غلو در یحیی بن مَعین

ابوزکریا یحیی بن معین بن عون بن زیاد مُرّی، در اواخر سال ۱۵۸ هجری قمری در دوران خلافت ابو جعفر منصور دوانیقی در روستای نِقیا[۱]از توابع انبار به دنیا آمده و در سال ۲۳۳ هجری قمری در دوران متوکل ناصبی، قبل از انجام اعمال حج، در مدینه از دنیا رفته است و در قبرستان بقیع دفن شده است.

پدرش معین به شعبده بازی مهارت داشت. استانداری ری و منصب کاتبی عبدالله بن مالک خزاعی از دیگر مسئولیت های او می باشد. [۲]عبدالله بن مالک خزاعی مسئول حفاظت خانه هارون الرشید بود. برقراری امنیت در بغداد و مسئولیت زندان ها و مسائل مربوط به آن مانند تبعیدها و اعدام ها نیز بر عهده عبدالله بن مالک بود.[۳]

پدر یحیی بن معین در دستگاه شخصی سفاک مانند عبدالله بن مالک حضور داشته است.[۴]

یحیی بن معین یکی دیگر از معاصرین احمد بن حنبل می باشد که قبل از احمد بن حنبل از دنیا رفته است. ذهبی سلفی وی را متمایل به ابوحنیفه و حنفی می داند[۵]اما حنابله وی را در شمار شاگردان احمد بن حنبل و جزو علمای حنابله ذکر کرده و در معرفی او نیز به غلو پرداخته اند.

غلو در مقام علمی و شخصیت یحیی بن معین

هر حدیثی که یحیی بن معین آن را نشناسد و تأیید نکند، حدیث نیست. [۶]

علی بن مدینی می گوید: علم در بصره به یحیی بن ابی کثیر و قتاده و در کوفه به ابواسحاق و اعمش و در حجاز به ابن شهاب و عمر و بن دینار منتهی می شود. علم این شش نفر به دوازده نفر منتقل شده است. در بصره به سعید بن ابن عروبه، شبعه، معمر، حماد بن سلمه و ابی عوانه و در کوفه به سفیان ثوری و سفیان بن عیینه و در حجاز به مالک بن انس و در شام به اوزاعی رسیده است و علم تمامی این افراد به محمد بن اسحاق، هشام، یحیی بن سعید بن ابی زائده، وکیع، ابن مبارک، ابن مهدی و ابن آدم منتقل شده است و علم تمامی این افراد به یحیی بن معین رسیده است. [۷]

رسیدن روزی از غیب

یحیی بن معین می گوید: زمانی که در یکی از روستاهای مصر بودیم، غذایی همراه نداشتیم و در آن قریه نیز چیزی برای خریدن و خوردن پیدا نمی شود. صبح یکی از روزها با یک زنبیل پر از ماهی سرخ شده و بدون صاحب، مواجه شدیم.

 همراهان از من پرسیدند: تکلیف چیست؟ بخوریم یا نه؟

گفتم: تقسیم کنید و بخورید. این روزی از طرف خداوند برای شما فرستاده شده است.[۸]

یحیی بن معین خداوند را زیارت کرده و از غذاهای بهشتی می خورد

ابراهیم حربی می گوید: بشر بن حارث حافی را در حالی که از درِ مسجد رصافه خارج می شد و در کفِ دستِ خود چیزی را حرکت می داد، درخواب دیدم. پرسیدم: خدا با تو چه کرد؟

بشر بن حارث گفت: خدا مرا بخشید و مورد تکریم قرار داد.

گفتم: آنچه در دست داری چیست؟

جواب داد: دیشب روحِ احمد بن حنبل پیش ما آمد. بر سر او دُر و یاقوت نثار کردند. آنچه در دست من است، یکی از همان دُرها و یاقوت هاست.

پرسیدم: یحیی بن معین و احمد بن حنبل چه کار کردند؟

گفت: آن دو خداوند را زیارت کرده و خداوند با غذاهای بهشتی از آنان پذیرایی کرده است.

