلی تند صحبت می کند، بازی کند و با بچّه خود تند صحبت کند و [بعد از این حرکت] به او بگوید که تو این رفتار من را بی ادبی می دانی و مطالب من را هم متوجه نمی شوی؛ [پس وقتی تند نماز می خوانی، فرقی با این حرکت من نمی کند].

ما این سه دوره را ترسیم کردیم. حالا من سعی می کنم [که هنگام پاسخ به سوالات، بیشتر توضیح دهم] و [همین طور که] شما فرمودید اکثر سوالات هم درباره نماز است؛ پس در پاسخ به سوالات، مصداقی تر و روشمند تر، بیان می کنم.

جمع بندی ما در این بخش به این صورت شد که قبل از هفت سالگی بچّه ها تقلید می کنند و الگو پذیر هستند؛ در هفت سال دوّم یا بین هفت تا یازده سال، بچّه ها گرایشات عاطفی زیادی دارند و بعد از آن دوره ای است که بچّه ها می خواهند مطالب را استدلالی و تفهیمی یاد بگیرند. باید ما مفاهیم نماز را در این سه قالب به فرزندان خود القا کنیم.

منبع: پرسمان کودک – مورخ ۱۹ / ۰۴ / ۱۳۹۱