سؤال: مادری هستم دارای سه فرزند که دختر بزرگم که دوازده ساله است، ارتباط صمیمی و خوبی با پدرش ندارد و بیشتر اوقات می‌گوید که من از پدرم متنفّر هستم و این دو نفر اصلاً حرف هم را نمی‌فهمند. با آنها باید چه طور برخورد کنم تا ارتباطشان بهتر شود؟

جواب:

گاهی اوقات نه تنها دختر و پدر بلکه بین پدر و همه ی فرزندان ارتباط مناسبی وجود ندارد و هم دیگر را نمی فهمند و درک نمی‌کنند.

ممکن است که گاهی اوقات خود مادرها در این زمینه کوتاهی کرده باشند؛ به عنوان مثال گاهی مادرها به علّت مشغله همسرشان، همه بار ها را به دوش می‌کشند و به نوعی نقش پدر را هم ایفا می‌کنند و پدر را حذف می‌کنند؛ در صورتی که مادران باید برخی از مسئولیت های فرزندان را به پدرشان بسپارند. مثلاً وقتی مادر در بیرون از منزل خریدی دارد، به همسر خودش بگوید که من این دو فرزند را با خودم می برم و دخترمان نزد شما باشد. آن وقت ببینند که در این خلوت ها چقدر ارتباطات بهتر می شود.

در جلسات مشاوره، مادری می‌گفت که من می‌ترسم این بچّه را به پدرش بسپارم! و من گفتم: این اشتباه بزرگی است و وقتی علّتش را پرسیدم، گفت: چون پدرش تجربه ندارد و نمی‌تواند این بچه را نگه دارد. من هم گفتم: اگر شما این کار را بکنید و فرزندتان را به پدرش بسپارید، بعد می بینید که این پدر چقدر خوب این بچّه را نگه می‌دارد.

باید توجّه داشته باشیم که این مسائل نباید در مقابل بچّه ها طرح شود و پدر و مادر از قبل و با هماهنگی یکدیگر این برنامه را طرح کنند و در موقع مناسب آن ها را به میدان بیاورند. پدر می تواند از این به بعد اگر خریدی داشتند، این فرزند را به همراه خودشان ببرند؛ چراکه در بیرون از خانه ارتباطات آن ها صمیمانه تر می‌شود.

دوست پسر دخترتان باشید!

همانطور که قبلاً هم این تعبیر را به کار بردیم، وقتی دخترها به سنّ نوجوانی می رسند پدرها باید برای دخترانشان یک دوست پسر تمام عیار باشد؛ چون برای این دختر نیاز است و باید این ارتباط عمیق شود. اگر پدر در این زمان نتواند این نیاز دخترها را که تمایل به جنس مخالف است، برآورده کند، ممکن است این دختر آسیب ببیند؛ لذا باید این پدر نقش جنس مخالف را بازی کند؛ ولی به صورت مدیریت شده و صحیح و در یک چارچوب منطقی.

برقراری ارتباط عاطفی

امّا این چارچوب منطقی چیست؟ این چارچوب همان ارتباط عاطفی است. به عنوان مثال، پدر می تواند دخترش را برای خرید ببرد و گاهی اوقات با هم قدم بزنند و یک بستنی بخورند. همچنین می توانند یک روز تعطیل، این فرزند را به کوه ببرند و در فضای بیرون، ارتباط صمیمی تری برقرار کنند. در پایان، خواهشی که از مادران بزرگوار دارم این است که هیچ وقت دیواری بین پدرها و فرزندان نباشند.