پرسیدم: چرا با آنان نمانده و از غذاهای بهشتی نخوردی؟

گفت: خداوند می دانست که من میلی به غذا ندارم لذا به من اجازه داد به صورتش نگاه کنم.[۹]

هم نشینی با خدا و ازدواج با سیصد حوری

حُبیش بن مبشِّر، یحیی بن معین را در خواب دیده و از وضعیت وی سؤال می کند. یحیی بن معین می گوید: خداوند مرا به خانه خودش برد و سیصد حوری را به ازدواج من درآورد. سپس به ملائک فرمود: به یحیی بن معین نگاه کنید، چقدر زیبا و جوان شده است.[۱۰]

ناراحتی پیامبر صلّی الله علیه و آله از رفتن یحیی بن معین از مدینه

یحیی بن معین در سفرهای حج خود ابتدا به مدینه می رفت و پس از انجام اعمال حج نیز در مسیر برگشت، دوباره به مدینه می آمد. در سفر آخر، پس از انجام اعمال حج به مدینه آمد و سه روز در مدینه ماند. سپس مدینه را به قصد عراق ترک کرد. در یکی از توقف گاه های بین راه، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خواب یحیی بن معین آمد و فرمود: ای ابا زکریا! چرا از کنار من می روی؟ از همجواری من ناراحتی؟

یحیی بن معین از رفقایش خداحافظی کرد و دوباره به مدینه برگشت. او سه روز در مدینه ماند و پس از سه روز از دنیا رفت.[۱۱]

این خواب با آنچه که در مورد تاریخ وفات یحیی بن معین گفته شده است،منافات دارد زیرا اکثر مورخین، تاریخ وفات یحیی بن معین را در اواخر ذیقعده سال ۲۳۳ هجری قمری، قبل از شروع مراسم حج، ذکر کرده اند. آدم دروغگو فراموش کار می شود!!!

یحیی بن معین و نگهبانی از رسول الله صلّی الله علیه و آله

شخصی خواب می بیند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله خوابیده اند و یحیی بن معین بالای سر آن حضرت نگهبانی می دهد. ماجرا را برای یحیی بن معین تعریف می کند. یحیی بن معین خواب آن شخص را این گونه تعبیر کرده و می گوید: ما با تشخیص و آشکار کردن احادیث جعلی و کذب، از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله دفاع می کنیم.[۱۲]

ملاک و معیار شناخت دروغگویان

ابوحاتم رازی یحیی بن معین را ملاک و معیار شناخت دروغگویان قرار داده و می گوید: هر بغدادی که با یحیی بن معین دشمنی داشته باشد و او را دوست نداشته باشد، آدم دروغگویی است.[۱۳]

یحیی بن معین و داوری بین ظالمان

یحیی احول می گوید: هنگامی که یحیی بن معین از سفر حج برگشت، به استقبال او رفتیم. در مورد وضعیت حسین بن حیان از او سؤال کردیم. یحیی بن معین گفت: در لحظات آخر عمرش بالاش سرش حاضر بودم. حسین بن حیان خطاب به من گفت: ای یحیی بن معین! آن چه من می بینم، تو هم می بینی؟

گفتم: روی خیمه نوشته شده: یحیی بن معین بین ظالمان داوری می کند. این جمله را گفت و از دنیا رفت.[۱۴]

جنّی ها با یحیی بن معین صحبت می کنند

یحیی بن معین می گوید: هر شب هنگامی که وارد خانه می شدم، پنج بار آیه الکرسی را می خواندم. یکی از شب ها هنگامی که آیه الکرسی را می خواندم، کسی به من خطاب کرده و گفت: چقدر زیاد آیه الکرسی را می خوانی؟ کسی پیدا نمی شود که صدایش بهتر از تو باشد؟

گفتم: مثل این که آیه الکرسی تو را اذیت می کند و از خواندن آن خوشت نمی آید. به خدا قسم! از این به بعد بیشتر می خوانم. از آن شب به بعد، هر شب پنجاه یا شصت بار آیه الکرسی را قرائت می کردم.[۱۵]

 موارد دیگری از مطالب غیر واقعی و ناصحیحی که جهت بالا بردن و بزرگ جلوه دادن یحیی بن معین به وی نسبت داده شده است، عبارت است از:

او از پدرش یک ملیون و پنجاه هزار درهم به ارث برد اما همه آن ها را در راه حدیث انفاق کرد و حتی یک جفت کفش نیز برای خودش نماند.

همراهی یحیی بن معین و شنیدن حدیث به همراه وی، شفای دردهای دل هاست.

ششصد هزار حدیث با دست هایش نوشت.

محدثین برای او یک ملیون و دویست هزار حدیث نوشتند.

