من اشتباه بزرگی نسبت به پسر سیزده سالهی خود انجام دادم و آن این است که راجع به مرگ و زندگی و جهان آخرت، بهشت و جهنّم و حلال و حرام با او حرف زدم؛ به همین خاطر او دیگر رغبتی برای انجام کاری ندارد و میگوید این دنیا بی ارزش است. هر چند از مهربانی خدا هم برای او گفته ام و اینکه چون هنوز مکلّف نشده است گناهی ندارد؛ امّا اثر لازم را نداشته است. لطفاً مرا راهنمایی کنید.
یکی از نکاتی که در روایت دینی ما هم وجود دارد، این است که باید با انسانها و افراد به اندازه درک و فهم آنها گفتگو کنیم؛ خصوصاً پدران و مادران بزرگوار باید به این نکته خیلی دقّت کنند.
متأسّفانه برخی از والدین به این نکته توجّه نمیکنند و فکر میکنند که میتوانند برخی از مطالب را به فرزندشان بگویند؛ لذا مطالبی را به او میگویند که قابل درک و هضم برای او نیست.
راهکارها:
الف. بیان مطالب امیدبخش
اوّلین راهکار این است که پدر و مادر براساس همان نگاه دینی و آموزههای دینی مطالبی را که یک مقدار امیدبخش است، به فرزند خود انتقال دهند؛ مثلاً چه خوب است ما سرگذشت پیامبران الهی، خصوصاً نبی مکّرم اسلام را به صورت داستان برای آنها بیان کنیم. از آنجا که این داستانها جذّابیت ویژهای دارد، برای بچّه ها انگیزه ایجاد میکند.
ب. ارتباط با گروه همسال
نکتهی دوّم این است که یک مقدار ارتباطات فرزند خود را با گروههای همسال ارتقاء ببخشند؛ مخصوصاً که ممکن است نوجوان در این دوره یک مقدار انزوا طلب باشد.
ج. ایجاد محیط با نشاط
اگر این مادر بزرگوار میخواهد که دوباره روح امید در فرزندشان ایجاد شود، باید محیط خانه را یک محیط با نشاطی برای نوجوان خود قرار دهد.
پاسخ دهید