یحیی بن معین ۱۳۰ قفسه کتب از خود به جا گذاشت. خداوند یحیی بن معین را برای علم حدیث خلق کرد تا دست دروغگویان را رو کرده و دروغ های آنان را آشکار کند.

از زمان حضرت آدم علیه السلام تاکنون، هیچ کس به اندازه یحیی بن معین حدیث ننوشته است.

یحیی بن معین با دست های خودش یک ملیون حدیث نوشت.

مردم در حدیث جیره خوار یحیی بن معین بوده و سر سفره او نشسته اند.[۱۶] در مورد اخلاق و رفتار پسندیده یحیی بن معین همین بس که زیبایی کنیزی او را شیفته خود کرده و به هذیان گویی دچار می شود[۱۷] و در ماجرای «قدیم یا حادث بودن قرآن کریم» از ترس جان خود، تقیه کرده و حادث بودن کلام خدا را پذیرفته و احمد بن حنبل را همراهی نمی کند.[۱۸]

وی همان کسی است که حدیث «نظر النّبیّ صلّی الله علیه و آله إلی علیّ علیه السلام، فقال: أنت سیدّ فی الدنیا، سید فی الآخره و من أحبّک فقد أحبّنی و حبیبی حبیب الله و عدوّک عدوّی و عدوّی عدوّ الله و الویل لمن أبضضک من بعدی» را انکار کرده و به راوی آن اهانت می کند و می گوید: «مَن هذا الکذّاب النیسابوری الذی حدث عن عبدالرزاق بهذا الحدیث».[۱۹]

 

 منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی


 

[۱]– نِقیا: به کسر نون و سکون قاف، یکی از روستاهای نواحی انبار. حموی، معجم البلدان: ج۵، ص۳۰۱٫ طبق برخی نقل ها فرعون نیز از اهالی همین روستا بوده است. خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۷۷، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۴۸۴ و ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۵۳، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷٫

[۲]– «کان أبوه معین کاتباً لعبدالله بن مالک». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص۷۷، شرح حال یحیی بن معین، ش ۲۸ و ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج۶، ص۱۳۹، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۹۱٫

[۳]– «إنّ عبدالله بن مالک الخزاعی کان علی دار هارون الرشید و شرطته». ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان  و أنباء أبناء الزمان: ج۵، ص۳۰۹، شرح حال امام موسی کاظم علیه السلام، ش۷۴۶٫

[۴]– ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج۵، ص۳۰۹، شرح حال امام موسی کاظم علیه السلام، ش۷۴۶ مراجعه شود.

[۵]– «کان أبوزکریا رحمه الله حنفیّاً فی الفروع، فلهذا قال هذا و فیه انحراف یسیر (معروف) عن الشافعی». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۱، ص۸۸، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۱۷، ص۴۰۹، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۶]– «کلّ حدیث لایعرفه یحیی بن معین فلیس هو بحدیث». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۸۰، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۴۸۴؛ ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء  أبناء الزمان: ج۵، ص ۱۱۴، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۹۱؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج۲، ص۷۹، حوادث ۲۳۳ هجری قمری و ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج۱۷، ص۴۰۹، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۷]– «قال علی بن المدینی: انتهی العلم بالبصره إلی یحیی بن أبی کثیر و قتاده و علم الکوفه إلی أبی اسحاق و الأعمش و انتهی علم الحجاز إلی ابن شهاب و عمرو بن دینار و صار علم هؤلاء السته إلی إثنی عشر رجلاً منهم بالبصره سعید بن أبی عروبه و شعبه و مُعَمَّر و حماد بن سلمه و أبوعوانه و من أهل الکوفه سفیان الثوری و سفیان بن عیینه و من أهل الحجاز مالک بن أنس و من أهل الشام الأوزاعی و انتهی علم هؤلاء إلی محمد بن اسحاق و هشام و یحیی بن سعید بن أبی زائده و وکیع و ابن المبارک و هو أوسع هؤلاء علماً و ابن مهدی و ابن آدم، فصار علم هؤلاء جمیعاً ألی یحیی بن معین». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۷۸، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۴۸۴؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشقی الکبیر: ج۶۸، ص ۱۵۷، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۰، ص۲۲۴، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۵۲۰؛ ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء الزمان: ج۵، ص۱۱۴، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۹۱ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۱، ص۷۸، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸٫

[۸]– «کنتُ إذ کنّا فی قریه بمصر و لم یکن معنا شیء و لا ثَمّ شیئاً نشتریه، فلمّا أصبحنا إذا نحن بزنبیل ملیء سمک مشوی و لیس عنده أحد، فسألونی عنه، فقلت: اقتسموه، فکلوه. قال یحیی: أظنّ أنّه رزق رزقکم الله». ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۵۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۰، ص۲۲۳، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۵۲۰؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص۸۵، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸٫

[۹]– قال (ابراهیم الحربی): «رأیت بشر بن الحارث الحافی فی المنام کأنّه خارج من باب مسجد الرصافه و فی کمّه شیء یتحرّک، فقلت: ما فعل الله بک؟ فقال: غفرلی و أکرمنی. فقلت: ما هذا الذی فی کمّک؟ قال: قدم علینا البارحه روحُ أحمد بن حنبل، فنثر علیه الدرّ و الیاقوت، فهذا ممّا التقطت. قلت: فما فعل یحیی بن معین و أحمد بن حنبل؟ قال: ترکتُهما و قد زارا ربّ العالمین و وضعت لهما الموائد. قلت: فلِمَ لم تأکل معهما أنت؟ قال: قد عَرَفَ هوانَ الطعام علیّ، فأباحنی النظر إلی وجهه الکریم». ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج۱، ص۶۵، شرح حال احمد بن حنبل، ش۲۰٫

[۱۰]–  «قال حبیش بن مبشر: رأیتُ یحیی بن معین فی النوم، فقلت: ما فعل الله بک؟ قال: أدخلنی علیه فی داره و زوّجنی ثلاثمائه حوراء، ثمّ قال للملائکه: انظروا إلی عبدی کیف تطرّی و حَسُنَ؟» و «رأیت یحیی بن معین فی النوم، فقلت: ما فعل الله بک؟ فقال: أعطانی و حبانی و زوجنی ثلاث مائه حوراء و مهد لی بین البابین». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۸۷، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۴۸۴؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۷۲، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۰، ص۲۳۶، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۵۲؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۱، ص۹۱، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تذکره الحفاظ: ج۲، ص۱۵، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۳۷ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج۱۷، ص۴۱۳، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵ و محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص ۴۰۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۵۳۰٫

[۱۱]– «کان یحجّ فیذهب إلی مکّه علی المدینه و یرجع إلی المدینه، فلمّا کان آخر حجّه حجّها خرج علی المدینه و رجع علی المدینه، فأقام بها ثلاثه أیّام، ثمّ خرج حتّی نزل المنزل مع رفقائه، فباتوا، فرأی فی النوم هاتفاً یهتف به: یا أبازکریا! أترغب عن جواری؟ فلمّا أصبح قال لرفقائه: امضوا فإنّی راجع إلی المدینه. فمضحوا و رجع، فأقام بها ثلاثاً، ثمّ مات، فحمل علی أعواد النّبیّ صلّی الله علیه و آله ». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۸۵، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۴۸۴؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۶۸، شرح حال یحیی بن معین، ش ۸۴۵۷؛ سمعانی شافعی، الأنساب:ج۵، ص ۲۷۱، باب المیم و الراء، (المُرّی)؛ ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج۵، ص۱۱۴، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۹۱؛ ذهبی سلفی، شیر أعلام النبلاء: ج۱۱، ص۸۴، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج۱۷، ص۴۱۱، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵ و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب:ج۲، ص۷۹، حوادث ۲۳۳ هجری قمری.

[۱۲]– «رأیت النّبیّ صلّی الله علیه و آله فی ما یری النائم و النّبیّ صلّی الله علیه و آله نائم و یحیی بن معین قائم علی رأسه یذبّ عنه بمذبه، فلمّا أن أصبحتُ أتیتُ، فأخبرتُه، فقال لی: نحن نذبّ عن رسول الله صلّی الله علیه و آله الکذب». ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۷۲، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷٫

[۱۳]– «إذا رأیته (البغدادی) یبغض یحیی بن معین فاعلم أنّه کذّاب» و «إذا رأیت الرجل یقع فی یحیی بن معین فاعلم أنّه کذّاب، یضع الحدیث و أنّما یبغضه لما یُببن من أمر الکذّابین». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۸۴، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۴۸۴؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۶۳، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ سمعانی شافعی، الأنساب: ج۵، ص۲۷۱، باب المیم و الراء؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۰، ص۲۲۹، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۵۲۰؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله: ج۱، ص۴۰۳، شرح حال یحیی بن معین، ش ۵۳۰ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص۸۳، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۱۷، ص۴۰۹، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۱۴]– «قال یحیی الأحول: تلقّینا یحیی بن معین عند قدومه من مکّه، فسألناه عن الحسین بن حیان (حبان). فقال: أحدّثکم أنّه لمّا کان بآخر رمق قال لی: یا أبازکریا! أتری ما هو مکتوب علی الخیمه؟ قلت: ما أری شیئاً. قال: بلی، أری مکتوباً: یحیی بن معین یقضی أو یفصّل بین الظالمین، ثمّ خرجت نفسه». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱۴، ص۱۸۵، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۴۸۴؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۵۳،شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۰، ص۲۲۹، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۵۲۰؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۴۰۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۵۳۰ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص ۸۴، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸٫

[۱۵]– «کنتُ إذا دخلتُ بیتی باللیل، قرأتُ آیه الکرسی علی داری و عیالی خمس مرّات، فبینا أنا أقرأ إذا شیء یکلّمنی: کم تقرأ هذا؟ کأن لیس أنسان یحسن یقرأ غیرک؟ فقلت: أری هذا یسوءک، و الله لأزیدنّک، فصِرت أقرؤها فی اللیله خمسین ستّین مرّه». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۱، ص۸۷، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۱۷، ص۴۰۸، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۱۶]– «خلف لإبنه یحیی ألف ألف درهم و خمسین ألف درهم، فأنفقه کلّه علی الحدیث، حتّی لم یبق له نعل یلبسه» و السماع مع یحیی بن معین شفاء لما فی الصدور» و «کتبتُ بیدی هذه ستمائه ألف حدیث» و «أظنّ أنّ المحدثین قد کتبوا له ستمائه ألف و ستمائه ألف» و «خلف من الکتب مائه قمطر و ثلاثین قمطراً و أربعه حباب شرابیه مملوءه کتباً» و «هاهنا رجل خلقه الله لهذا الشأن، یظهر کذب الکذابین» و «لانعم أحداً من لدن آدم کتب من الحدیث ما کتب یحیی بن معین» و «کتبت بیدی ألف ألف حدیث» و «الناس عیال فی الحدیث علی یحیی بن معین». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام:ج۱۴، ص۱۷۸، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۴۸۴؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج۶۸، ص۱۴۸-۱۷۳، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ سمعانی شافعی، الأنساب: ج۵، ص۲۷۰، باب المیم و الراء؛ مزی، تهدیب الکمال فی أسماء الرجال: ج۲۰، ص۲۲۰-۲۳۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۵۲۰؛ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله:ج۱، ص۴۰۵، شرح حال یحیی بن معین،ش ۵۳۰؛ ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج۵، ص۱۱۳-۱۱۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۷۵۱ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص۷۱-۹۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تذکره الحفاظ:ج۲، ص۱۴-۱۵، شرح حال یحیی بن معین، ش ۴۳۷ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج۱۷، ص۴۰۴ ۴۱۳، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۱۷]– «قال حسین بن فهم: سمعتُ ابن معین یقول: کنتُ بمصر، فرأیتُ جاریه بیعت بألف دینار، ما رأیت أحسن منها، صلّی الله علیها. فقلت له: یا أبازکریا! مثلک یقول هذا؟ قال: نعم، صلّی الله علیها و علی کلّ ملیح». ابن عساکر دشمقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر:ج۶۸، ص۱۶۶، شرح حال یحیی بن معین، ش۸۴۵۷؛ مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال:ج۲۰، ص۲۳۱، شرح حال یحیی بن معین، ش ۷۵۲۰؛ ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص۸۷، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۱۷، ص۴۱۰، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۱۸]– «و کان یرکب البغله و یتجمل، فأجاب فی المحنه خوفاً علی نفسه»، «کان یحیی رحمه الله من أئمه السنّه، فخاف من سطوه الدوله و أجاب تقیّه». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء:ج۱۱، ص۸۷، شرح حال یحیی بن معین، ش۲۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام:ج۱۷، ص۴۱۱، حوادث و وفیات ۲۳۳ هجری قمری، شرح حال یحیی بن معین، ش۴۹۵٫

[۱۹]– علامه شوشتری، قاموس الرجال: ج۱، ص۳۸۹-۳۹۰، شرح حال احمد بن الازهر، ش۲۸۸٫